شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - Saturday 20 April 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 11.01.2006, 9:19

فاجعه‌ای ملی در حال وقوع است...


دكترحسين باقرزاده

سه‌شنبه ٢٠ دی ١٣٨٤ – ١٠ ژانویه ٢٠٠٦
.(JavaScript must be enabled to view this email address)

جمهوری اسلامی ایران به سرعت به سوی یك فاجعه داخلی و بین‌المللی ‌پیش می‌رود. حكومت خرافی ولی فقیه/احمدی‌نژاد ظاهرا عزم خود را جزم كرده است تا ایران را به لبه پرتگاه جنگ و نابودی بكشاند و اراده جهانی را برای جلوگیری از اتمی شدن ایران به چالش بكشد. از نظر داخلی نیز رژیم حاكم به تنش‌های اجتماعی‌ دامن می‌زند و هر روز نغمه جدیدی ساز می‌كند. سركوب و سانسور و خفقان تشدید می‌شود، سیاست‌های زیان‌بار اقتصادی سریعا آثار خود را در فرار سرمایه و تورم قیمت‌ها و بحران‌ كار و اعتصابات كارگری نشان می‌دهد، و بودجه‌های عظیم دولتی به ترویج خرافات اختصاص می‌یابد. اكنون آقای احمدی‌نژاد جمهوری اسلامی را (باید گفت، به حق) وارث نواب صفوی می‌شناسد و بزرگداشت او را تدارك می‌بیند، و آقای ‌خامنه‌ای در پیام خود به حاجیان، مسلمانان جهان را به نبرد مشترك با آمریكا دعوت می‌كند. رهبران جمهوری اسلامی ظهور امام زمان را در آینده نزدیك (یكی دو سال آینده) انتظار می‌كشند و خود و ایران را برای «نبرد نهایی» (آرماگدون) آماده می‌كنند.

این وضع البته مدتی است كه بر ایران حاكم شده است. جمهوری اسلامی پس از دو دهه و نیم جنگ و خشونت و انحطاط و سركوب و دروغ و ریا به سرانجام منطقی خود نزدیك می‌شود. اكنون حاكمیت نه فقط به نشخوار شعارهای واپسگرا و ضد تاریخی اوایل حكومت خود بازگشته است و تلاش می‌كند عقربه‌های زمان را به عقب برگرداند، و بلكه در حال دگرگونی از مافیای سیاسی-مذهبی‌ به یك فرقه/كیش مذهبی (كالت) است. مذهبی بودن حكومت دست آن را برای اعمال هر نوع خشونت و جنایت باز گذاشته بود، و اكنون كه خصوصیت كیش به آن افزوده شده است می‌رود تا به هر وسیله‌ای شده جهان را برای ظهور امام زمان آماده كند. اصرار رژیم در ادامه فعالیت‌های اتمی و به چالش كشیدن جامعه بین‌المللی بی ارتباط با «ظهور قریب‌الوقوع» امام زمان نیست. مردم ایران اكنون در بند رژیمی هستند كه همانند یك تروریست انتحاری از به آتش كشیدن خود و محیط پیرامون خود (به وسعت خاور میانه) برای‌ رسیدن به بهشت موعود ابایی ندارد.

به هر حال شرایط ایجاد شده از سوی جمهوری اسلامی ایران چنان وخیم است كه در آن مبالغه نمی‌توان كرد. رژیم حاكم گام به گام و با سرعت فزاینده ایران را به سوی ‌پرتگاه می‌برد. جامعه جهانی پس از فاجعه عراق اشتهای زیادی برای یك درگیری نظامی‌ جدید ندارد. ولی جمهوری اسلامی ظاهرا مصمم است به هر بهایی شده این درگیری را ایجاد كند. اصرار بر از سرگیری مجدد فعالیت‌های اتمی همراه با تهدید اسراییل به نابودی، نسخه كامل چنین سیاستی است. رژیم ایران می‌داند كه كشورهایی مانند اسراییل و آمریكا این تحریكات را تحمل نخواهند كرد و سایر كشورهای غربی نیز در برابر آن ساكت نخواهند نشست. واكنش قاطع غرب در برابر تهدیدهای جمهوری اسلامی علیه اسراییل و شكستن مهر و موم مراكز غنی‌سازی اورانیوم كاملا قابل پیش‌بینی بود. در عین حال، رژیم ایران با آگاهی‌ به این واكنش‌ها به تحریكات خود ادامه می‌دهد و از سرانجام شوم و فاجعه‌بار آن نیز ظاهرا باكی ‌ندارد.

آنچه می‌ماند واكنش نیروهای‌ سیاسی‌ اپوزیسیون و همه كسانی است كه قلبشان برای آزادی‌ و استقلال ایران می‌تپد و در برابر آن چه كه می‌گذرد احساس مسئولیت می‌كنند. به جرات می‌توان گفت كه در یك سد سال اخیر سرنوشت و آینده ایران تا این حد ملعبه یك هیئت حاكمه جنگ‌طلب نبوده است. اگر تا چند ماه پیش، مسئله اصلی ایران دموكراسی بود اكنون حیات و آینده كشور نیز در خطر است. و اگر برخی‌ دموكراسی را برای ‌جامعه‌ای مانند ایران «تجملی» می‌دانند دست كم در مورد حیات و آینده كشور و مردم آن نمی‌توانند چنین ادعایی‌ كنند. و اگر چنین است، باید از نیروهای اپوزیسیون و همه آن‌هایی كه سنگ آزادی و استقلال ایران را به سینه می‌زنند پرسید كه در برابر این خطر عظیم و بی‌سابقه‌ای كه كشور و جامعه ما را تهدید می‌كند چه تدبیری اندیشیده‌اند؟

در داخل كشور، اصلاح‌طلبان رانده شده از حكومت كه ٨ سال وعده دادند و در پایان حكومت را به خرافه‌پرستان فعلی سپردند گویی كه آب شده و به زمین فرو رفته‌اند. نه در برابر سیاست‌های داخلی خرافه‌پرور و خانمان برانداز حكومت مخالفتی جدی از خود نشان می‌دهند و نه وخامت تهدیدهای‌ خارجی احمدی‌نژاد و چالش‌گری جهان غرب آنان را به حركت می‌آورد. شاید به این امید نشسته‌اند كه حماقت‌های باند احمدی‌نژاد خرابی‌ كار را به آنجا برساند تا «معمرین» قوم به فكر چاره بیفتند و برای بی‍رون آوردن سنگ‌هایی كه احمدی‌نژاد به چاه انداخته است به سراغ آنان بروند و باز فرصتی برای حكومت پیدا كنند؟ اگر چنین نیست، چرا در برابر این فاجعه در حال وقوع ساكت نشسته‌اند؟

البته از اصلاح‌طلبان رانده شده از حكومت انتظار زیادی‌ نمی‌توان داشت. آنان به لحاظ نظری و عملی به ادامه حیات جمهوری اسلامی متعهدند و اكنون نیز كه حكومت با آتش بازی می‌كند و سرنوشت خود را همراه با سرنوشت مردم و كشور دستمایه یك قمار خطرناك كرده است، آنان نمی‌توانند به سادگی در برابر آن موضع بگیرند. تنها از كسانی كه همانند انجمن‌های دانشجویی وابسته به دفتر تحكیم وحدت بند ناف خود را از حكومت بریده‌اند می‌توان انتظار داشت كه از خود استقلال رای نشان دهند و در برابر سیاست‌های خانمانسوز حاكمیت موضع بگیرند. بیانیه‌های این دانشجویان همراه با نیروهای مستقل از حاكمیت (در درون و بیرون از زندان) كه در شرایط سخت داخل كشور در ماه‌های اخیر با قبول خطرات سنگینی مخالفت خود را ابراز كرده‌اند و در عین حال بر لزوم یك حركت مردمی برای مقابله با این خطرات تاكید ورزیده‌اند حاكی از این واقعیت است.

از نیروهای داخل كشور كه بگذریم متاسفانه باید گفت كه اپوزیسیون برون‌مرزی نیز عموما حساسیت زیادی‌ از خود نشان نمی‌دهد. در شرایطی كه یك بحران ملی با این عظمت یك واكنش ملی را اقتضا می‌كند نیروهایی هنوز سرگرم جدل‌های سیاسی یا پلمیك با نیروهای رقیب‌اند. اینان گویی‌ در عالم دیگری به سر می‌برند و فاجعه‌ای را كه در برابر چشمانشان در حال وقوع است نمی‌بینند. اینان حتی در برابر تلاش‌هایی كه در چند سال اخیر برای ایجاد یك جنبش ملی دموكراسی‌خواهی شروع شده و در جریان است موضع می‌گیرند. دلایل آنان هر چه كه باشد باید پرسید آیا شما خطری را كه در برابر چشمان شما در حال وقوع است نمی‌بینید، و اگر می‌بینید برای مقابله یا پیشگیری از آن چه راه حل عملی «ملی» می‌توانید ارائه دهید؟ این ساده است كه هر حركتی را (از فراخوان رفراندوم گرفته تا نشست برلین) به آمریكا یا سلطنت‌طلبان بچسبانید و آن را تخطئه كنید. ولی‌ آیا بدیل دیگری كه وجه ملی‌ داشته باشد و برای هر ایرانی علاقمند به استقلال و آزادی و متعهد به موازین دموكراسی و حقوق بشر امكان شركت در آن را بدهد و به جدل‌ها و درگیری‌های گروهی دامن نزند می‌توانید ارائه دهید؟ اگر چنین است بسم‌الله. در غیر این صورت فردای پس از فاجعه برای این مخالفت‌های منزه‌طلبانه خود چه توجیهی می‌توانید ارائه دهید؟

كشور ما در یكی از سرمنزل‌های تاریخی خود همانند مقطع مشروطه و ملی شدن صنعت نفت قرار گرفته است. نه مشروطه به دلیل حمایت سفارت انگلیس انگلیسی بود و نه مصدق به دلیل كسب حمایت آمریكا آمریكایی بود. در آن روزها هم كسانی این اتهامات را به هر دو زدند، و بعد ملامت تاریخ را تحمل كردند. امروز نیز می‌توان چنین كرد. شاید اكنون برای سازمان‌دهی یك جنبش ملی برای جلوگیری از فاجعه‌ای كه در حال وقوع است دیر شده باشد. ولی تاریخ از كسانی كه در هر گام با شكل‌گیری چنین جنبشی به مخالفت برخاستند به نیكی یاد نخواهد كرد.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024