جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - Friday 19 April 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 16.02.2011, 6:45

۹ اصل بنیادین انقلاب اعراب


فرهاد خسرو خاور / ترجمه: محسن متقی

    این متن ترجمه مقاله فرهاد خسرو خاور جامعه شناس ایرانی مقیم پاریس و صاحب آثاری در باره ایران و اسلام در اروپا است. این مقاله در شماره ۲۴۱۴ مجله نول ابسرواتور چاپ شده است. تنها به تذکر یک نکته اکتفا کنم و اینکه مقاله نویسنده قبل از کنار رفتن حسنی مبارک نوشته شده است.

هر چند انقلاب‌های تونس و مصر امر نامنتظره‌ای قلمداد می‌شوند اما جنبش‌های دموکراتیک در جهان اسلام از سال‌های پیش حضور چشمگیری داشتند. این جنبش‌ها در سه زمان و در سه کشور به وقوع پیوست. در سال‌های ۲۰۰۴-۲۰۰۵ جنبش کفایت در مصر هزاران نفر از طبقه متوسط را بر علیه سلطه استبدادی حاکم بسیج کرد. در سال ۲۰۰۹ و در کشور ایران جنبش معروف به سبز موفق شد تا ملیونها نفر را بر علیه تقلب انتخاباتی ریاست جمهوری به خیابان‌ها بکشاند. در سال ۲۰۱۱ انقلاب یاس در تونس مهر پایانی بر یکی از خشن ترین دیکتاتورهای جهان عرب زد. امروز نیز نوبت مردم مصر است تا پایه‌های نظام دیکتاتوری مبارک را متزلزل کنند. اکنون در جهان اسلام از یمن تا سودان اعتراضات مردمی همچون رشته آتشین در حال رشد و بسط است.

موضوع این نوشته جستجوی فصل مشترک این جنبش‌های تازه در جهان اسلام است. با در نظر گرفتن روند تحولات و وجود جنبش‌های تازه درکشورهای اسلامی می‌توان این فصل مشترک‌ها را در ۹ اصل خلاصه کرد.

۱. شاخص عرفی و سکولاریزه آنها.
این جنبش‌ها بر مبنای نوعی بینش سکولاریزه از اسلام قرار دارند. نقش امر دینی در تونس، مصر و ایران بسیار حاشیه‌ای است. در حنبش سبز در ایران رجوع به نماد دینی در این حرکت در شعار "حسین حسین میر حسین" و در ارتباط با رهبر جنبش مطرح بود در حالیکه در دوران انقلاب اسلامی زمانی که نام حسین برده می‌شد تنها امام سوم شیعیان مد نظر بود و مقصود ایده شهادت و مبارزه تا حد مرگ بر علیه نظام شاهنشاهی بود. در حرکت اعتراضی سبز در سال ۲۰۰۹ رجوع به نماد دینی نشانگر نوعی مشروعیت بخشیدن به مبارزه مسالمت آمیز از سوی مومنان بر علیه نظام خدا سالار ایران بود. در کشور تونس مدافعان حرکت اسلامگرایی از قبیل انهدا و یا قانوشی به قبول دمکراسی گردن نهاده و سازگاری اسلام با دموکراسی را پذیرا هستند. در دیگر کشورهای اسلامی حتی زمانی که رجوع به اسلام مطرح می‌شود تنها سخن از جامعه مدنی و کرامت انسانی است تا نوعی شورش و مبارزه خشونت آمیز و جنگ دینی و جهاد.

۲. خواست کرامت انسانی.
در جنبش‌های اسلامگرایانه سخن از امت اسلامی به میان می‌آمد که توسط غرب و یا سرسپردگانش بسیار تحقیر می‌شد. مقصود از کرامت انسانی در دوران اسلامگرایی چیزی جز پذیرش شهادت جهت مبارزه بر علیه سلطه غرب نبود. مبارزه بر علیه سکولاریسم و دموکراسی جزء اصول بنیادین جنبش‌های اسلامگرای فراملیتی بود. و این در حالی است که جنبش‌های تازه در جهان اسلام در گسست با چنین بینشی هستند. می‌توان گفت که برای اولین بار و به طور واضح و آشکار این جنبش‌های تازه مسئله شهروندی را در کانون خواست‌های خود قرار داده و هدف خود را پذیراندن کرامت انسانی و احترام به رای مردم از سوی دولت می‌دانند. در این شرایط حتی مذهب نیز وضعیت ساده‌ای ندارد. نمونه خاص در این مورد خودسوزی جوان تونسی است. چنین کاری که شکلی از خودکشی است مورد قبول اسلام و ادیان ابراهیمی نیست.

۳. رد ضد غرب گرایی سطحی.
جنبش‌های ملی گرایانه در جهان اسلام به مبارزه بر علیه استعمار غرب مشغول بودند و بینشی دوسو گرایانه از غرب داشتند که شاخصه آن از یک سو شیفتگی نسبت به غرب و در عین حال رویگردانی و ضدیت با آن بود. جنبش‌های اسلامگرایانه در کشورهای اسلامی دارای دیدگاه ضد غربی بوده و نوعی همذات‌پنداری میان غرب با امپریالیسم انجام می‌گرفت. در کنار چنین دیدگاه ضد غرب و ضد امپریالیسم باید نوعی اخلاق گرایی را هم اضافه کرد که در نفی فمینیسم و بازگشت به الگوی پدرسالاری و رجوع به ارز شهای اجدادی تبلور می‌یافت. امروزه جنبش‌های دموکراتیک تصور بی طرفانه تری از غرب داشته و از غربیان می‌خواهند تا در دیگاه‌های خود نسبت به آنان باز اندیشی کرده و به این حرکت‌ها همچون حرکتهای تروریستی نگاه نکنند و گمان نکنند که مردمان این کشورها خواهان دموکراسی نیستند. معترضان در جهان اسلام از غربیان می‌خواهند تا به آنان به چشم شهروندان دارای کرامت انسانی نگاه کنند. این دیگاه از یکسو به نفی و نقد نظام‌های دیکتاتوری منجر می‌شود که از سازش و همکاری نظام‌های غربی بهره می‌برند و از سوی دیگر از غربیان می‌خواهند تا از خواست‌های بر حق آنان دفاع کرده و به حمایت از آنان برخیزند.

۴. اصل مهم دیگر پذیرش برابری زن و مرد به لطف حضور و مشارکت زنان در جنبش‌های تازه در جهان اسلام است.
این مشارکت امروز به نام شهروندی انجام می‌گیرد. در ایران حضور زنان و در کنار هم بودن زنان و مردان امر بسیار آشکاری در جنبش سبز بود. در تونس حضور زنان بسیار چشمگیر بود. در این کشور که نسبت به دیگر کشورهای اسلامی بسیار سکولار می‌باشد دستاورد برابری زن مرد به هیچ وجه بوسیله انقلاب یاس مورد پرسش و نقد واقع نشد.

۵. حضور طبقه متوسط جدید.
این طبقات از سالهای ۱۹۷۰ و بر اثر سیاستهای لیبرالی حکومت‌ها فقیرتر شدند. از این زمان ما شاهد قشر آموزش دیده ولی تهیدست هستیم. فساد و استبداد حاکم سدی در راه رشد کشور و فرایند صنعتی شدن و گسترش کار و کسب بود هر چند روند مدرنگری به عنوان مثال در کشور تونس نسبت به دیگر کشورهای سریعتر انجام گرفت. می‌توان گفت که طبقات متوسط جدید در جوانی به گرایش‌های اسلامگرایانه افراطی روی نیاوردند. آنان نه خواستار انقلاب و زیرورو کردن نظام بلکه در جستجوی زندگی در جامعه‌ای بودند که در آن هنجار‌ها و قوانین رعایت شوند و نظام حاکم با خودسری‌های خود تمام قوانین را زیر پا نگذارد. این اقشار جوان طبقه متوسط بسیار قانون گرا هستند در حالیکه در گذشته اقشار جوان متاثر از آرمان‌های ملی گرایانه آمرانه یا اسلامگرایانه بودند.

۶. نبود رهبر سیاسی مورد قبول.
اپوزیسیون این کشورها یا سرکوب و یا به تبعید واداشته شده و کسانی که باقی مانده بودند به نوعی جذب نظام حاکم می‌شدند. نبود رهبری از سویی باعث پدید آمدن و حتی موفقیت نسبی این حرکت‌ها شد و در عین حال فقدان رهبری به نوعی می‌تواند سد راه پیشرفت این جنبش‌ها شود.

۷. استفاده گسترده از ابزارهای فنی و تکنولوژی مدرن و وسایل ارتباط جمعی.
معترضین با استفاده از تلفن‌های همراه انترنت تویتر و فیس بوک موفق شدند تا خواسته‌های خود را به بخش‌های زیادی از جامعه و در سطح جهان منتقل کنند. آنان پیام خواسته‌های خود را به همه ملت‌ها به طور عام و ملت عرب به طور خاص رساندند. جهان در کلیت خود شاهد مشروعیت مبارزه آنان است و همین امر به آنان احساس گشایشی میدهد تا در مقابل نظام سرکوبگری بایستند که شهروندان را محصور و آنان را به مبارزه رویاروی می‌کشاند.

۸. وجود نوعی پان عربیسم.
در گذشته پان عربیسم شکل ضد اسرائیلی، ضد امپریالیستی و ضد جهان سوم گرایی داشت. ضد اسرائیل بودن دیگر گرایش غالب در جنبش‌های تازه جهان عرب نیست. این جنبش‌ها که خواستار عدالت برای فلسطینیها می‌باشند چنین خواستی را به جنگ با اسرائیل تبدیل نمی‌کنند. این برداشت مرحله تازه‌ای در پان عربیسم است که با خواست‌های دموکراتیک سر سازگاری دارد.

۹. خواست عدالت اجتماعی.
خواست نان و مایحتاج اولیه برای فقرا با قیمت مناسب در رابطه با خواست و تفاضای آزادی سیاسی است. بدون این بعد آزادی خواهانه می‌توان گفت که این جنبش‌ها تنها قیامی برای نان تلقی می‌شدند. وجه تمایز چنین جنبش‌های اعتراضی از شورشهای کور همانا خواست آزادی سیاسی است.

این جنبش‌ها از یک سو بیانگر به پایان رسیدن و فرسایش توان جنببش‌های اسلامی است و در وجه مثبت آن نشانگر ظهور و حضور دوران تازه‌ای است که کرامت انسانی شهروند تنها در پرتو قدرتی کثرت گرا و مبتنی بر انتخابات و نمایندگی معنی پیدا می‌کند. امروز دیگر دموکراسی نه محصول وارداتی غرب ملعون بلکه محور خواست‌های جامعه مدنی در حال شکل گیری است. اگر امروزه غرب به حمایت خود از نظام‌های استبدادی در جهان اسلام ادامه دهد و به حمایت و همراهی از جنبش‌های آزادیخواهانه و کثرت گرای جهان اسلام بر نخیزد به نوعی در تضاد کامل با ارزش‌های راستین خودش خواهد بود.









نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024