سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - Tuesday 23 April 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 30.04.2006, 6:08

عربده مستان


دكتر سیدکمال‌الدین نبوی

يكشنبه ١٠ ارديبهشت ١٣٨٥

پرونده هسته‌ای ایران به تدریج وارد مراحل سخت‌تری می‌شود. علیرغم تاکید مقامات بین المللی بر حل دیپلماتیک این بحران، نمی‌توان احتمال تجاوز بیگانه به سرزمین ایران را نادیده گرفت. مسئولیت تجاوز به خاک سرزمین مقدس ایران تنها بر عهده تجاوزکاران نخواهد بود. سیاست‌های دستگاه حاکم و بالاخص دولت آقای احمدی نژاد تحت رهبری آقای خامنه‌ای در بروز تجاوز نیز سهم بسزائی خواهند داشت. حق فن آوری هسته‌ای حق مسلمی است که در شرایط حاضر فاقد هرگونه تقدم است. اگر منافع حیاتی کشور به خاطر چنین حقی در معرض خطر جدی قرار بگیرند، عقب نشینی از آن به خاطر حفظ حق حیات ملی امری کاملا منطقی است که پذیرش آن غیر قابل اجتناب و کاملا عقلائی است. فهم و درک این نکته نیازی به هوش و فراست فوق العاده‌ای ندارد. هر فرد متوسطی نیز آنرا درک می‌کند. در چنین شرایطی پافشاری مقامات جمهوری اسلامی بر ادامه غنی سازی اورانیوم در چارچوب یکی از فرضیه‌های زیرین قابل فهم است.

فرضیه اول: بر مبنای «تحلیل» آقایان در رویاروئی فعلی، تهدید‌های امریکا و متحدین‌اش در حد تبلیغات است و هرگز به مرحله اجرا نخواهند رسید. در نتیجه، ایران مورد تحریم‌های اقتصادی و سایر تنبیهات واقع نخواهد شد و به طریق اولی تجاوز نظامی یا جنگ و خونریزی نیز در میان نخواهد بود و کوچکترین آسیبی به زیریناها و بنگاههای اقتصاد ملی وارد نخواهد شد و مردم ایران ناچار به تحمل رنج مضاعف خارجی نخواهند شد. در چنین فرضیه‌ای پافشاری ایران باعث می‌شود که حق فن آوری هسته‌ای به «جامعه بین المللی» تحمیل گردد. اگر چنین فرضیه‌ای صورت تحقق بخود بگیرد، چاره‌ای نداریم جز اینکه به ذکاوت سیاسی رهبران ایران اعتراف نمائیم. اما در واقع ما هیچ دلیلی بر صحت «تحلیل» مورد نظر در اختیار نداریم و متاسفانه احتمال وقوع این فرضیه را بسیار ناچیز می‌دانیم.

فرضیه دوم: در این فرضیه، مسئولین حکومتی و در راس آنها رهبری جمهوری اسلامی، وقوع تحریم و تنبیه و تجاوز نظامی به ایران را کاملا محتمل می‌داند، اما با این حال بر غنی‌سازی اورانیوم پافشاری می‌کند چون آنرا «حق مسلم» خویش بشمار می‌آورد. در این فرضیه، مقامات ایرانی به هر قیمتی که شده در پی غنی سازی اورانیوم هستند ولو آنکه قیمت حداقل آن برابر با نابودی مراکز هسته‌ای ایران باشد. اگر پافشاری مقامات ایرانی در چارچوب این فرضیه باشد، بالاجبار ما با مقاماتی روبرو هستیم که یا خائن به ایرانند، یا مشاعرشان دچار اشکال است و یا هر دو. در اینجا ما با اشاره به سه تن از آتش بیاران معرکه هسته‌ای به این سه مورد اشاره می‌کنیم!

آقای بنی‌صدر، یکی از برجسته‌ترین رجال ملی که به سختی می‌توان در صحت قول‌اش تردید نمود، به مناسبتی، نقل می‌کرد که در زمان تجاوز ارتش عراق به ایران، سر زده از برخی از جبهه‌ها در حال بازدید بوده که خبر دار می‌شود که در فلان جبهه تشتت و پراکندگی رخ داده است و عده‌ای مواضع خود را رها کرده‌اند. ایشان نیز بلافاصله خود را به محل مورد نظر می‌رساند. در آنجا متوجه می‌شود که آقای خامنه‌ای با دبدبه و کبکبه و عکاس مشغول دیدار از مواضع نیروهای ایرانی بوده است که ناگهان ارتش متجاوز صدام آن منطقه را با خمپاره مورد هدف قرار می‌دهد و آقای خامنه‌ای سراسیمه از جبهه فرار می‌کند. به دنبال فرار آقای خامنه‌ای روحیه برخی از نیروهای حاضر در سنگر دچار خدشه می‌شود و آنان نیز مواضع خود را رها می‌کنند. آقای بنی صدر نیز بلافاصله دستور می‌دهد که به هر وسیله که شده آقای خامنه‌ای را که هنوز در همان حوالی و در حال فرار از جبهه بوده است به پیش او بیاورند. آقای خامنه‌ای شرمنده و سرافکنده به حضور ایشان آورده می‌شود. آنگاه آقای بنی صدر پس از تشر به وی، به او دستور می‌دهد تا لااقل برای تقویت روحیه نیروهای ایرانی به خط مقدم بازگردد و جبران مافات کند.

امروز این چنین فردی فرماندهی کل قوای مسلح جمهوری اسلامی ایران را نیز بر عهده دارد. این آقا با این چنین جبنی در برابر ارتش متجاوز صدام، حالا سرمست از چاپلوسی ثنا گویان در برابر ارتش مجهز ایالات متحده به رجز خوانی پرداخته است. سقوط ایشان به قهقرا اگر از حد آقای رامسفلد و سایر نئو کانهای جنگ طلب بدتر نباشد، بهتر نیز نیست زیراکه دائما بر طبل جنگ می‌کوبد و به دنبال خونریزی است. سیاست فعلی جمهوری اسلامی تحت زعامت آقای خامنه‌ای کیان ایران و ایرانی را هدف قرار داده است. آیا «آسید علی خامنه ای» نیز همانند سلف خود، «آشیخ محمد مجاهد» قرار داد ترکمانچای دیگری را بر ایران تحمیل خواهد نمود؟ آیا تحمیل چنین قرار دادی نامی جز خیانت دارد؟

یکی دیگر از مقامات مملکتی که در جریان هسته‌ای نقش منفی ویژه‌ای برعهده گرفته است آقای احمدی نژاد است. ما به تدریج به این پرسش غم‌انگیز نزدیک می‌شویم که نکند آقای احمدی‌نژاد، رئیس جمهوری اسلامی ایران، فرد محبوب آقای خامنه‌ای، علاوه بر «کوتوله سیاسی» بودن دچار عوارض دماغی نیز باشد. آیا کسی که بقول آقای مکارم می‌خواهد مشکلات کشور را با تصمیمات یک شبه حل بکند، دچار اختلالات فکری نیست؟ آیا کسی که خیال می‌کند که با امضا یکصد مصوبه در عرض یک جلسه هیئت دولت مشکلات یکی از استان‌های کشور را حل کرده است، فکر سالمی دارد؟ آیا ما مجاز نیستیم نسبت به سلامت روحی و روانی فردی که خود را در‌ هاله‌ای از نور معرفی می‌کند که رهبران دنیا در هنگام سخنرانی‌اش مژه برهم نزده‌اند تردید نمائیم؟ آقای احمدی‌نژاد در آخرین سخنرانی خود می‌گوید در نظر دارد ایران را به زودی به یک ابر قدرت تبدیل نماید! آیا با شنیدن این سخن در صحت و تندرستی عقل گوینده نباید تردید نمود؟ رژیم جمهوری اسلامی نان مردم کشور را نمی‌ تواند تامین بکند، مشکل بیکاری و فساد و تورم و سایر معضلات را حل نکرده، می‌خواهد ابر قدرت بشود! به قول همان رجل برجسته ملی، «آقایان بدون پول نفت قادر به اداره کشور، نه همچون دکتر مصدق به مدت ٢٧ ماه، بلکه به مدت ٢٧ ساعت هم نیستند»! حالا لاف ابر قدرت شدن را سر دادن و تای تنها ابر قدرت شدن چه معنائی دارد؟ ما بخیل نیستیم، اما طرح این مسئله در شرایط فعلی و با توجه به مشکلات و معضلات عدیده مردم و کشور ایران، اگر ناشی از بیماری نیست پس چیست؟ یکی دیگر از آتش بیاران معرکه هسته‌ای آقای محسن رضائی است. این شخص که یکی از عوامل اصلی طولانی شدن جنگ عراق با ایران است، در شهادت و مجروح شدن تعداد بیشماری از جوانان جان بر کف ایرانی نقش شومی برعهده داشته است. این فرد که علاوه بر نظافت در نزاکت نیز نارسائی‌ها و غفلت‌های بسیاری دارد، در تربیت فرزندان خویش نیز بطرز فجیعی ناکام مانده است و امروز دبیری مجمع تشخیص مصلحت را نیز یدک می‌کشد. در تمامی دوران جنگ، آقای رضائی جوانان ایرانی را به مهلکه می‌فرستاد اما فرزندان خویش را در پنبه و حریر حفاظت می‌نمود. یکی از فرزندان آقای محسن رضائی مدت طولانی در امریکا به سر برده و با مقامات سازمانهای جاسوسی این کشور و نیز اسرائیل در ارتباط بوده است. به قول یکی از رقبای ایشان، «سیاست‌های پیشنهادی آقای محسن رضائی و سعی وی در گل آلود کردن روابط ایران با اروپا و تلاش زیرکانه‌اش در تماس و نزدیکی با آمریکائی‌ها سوالات و ابهاماتی را در مورد سلامت قصد و آبشخور او مطرح نموده است که علنی کردن آن در حال حاضر به مصلحت نیست». به نظر شما یک چنین عنصری در صورت وقوع حادثه‌ای ناگوار مانند جنگ، پس از اینکه اعضای خانواده خویش را در جای امن قرار داد، چه روشی را اتخاذ خواهد نمود؟

ما کاری به سایر معرکه گیران پرونده هسته‌ای مانند آقای احمد جنتی و برادران لاریجانی و غیره نداریم. بسیاری از این آقایان (و از جمله آقای جنتی که بطور جدی خود را نماینده امام زمان می‌داند) ابتدا از مذاکره با اروپا به عنوان یک مصلحت و پیروزی بزرگی که باعث انزوای ایالات متحده شده بود یاد می‌کردند، اما حالا با سرنوشت و کیان ایران در حال قمارند. آنها به یکباره بر نظرات قبلی خویش پا گذاشته و خیال دارند جوانان این مرز و بوم را به مسلخ امریکائی‌ها روانه سازند.
صرفنظر از ظرفیت و یا امکانات ایذائی کشور، واقعی یا خیالی، هر سیاستی که باعث تحریم و تنبیهه و یا اقدامات نظامی بر علیه ایران بگردد مخالف حقوق بنیادین و منافع ملی ایران و ایرانیان است. دفاع و پافشاری بر هر حقی تا زمانی قابل پذیرش است که به ضایع شدن حق والاتر و برتری منجر نگردد. اگر بنا باشد پافشاری بر حق فن آوری هسته‌ای به انهدام ملی بیانجامد لحظه‌ای تردید در رها کردن آن خیانتی نابخشودنی به حیات ملی‌ست.

نهم اردیبهشت یکهزار و سیصد و هشتاد و پنج خورشیدی
سید کمال الدین نبوی



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024