جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - Friday 19 April 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 15.01.2012, 14:30

آیا جمهوری اسلامی در حال فروپاشی است؟

برخی ملاحظات درباره اوضاع کنونی ایران


دکتر ایرج والا- جامعه شناس

يكشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۰

■ چنین بنظر می‌رسد که غرب تصمیم گرفته است (دستکم در حال حاضر) از اهرم تحریم‌های اقتصادی برای واردآوردن فشاربه حاکمان ایران استفاده کند. انتخابات پیش رو در ایالات متحده این فشار را تشدید خواهد کرد. تجربه گذشته نشان می‌دهد که چنین فشارهایی می‌تواند موفقیت‌آمیز باشد. اگر تحریم خرید نفت ایران اجرا نشده بود دکتر محمد مصدق در کودتای ۲۸ مرداد قدرت را از دست نمی‌داد. محبوبیت رهبران کنونی در ایران به گرد پای مصدق هم نمی‌رسد و اجرای تحریم خرید نفت ایران بسرعت پایه‌های اجتماعی ضعیف شده‌ی قدرت آنان را خواهد لرزاند. غرب سرگرم تلاش برای مجاب کردن چین و ژاپن جهت پیوستن به این تحریم است زیرا با ژاپن و چین، تحریم خرید نفت ایران از کارآیی سریع‌تر و موثرتری برخوردار خواهد شد. رهبران ایران در بلند مدت در برابر چنین تحریمی کاملا ناتوان‌اند گرچه در ظاهر عواقب چنین تحریمی را ناچیز می‌شمارند.

■ از آن سو اما در غیاب یک اپوزیسیون نیرومند در کشور، تحریم‌های اقتصادی به تنهایی نمی‌توانند تهدیدی برای حاکمان ایران باشند. نمونه‌های عراق صدام حسین و کره شمالی نشان می‌دهند که حاکمان می‌توانند تا زمان‌های طولانی در برابر این تحریم‌ها مقاومت کنند و تنها مردم عادی خواهند بود که از چنین تحریم‌هایی آسیب می‌بینند بدون اینکه توان مقابله با آن را داشته باشند. مردم کوچه و بازار بدون داشتن رهبرانی که آنها را برای مقاومت سازمان‌دهی کند کاملا ناتوان‌اند؛ رهبرانی که می‌توانند خواسته‌های مردم را بیان کنند، بنویسند، سازمان‌دهی کنند و مردم را برای مقاومت بسیج کنند. رهبران اپوزیسیون همواره بخشی از نخبه‌گان جامعه‌اند با وجودی که از "نخبه‌گان حاکم" نیستند. اینان قدرت زیادی در اختیار دارند (دستکم قدرت کلامی). صدام حسین ( و حزب بعث در اوان قدرت‌گیری) در درهم شکستن و نابودی اپوزیسیون بسیار موفق بود. همین موفقیت را به درجه‌هایی بیشتر در کره شمالی می‌بینیم.

■ از این گذشته رژیم‌صدام حسین از الیت نیرومند و منسجمی تشکیل شده بود که کوچکترین نشانه‌ای از شکاف یا اختلاف میان آنان دیده نمی‌شد. در کره شمالی نیز وضع چنین است. طبقه حاکم چون پیکری واحد در اختیار رهبر‌اند. تنها یک تعریف و تعبیر از ایده‌ئولوژی حاکم برکشور وجود دارد که اما و اگر بردار نیست. چهره‌های کلیدی اداره جامعه، بسته به میزان وفاداری‌شان به این ایده‌ئولوژی و ارزش‌های آن انتخاب می‌شوند. کوچک‌ترین انحرافی تحمل نشده و افراد منحرف بی‌درنگ اخراج می‌شوند.

■ آنچه که در این میان ایران را بدنبال انقلاب ۱۳۵۷ متمایز می‌کند شرکت فراکسیون‌های گوناگون در ساختار قدرت با درک‌های متفاوت از ایده‌ئولوژی اسلامی است. این پراکنده‌گی ریشه در برداشت آئین تشیع از اسلام دارد که فاقد مرکز ثابتی است (از نوعی که برای نمونه در آئین کاتولیسیسم وجود دارد). هر آیت‌اللهی برداشت خود را دارد که می‌تواند کاملا مخالف دیگری باشد. تفاوت دیدگاه‌های آیت‌الله‌ها درباره "ولایت فقیه" و نقش آن نمونه خوبی است. آیت‌الله‌های زیادی هستند که بکلی مخالف چنین نقشی برای رهبران مذهبی‌ و دخالت مستقیم آنان در امور سیاسی‌اند. از این رو جمع‌کردن تمامی این فراکسیون‌ها میان نخبه‌گان روحانی بدور یک مانیفست ایده‌ئولوژیک واحد، کار ممکنی نیست. آن کس که بعنوان "رهبر" انتخاب می‌شود از سوی همگان پذیرفته نمی‌شود و به همین دلیل ساختن هاله‌ای از تقدس بدور او و با تایید شرکای قدرتش کار بسیار دشواری است.

■ برخلاف عراق صدام حسین و کره شمالی، در ایران اپوزیسیونی زنده و فعال وجود دارد. سران اپوزیسیون سوابق طولانی در مدیریت کشور دارند و از روابط حسنه‌ای با تکنوکرات‌ها که کشور را در ۳۰ سال اخیر اداره کرده‌اند برخوردارند. علاوه براین نمی‌توان از روابط تنگاتنگ آنان با بخش‌های بازرگانی و صنعت، رهبران سازمان‌های جامعه مدنی، روزنامه‌نگاران باسابقه، هنرمندان و نخبه‌گان هنری و علمی چشم‌پوشی کرد. گذشته از این اپوزیسیون از حمایت گسترده میان جوانان (بویژه میان دانشجویان دانشگاه‌ها) و زنان برخوردار است. با اطمینان می‌توان گفت که این حمایت در میان گروه‌هایی از نظامیان هم وجود دارد اما آنان در حال حاضر مایل به ابراز این حمایت نیستند. اپوزیسیون موفق به جلب اعتماد عمومی شده و رهبران آن در جریان انتخابات دو سال پیش ریاست جمهوری، با نشان دادن شهامت و شجاعت بهنگام بازداشت و حبس خانگی از سرمایه و اعتبار بزرگی میان مردم برخوردار شده‌اند. موسوی و کروبی (بعنوان رهبران سمبولیک اپوزیسیون) از همان اعتبار و منزلتی برخوردار شده‌اند که "نلسون ماندلا" در آفریقای جنوبی و "آونگ سان سو شی" در برمه برخوردارند.

■ رژیم جمهوری اسلامی بدنبال انتخابات سال ۱۳۸۸ و بیش از هر زمان دیگری از هم پاشیده و پراکنده است. اختلاف میان "رهبر" و رئیس جمهور تنش‌های بزرگی ایجاد کرده ‌است. "رهبر" اکنون در پی دور کردن رئیس جمهور و یارانش از حلقه قدرت است.
احمدی نژاد، پوپولیست موفقی بود که توانست آرای بسیاری را ۶ سال پیش و بهنگام بقدرت رسیدن بخود جلب کند. یکی از دلیل‌های موفقیت او شعارهایی بود که می‌گفت: "نخبه‌گان فاسد را کنار بگذارید، تمام قدرت برای مردم، بازگشت به اصول اولیه انقلاب". اقشار پایینی جامعه و گروه‌های فرودست طبقه متوسط (مانند آموزگاران) که بسیار تهیدست‌تر شده بودند به او باور داشتند. حتی برخی از دیوان‌سالاران و تکنوکرات‌ها گمان داشتند که از این پس بازی سیاسی با صداقت پیش خواهد رفت و از او استقبال کردند. اما روشن است که واقعیت چیز دیگری بود. احمدی نژاد گناه ناکامی‌هایش را به گردن دیگرانی که مانع کار او بودند می‌انداخت و هنوز هم چنین می‌کند. نقشه بزرگ او و یارانش این بود که آرای طبقه متوسط را با شعار‌های ملی‌گرایانه و در پیش گرفتن روش‌های لیبرالی در برابر مسایل فرهنگی، به خود اختصاص دهد. اما محافظه‌کاران سنتی که از پایگاه اجتماعی بسیار کوچکی برخوردارند جلوی نقشه‌های او را گرفتند. محافظه‌کاران سنتی می‌خواهند که از این پس نهاد‌های انتخابی تعطیل شده و انتخابات تنها با شرکت افراد کاملا وفادار به نظام برگزار شود.

■ حلقه‌ی دور رهبر سخت‌گیرتر از هر زمانی تاب تحمل نیروهای اپوزیسیون حتی معتدلی مانند رفسنجانی را هم ندارد. چنین طرز عمل خشنی، اپوزیسیون را برای رسیدن به خواسته‌هایش رادیکال‌تر می‌کند. اگر پیش از این تقاضا باز شدن فضای سیاسی در چهارچوب نظام بود، اینک نداهای "خامنه‌ای باید برود" بگوش می‌رسد. این شعارها نه در تظاهرات خودجوش خیابانی بلکه در نامه‌های سرگشاده‌ای که رهبران اپوزیسیون می‌نویسند دیده می‌شود. چنین تحولاتی عقب‌نشینی را برای "رهبر" بسیار مشکل‌تر می‌کند.

■ اپوزیسیون، علیرغم پایگاه گسترده اجتماعی‌اش، در چند‌ماه اخیر دربیان خواسته‌هایش کاملا شفاف نبوده است. خواسته اصلی اپوزیسیون معتدل شاه در سال پایانی حکومت او چنین بود:"شاه باید سلطنت کند نه حکومت". رادیکال‌ترین گروه‌ها شعار می‌دادند:" مرگ بر دیکتاتوری شاه" که در واقع از نظر مفهوم همان شعار پیشین بود و بطور مشخص می‌گفت یک شاه ِ"نه دیکتاتور"، پذیرفتنی است. چنین شعاری از این توان بالقوه برخوردار بود که حتا چهره‌های لیبرال دور شاه را بسوی خواسته‌های اپوزیسیون جذب کند. اما خواسته‌های اپوزیسیون کنونی جمهوری اسلامی چیست؟ آیا آنان تنها خواستار ابقای نهاد‌های انتخابی و دخالت نکردن رهبر در سیاست کشور و پایان نظارت شورای نگهبان در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری‌اند؟ آیا می‌خواهند که نظامیان از این پس در امور سیاسی دخالت نکنند؟ کاملا روشن است که بدون داشتن خواسته‌هایی مشخص و شفاف نمی‌توان نارضایی موجود در کشور را برای تغییرات سازنده بسیج کرد. خواسته‌ها بایستی شامل تمام عرصه‌ها باشد، از اقتصاد گرفته تا سیاست خارجی.

■ در آینده نزدیک دو سناریو محتمل بنظر میرسد. یا رهبر و اطرافیان او با یک عقب‌نشینی کامل اجازه بازگشت اصلاح‌طلبان به صحنه سیاسی را خواهند داد و این همان چیزی است که در برمه درحال شکل گرفتن است با این تفاوت که بدلیل رادیکالیزه شدن اپوزیسیون، چنین حرکتی در راستایی دموکراتیک ادامه خوهد داشت ؛ یا اینکه رهبر و هوادارانش به سیاست‌های سخت‌گیرانه کنونی ادامه خواهند داد و در پی آن با خشونت از قدرت کنار گذاشته خواهند شد. در هر دو حالت نتیجه یکی است اما سناریوی دوم هزینه بیشتری چه از نظر مادی و چه از نظر انسانی بدوش ملت ایران خواهد گذاشت.
پرس ایران



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024