پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ - Thursday 28 March 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 05.06.2015, 21:35

بحران خاورمیانه، ایران و کردها


علی‌اصغر سلیمی

متن سخنرانی در اولین کنفرانس بین‌المللی «بحران خاورمیانه، ایران و کردها» در پارلمان اروپا
چهارم ژوئن دوهزار و پانزده


ریاست محترم کنفرانس پارلمان اروپا، حضار محترم، خانمها و آقایان
با تشکر از دعوت من به این کنفرانس، مایلم نکات زیر را در رابطه با موضوع کنفرانس حضورتان طرح کنم.

بحران به معنای اختلال در ساختارهای گوناگون اجتماعی سیاسی اقتصادی و درهم ریحتن تعادل و ایجاد بی‌ثباتی در کشورها، دولت ملتهای منطقه خاورمیانه، متأثر از علتها و عاملها و محرکه‌های گوناگونی است.

به‌طور کل و اشاره‌وار می‌توان به علتهای درونی مهمی از جمله گذار از جامعه‌های سنتی به مدرن، شکل‌گیری دولت ملتهای جدید به عنوان عامل و محرکه‌های چندگانه و چند بعدی درونی یا حامل درونزای توسعه و رشد که به گونه‌ای ساختارهای کهنه را تهدید می‌کنند و موجب مقاومت ساختارهای کهنه می‌گردند، یاد نمود. در رابطه با عامل‌ها و محرکه‌های بیرونی می‌توان از سیاستهای مداخله جویانه و هژمونی‌طلبانه قدرتهای بین‌المللی در قلمرو خاورمیانه نام برد.

شناخت چیستی، چرائی و چگونگی بحران خاورمیانه به چگونگی مدیریت و مهار بحران این منطقه یاری می‌رساند. کارشناسان بحرانها، چهار مرحله را در شتاخت و مدیریت آن مورد تأکید قرار می‌دهند و آنان را را مورد بررسی و کنکاش قرار می‌دهند: الف) پیدایش، ب) گسترش، ج) مهار و د) کاهش بحران، به عبارتی دو روند ناخودآگاه و عمدتا غیرقابل پیش‌بینی و دو فرایند برنامه‌ریزی شده آگاهانه.

بحران خاورمیانه از جنبه‌های تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و مسائل اقتصادی کشورهای منطقه و جهان کنونی باید بررسی و کنکاش شود. هرگونه کوشش در جهت کار کارشناسانه و بررسی ساختارمند و مؤثر پیرامون بحران کنونی خاورمیانه باید حتی المقدور بدور و بری از نگاههای قدرتهای جهانی و منطقه‌ای و گروههای قومی و ایدئولوزیک و دینی و مذهبی باشد.

نگاههای نئوکانها و نئولیبرالیستی، دیدگاههای کمونیستی و چپ، نگاه ملی‌گرایانه و فرقه‌گرایانه و شوینیستی، دیدگاه‌های بنیادگرایان دینی مذهبی نمی‌تواند به کنشگران حقوق بشری جهان کمک نمایند و دسترسی به فضای سالم هم پرسی و دیالوگ و گذار از بحران و یا کاهش آن را فراهم نمایند. این گزارش کوتاه می‌تواند مهمترین رئوس این بحران و چشم اندازها را در شرایط امروز و در حهان سیال و شتابان کنونی، برای دوره‌ای بسیار کوتاه ترسیم نماید.

زمینه‌شناسی بحران از جنبه تاریخی

تضادها و کشمکش‌ها و بقایای فکری، روانی و جنگهای کهنه‌ای که بطور هزاره‌ای و یا چند قرنی و سپس در قرن بیستم در خاورمیانه و کشورهای شمال آفریقا بطور بی‌سابقه‌ای از سوی قدرتهای جهانی و منطقه‌ای و گروه‌های قومی و مذهبی فعال و به روز شده‌اند و می‌شوند. گویا این «ارواح خبیثه» در حال انتقام‌گیری از مردمان این منطقه می‌باشند.

جنبه تاریخی بحران کنونی خود در ادیان و مذاهب بزرگ سه گانه یهودیت، مسیحیت، اسلام و کانون‌های مهم این بحران در کشمکش‌های قوم یهود اعراب و ترکها و ایرانیان تبلور می‌یابد که در اواخر قرن بیست و بویژه در قرن بیس و یک از نو زنده شده‌اند.

جنبه‌های فرهنگی فکری بحران

فوقا به تاریخ کشمکش‌ها و جنگها اشاره شد. در دو سه دهه کنونی بشر امروز اما، بحای فاصله گیری از نسبیت گرائی‌های فرهنگی و نقد ادیان و مذاهب، بجای پرهیز و دوری از آمیختن دین و حکومت، بیشتر به آن خطا و عرصه آلوده گردیده و در آن می‌غلتد.

برغم برچیده شدن اتحاد شوروی، جنگهای ایدئولوژیک سابق بین دو اردوگاه سرمایه‌داری و سوسیالیسم، تغییر شکل داده و در تدوین دکترین‌ها و سیاستهای خارجی و در کشمکش‌های آمریکا و روسیه تبلور یافته و تأثیرات دامنه‌داری در گسترش بحران در منطقه خاورمیانه دارند.

کشمکشهای دامنه‌دار فکری و عقیدتی یهودیت و اسلام در جنگها و اختلافات و بحران خاورمیانه، بین اسرائیل در یک سمت و اعراب و مصر و ترکیه و ایران از سمت دیگر روندهای ویرانگری را موجب شده‌اند.

احتلافات فکری هزاره‌ای و چند قرنی درونی اسلام و مذاهب گوناگونش بویژه شیعه و سنی و فرقه‌ها و شاخه‌های گوناگون هر یک ار آنان با یکدیگر خود آتش خشم و نفرت را بیشتر شعله‌ور می‌نمایند. اسلام شیعی ولایت فقیه در ایران، اسلام اخوان المسلمین، اسلام بنیادگرایانه القاعده و طالبان، اسلام وهابیت سعودیها و سلفی تکفیری‌های داعش و …. هر یک بنوبه خود ادعای برتری و علم هژمونی در جهان اسلام را برداشته‌اند و مورد سوء استفاده ابزاری از سوی قدرتهای جهانی و منطقه‌ای قرار می‌گیرند. امری که فرقه‌ها و گروههای قومی مذهبی را به جنگهای نیابتی کشانده‌اند.

جنبه‌های اجتماعی بحران

فقر و فلاکت، بیکاری‌های گسترده و تورم و رکودهای پی در پی، رشد بی‌سابقه جمعیتی، فشارهای اجتماعی، محرومیت زنان از حقوق انسانی‌شان، فشار دولت‌های مرکزی بر اقلیت‌های قومی و مذهبی، بی‌سوادی گسترده، فساد و رشوه‌خواری در دستگاه‌های اداری، تحمیق‌های فرهنگی و استفاده ابزاری از دین و مذهب در سراسر خاورمیانه و گسترش جنگها و آوارگی میلیونها مردم منطقه، فرار هزاران تن از منخصصان و کارشناسان از کشورهای خاورمیانه، گسترش تضادها و گسلها و جنگهای داخلی بین اقشار و گروههای اجتماعی در درون ملتهای خاورمیانه (افغانستان، لبنان، عراق، سوریه، مصر، یمن و …) ریشه‌های اجتماعی این بحرانند.

ریشه‌های اجتماعی بحران در گذار دهه‌ها به تخریب بنیاد خانواده، مناسبات اجتماعی و مدنی درون جامعه‌ها و سنت‌ها و هنجارهای ارزشمند اخلاقی منجر شده‌اند و فرسایش‌ها و آسیبهای اجتماعی دراز مدتی برای نسلهای آینده را در پی خواهند داشت.

جنبه‌های اقتصادی بحران خاورمیانه

از قرن بیستم به این سو خاورمیانه کانون انرژی جهان محسوب می‌شود. کشورهای خاورمیانه، عربستان سعودی، ایران، عراق، کویت، امارات متحده بیش از ۵۰ درصد منابع نفت و بیش از یک‌سوم گاز جهان را در اختیار دارند. وجود منابع سرشار زیرزمینی و معادن غنی در این منطقه و اهمیت نظامی راهبردی خلیج فارس و دریای عمان در پی تحولات دهه‌ها بر اهمیت ژئوپلیتیک منطقه بیش از پیش افزوده است. خاورمیانه با وجود منابع نفت و اهمیت آن در فرایند تولید صنعتی، محل تلاقی و تصادم رقابتهای قدرتهای بزرگ جهانی بوده است. روندهای اقتصادی ، سیاسی بین المللی، روندهای فرهنگی امنیتی منطقه را تحت تأثیرات تعیین کننده خود قرار داده‌اند. در‌ واقع مسأله نفت و انرژی در ساختار تحولات منطقه و جهان و ساختار قدرتها و دولتهای منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای از اهمیت محوری و مرکزی برخوردار می‌باشند. امری که موجب تمرکز و ایجاد قدرتهای اقتدارگرا و دیکتاتورها در منطقه گردیده‌اند. نفت و انرژی پارادوکس بزرگ و بحران آفرین در درون کشورها و در کل منطقه محسوب می‌شود.

ریشه‌ها و جنبه‌های سیاسی بحران خاورمیانه

سرانجام باید به اصلی‌ترین محور بحران کنونی که به گونه‌ای جنبه‌های دیگر تاریخی، فرهنگی و فکری، اقتصادی، اجتماعی را در خود تبلور و بازتاب می‌دهد، پرداخت.

دو دهه اخیر و بویژه قرن بیست و یک، دوران گردش آزاد اطلاعات، گسترش خبر و فضای رسانه‌ای و مجازی و پیشرفت فناوری‌ها و گسترش ارتباطات جدید و شبکه‌های اجتماعی است.

دوران رشد آگاهی و بیداری و گسترش کنش‌های فردی و گروهی، دوران جستجو برای دسترسی به هویتی جدید برای انسان، دوران کوشش برای آزادی و عطش برای رسیدن به عدالت اجتماعی، گذار از هویتهای محدود طبقاتی و هویت یابی مدرن برای بشر امروز بویژه نیمی از آنان یعنی زنان، دوران گسترش انگیزش و بسیج جامعه‌ها و خیزش اقلیتها و دست یازی به تعریفی جدید از دموکراسی و آزادی است. این قرن دوران گسترش جنبشهای رهائی بخش با دیدگاههای حقوق بشری و حقوق شهروندی و رویاروئی با تمرکز گرائی، مقابله با دولتهای ملی قرن بیستمی در کشورهای خاورمیانه و دوران بحرانهای سیاسی در درون کشورها و نیز مابین کشورهای منطقه با قدرتهای فرامنطقه‌ای و جهانی است.

وجود جنبش‌های آزادیخواهانه و دموکراتیک در خاورمیانه از نشانه‌های عوامل درونزای رشد و توسعه در درون این کشورهااز یکسو و گویای بحران در آن‌ها از سوی دیگر است. دولتهای ملی در دهه‌های اخیر در نتیجه مقاومت مردم و جنبش‌های اجتماعی و از دست دادن پایگاه اجتماعی و مشروعیت‌شان، از سویی به ایجاد تمرکز بیشتر و افزایش اقتدار دولتی برای مقابله با بحران درونی‌شان مبادرت کرده‌اند و از سوی دیگر و در مواردی به قدرتهای خارجی متوسل شده‌اند. پشتیبانی روسیه و ایران از رژیم اسد، حمایت دراز مدت آمریکا از عربستان و رژیم‌های اقتدارگرای عربی و بویژه مصر، همکاری‌های متقابل روسیه و ایران بویژه در رابطه با سیاستهای اتمی و عظمت طلبانه رژیم اسلامی ایران، حمایت آمریکا از اسرائیل در سرکوب مردم فلسطین و مقابله با اعراب، حمایتهای بین‌المللی از رژیم ترکیه در سرکوب کردها و … همه و همه نشانگر ضعف و زوال دولتهای ملی در منطقه خاورمیانه و گسترش بجران در آنهاست.

از جمله عوامل خارجی تنش‌زا از سوی قدرتهای جهانی سیاستهای توسعه‌طلبانه نفتی نظامی و فروش میلیاردها دلار تسلیحات نظامی به کشورهای منطقه و دخالتهای پی در پی کشورهای غربی برای دسترسی به منابع نفت و انرژی، دفاع از گروههای قومی مذهبی و استفاده ابزاری و فعال کردن تضادها و کشمکش‌های کهنه، گسترش اختلافات شیعه و سنی و افزایش اختلافات عربستان و ایران، تحریک گروههای بنیادگرای اسلامی و سلفی تکفیری‌ها جهت پیشبرد مقاصد این قدرتها در خاورمیانه می‌باشد.

در چنین شرایطی زمینه‌ها برای رسیدن به صلح، ثبات، تعادل و امنیت در منطقه خاورمیانه نامساعدتر می‌گردند، خشونت و قهر به کمک دیدگاههای جدید نژادگرایانه، قوم گرایانه و دینی و مذهبی تئوریزه و نهادینه می‌شوند و سرکوبهای نظامی و جنگها جایگزین دیالوگ و مذاکره‌ها و همکاری‌ها ی منطقه‌ای و بین‌المللی می‌گردند.

کردها، خاورمیانه و ایران

در مرکز خاورمیانه و در کانون اصلی بحران آن، خلق کرد در غرب و شمال غربی ایران و در جنوب شرقی ترکیه و شمال و شمال شرقی عراق، به وسعت صدونودهزار کیلومتر مربع و با جمعیتی قریب به چهل و پنج میلیون تن سکنا دارند. حدود شش تا هفت میلیون تن از این جمعیت در ایران زندگی می‌کنند. جامعه کردها در دهه‌های اخیر و در کشورهای خاورمیانه در معرض تندباد حوادث و رویدادهای داخلی و منطقه ای، تغییرات بزرگ و گوناگونی را تجربه کرده‌اند.

در نتیجه پیکارهای سنگین و پرهزینه‌ای که کردها در این دو سه دهه داشته‌اند، توانستند به دستاوردهای مهمی از قبیل ایجاد دولت اقلیم کردستان عراق، برپایی تشکل‌های گسترده مدنی برای حفظ ارزشهای سیاسی اجتماعی خود، برپایی سازمانهای سیاسی مؤثر در ترکیه، مقابله مؤثر با بنیادگرایان اسلامی در کل منطقه بمانند. پیروزی کوبانی بر داعش، تغییرات مثبت در نگرش و رفتار دولت‌های منطقه به کردها و شناسایی نقش و وزن سنگین آن‌ها در حوادث منطقه، تدوین برنامه‌های احزاب کرد و تغییرات مناسب در مواضع سیاسی کردها که به تعریف جدید از جنبش کرد در چهارچوب جغرافیای منطقه منجر شده است، دست یابند. شعار دموکراسی برای کشورها و خودمختاری برای کردها، تکانه‌ای مثبت در تدوین گفتمانهای سیاسی خلق کرد بود.

جامعه کردهای ایران اما روی هم رفته در مقایسه با کردهای ترکیه و عراق به دلایل گوناگون از امکانات و کوششهای هم سطح با آنان برخوردار نبوده است. کردهای ایران در حوادث سالهای هشتادوهشت خورشیدی برابر با دوهزار و نه نیز روی خوش به شعارهای جنبش سبز نشان ندادند. این امر از سویی به روندهای سی و پنج ساله اخیر تسلط رژیم ولایت فقیه و سرکوی شدید و پردامنه کردها و از سوی دیگر به عوامل دیگری از قبیل ماهیت و ساختار و برنامه جنبش اصلاحات و سبز در ایران مربوط می‌شود، امری که موجب عدم اعتماد و هم آوایی مردم کرد با این جنبش گردید. فاصله مرکز و پیرامون در ایران، سطح شعارها و سقف برنامه‌های جنبش سبز و اصلاحات و عدم هماهنگی و هم آوایی اعتراضات مدنی در تهران و شهرهای بزرگ با مناطق قومی منجمله کردستان، از مجموعه عواملی هستند که جنبشها و اعتراض‌های مدنی اقوام ایرانی را به حاشیه کشاندند. بنظر می‌رسد گفتمان جنبش دموکراسی خواهی و سکولار ایران هنوز به بلوغ و شکوفایی لازم نرسیده است، تا نیروهای این جنبش بتوانند پلهای همبستگی و تفاهم و ارتباط بین مرکز و پیرامون را ایجاد نمایند.

در دوره‌هایی فضای رسانه‌ای و مجازی و شبکه‌های اجتماعی و سازمانهای مدنی و افقی در جامعه ما رشد و گسترش یافتند. آنان سپس با سرکوبهای شدید و اعدامهای پی در پی تا حدی به عقب نشینی وادار شدند و در خود فرو رفتند. در دو سال اخیر اما مجددا، اعتراضهای مدنی، کنشهای حقوق بشری، پیکارهای مردم برای حقوق شهروندی، شبکه‌های گوناگون فکری و فرهنگی، برپایی سازمانهای محیط زیستی و نهادهای رسیدگی به کودکان خیابانی رشد و گسترش یافته‌اند.

با توجه به این روندهای درونی جامعه ما و بسترهای آماده و پتانسل نهفته در مناطق قومی، جنبش کرد در ایران نیز بویژه می‌تواند مجددا بر اثر مبارزه عمومی مردم کرد و بویژه زنان کرد در ترکیه و نقش یابی جامعه مدنی، امکان احیا و گسترش یابد. مقاومت درخشان و مبارزه سهمگین پیشمرگه‌های کرد در دفاع از کوبانی نیز در این راستا نقش مهمی بازی می‌نماید.

تلاش مستمر نیروهای آگاه و کنشگران حقوق بشر و سازمانهای سیاسی برای گسترش گفتمان جنبش دموکراسی‌خواهی و سکولار ایران، همراه با نقد پیگیرانه از جنبش اصلاحات و سبز، توجه و باور ژرف به نقش زنان، جوانان و اقوام به گسترش این جنبش و گذار از بحران کنونی یاری مؤثر خواهد رساند.

با تشکر و احترام
علی‌اصغر سلیمی
بروکسل، جهارم ژوئن دوهزار و پانزده
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
لینک این مقاله در سایت کنگره را اینجا می‌یابید
http://www.kongrakurdistan.net/en/wp-content/uploads/2015/06/Salimi-Aliasghar-Speech.pdf



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024