جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - Friday 29 March 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 13.02.2008, 7:09

اگر انقلاب نشده بود...؟


حسين باقرزاده

سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۸۶ – 12 فوریه 2008
.(JavaScript must be enabled to view this email address)

تاریخ تكرار نمی‌شود، و از آن مهمتر، تاریخ را نمی‌توان با تغییر حوادث یا عواملی جابجا كرد. آن چه كه شده، شده است و آب رفته را نمی‌توان به جوی بازگرداند. از این رو، اگرها در تاریخ پاسخ درستی ندارند یا یك پاسخ ندارند. یك پدیده تاریخی اگر اتفاق نمی‌افتاد البته مسیر تاریخ عوض می‌شد، ولی به سختی می‌توان نتیجه گرفت كه تاریخ از چه مسیر دیگری می‌گذشت. چرا كه در صورت عدم اتفاق آن پدیده، چه بسا پدیده‌های دیگری رخ می‌داد كه در مسیر فعلی تاریخ رخ نداده است. پاسخ به اگرهای تاریخی گرچه ظاهرا به گذشته مربوط می‌شود ولی در واقع، درردیف پیش‌بینی‌های تاریخی درآینده بشمار می‌رود: در هر دو مورد، وقایعی می‌توانست، یا ممكن است، رخ دهد كه قابل پیش‌بینی نیست.

به هر حال، اگرها در تاریخ زیاد است. در همین نیم قرن اخیر، می‌توان پرسید: اگر كودتای 28 مرداد رخ نداده بود، اگر جان كندی ترور نشده بود، اگر ال گور در سال ۲۰۰۰ به جای جورج بوش می‌نشست، و اگرهای فراوان دیگری از این قبیل. این‌ها اتفاقاتی است كه می‌توانست رخ ندهد و در نتیجه، مسیر بسیاری از تحولات سیاسی به گونه‌ای دیگر باشد. اگر‌های دیگری هم هست كه فقط عامل زمان را جابجا می‌كند و در مسیر تاریخ تغییر اساسی‌ نمی‌دهد. مثلا اگر نظام سیاسی اتحاد جماهیر شوروی در آغاز دهه ۹۰ میلادی از هم نمی‌پاشید یا دیوار برلن در آن هنگام پایین نمی‌آمد. این شرایط از هیچ منظری‌ ابدی نبودند، و لذا روزی‌ این اتفاق‌ها می‌افتاد و مسیر تاریخ با خم و پیچ‌های دیگری به همان راه می‌رفت كه اكنون رفته است. وقایع نوع اول، اما، اجتناب‌ناپذیر نبوده‌اند و احیانا عوامل نسبتا كوچكی (مثلا ترور) در وقوع آن مؤثر بوده‌اند، و در عین حال مسیر تاریخ را عوض كرده‌اند. پاسخ به اگرهای مربوط به این وقایع به مراتب سخت‌تر است.

از این رو، كند و كاو در سؤال‌های‌ مربوط به اگرهای تاریخی بیشتر یك تمرین ذهنی است و داستان‌نویسان و فیلم‌سازان بهتر از پس آن بر می‌آیند. در واقع، یكی از سوژه‌های جالب فیلم‌سازان همین است كه با تغییر یك پی‌رفت (سكانس) فیلم، سر‌آمدهای مختلفی برای آن ایجاد كنند. یك فیلم معروف انگلیسی چندین سال پیش به نام «درهای لغزنده»1 همین موضوع را سوژه خود كرده بود. در این فیلم، هنرپیشه اصلی آن در متروی لندن در لحظه‌ای كه درها بسته می‌شود می‌خواهد سوار مترو بشود. این واقعه‌ای است كه همه روزه برای‌ هزاران نفر در این شهر و بسیاری از شهرهای بزرگ دیگر اتفاق می‌افتد و عملا گاه مسافر موفق می‌شود خود را به داخل واگن بیندازد و گاه نه. داستان فیلم از این جا دو مسیر را دنبال می‌كند، یكی با فرض این كه این هنرپیشه به داخل واگن بیفتد و دیگری با این فرض كه او بیرون بماند - و هر یك از این دو، زندگی او را به صورت كاملا متفاوتی ‌رقم می‌زند كه هیچ با دیگری قابل مقایسه نیست.

روند تاریخ را اما نمی‌توان به این شكل در صورت تغییر یك پارامتر مشخص كرد. برای این كار باید عوامل زیادی را ثابت پنداشت. و تازه با وجود این نیز هر دو نفری می‌توانند مسیر متفاوتی را ترسیم كنند، بدون این كه الزاما یكی درست و دیگری نادرست باشد. با این مقدمه نسبتا طولانی است كه در این جا به پاسخ سؤال «اگر انقلاب نشده بود...؟» می‌پردازم. با این مقدمه باید روشن شده باشد كه نگارنده هیچ ادعایی در باره درستی پاسخ‌های خود ندارد. این را پاسخ من نویسنده به این سؤال بدانید. شما خود می‌توانید پاسخ دیگری‌ برای آن بیندیشید. طرح این سؤال نیز اكنون نابجا نیست. در سالگرد انقلاب سال 57، اقلیت كوچكی آن را هم‌چنان جشن می‌گیرند. اقلیت دیگری ماتم می‌گیرند. اكثریت عظیمی،‌ اما، بی‌تفاوت از كنار آن می‌گذرند. بسیاری از اینان (به شمول غالب نیروهای سیاسی فعال در انقلاب و ضد جمهوری اسلامی) كه در گذشته انقلاب را شكوهمند می‌خواندند و آن را غصب‌شده و دزدیده‌شده می‌نامیدند نیز دیگر آن را جشن نمی‌گیرند. سؤال «اگر انقلاب نشده بود...؟» در ذهن بسیاری از اینان راه پیدا كرده است.

برای‌ پاسخ به این سؤال باید روی چند مسئله توافق كرد. یكی این كه انقلاب ایران اجتناب‌ناپذیر نبود. كسانی كه عكس آن را ادعا دارند كاری جز سرپوش گذاشتن بر مسئولیت كسانی كه در انقلاب نقش داشتند نمی‌كنند. و اگر این فرض را نپذیریم طرح سؤال فوق بی‌معنا است. دوم این كه سیر وقایع را تا روی‌ كار آمدن بختیار انجام شده می‌گیریم و به این سؤال می‌پردازیم كه از آن به بعد در صورت عدم تحقق انقلاب چه اتفاق می‌افتاد. سوم این كه تحولات بین‌المللی‌ای را كه از انقلاب ایران مستقیما تأثیر نپذیرفته نیز از آن هنگام تا به حال انجام شده می‌گیریم. با قید «مستقیما» رشد بنیادگرایی اسلامی و پی‌آمد‌های آن (به شمول ظهور القاعده) را از این تحولات مستثنا می‌كنیم. یعنی‌ به جز پدیده‌هایی از این قبیل، فرض می‌كنیم سایر تحولات بین‌المللی‌ به صورتی كه تا كنون پیش آمده است اتفاق می‌افتاد. این‌ها مفروضات ما است.

شك نیست كه حكومت بختیار آخرین شانس یك حكومت عرفی و دموكراتیك در ایران بود، و اگر انقلاب صورت نمی‌گرفت فضای سیاسی كشور در هر حال دچار التهاباتی می‌شد . حكومت محبور بود به انتخابات آزاد تن دهد و خود بختیار نیز به آن معتقد بود. در چنین انتخاباتی، اسلام‌گرایان ممكن بود قدرت عمده‌‌ای به دست آورند، ولی آنان نمی‌توانستند پایه عرفی (سكولار) حكومت را عوض كنند. شاه با قدرت كاهش یافته‌ای به سلطنت (و نه حكومت) ادامه می‌داد، و نیروهای چپ و رادیكال مذهبی در عین این كه ممكن بود حوادثی‌ بیافرینند نمی‌توانستند قدرت را به دست بگیرند، و سرانجام به شركت در بازی سیاسی تن می‌دادند. پس از مرگ شاه، پسر جوانش جای او را می‌گرفت و قدرت دربار برای تأثیرگذاری بر تحولات كاهش بیشتری می‌یافت. ایران وارد دوران پیشادموكراتیك شده بود: التهابات سیاسی نیروهای رها شده از استبداد، ثبات سیاسی‌ را تحت الشعاع قرار می‌داد و ممكن بود ما شاهد جابجایی‌های‌ زیادی در دولت/حكومت باشیم. ولی به فاصله دو سه سال این التهابات كاهش می‌یافت و تحزب و تشكل سیاسی جای آن را می‌گرفت. البته این امكان نیز وجود داشت كه نظامیانی با استفاده از ضعف دربار و حكومت برای كنترل این التهابات وارد عمل شوند و به شیوه همسایه‌های بزرگ شرق و غرب آن، تركیه و پاكستان،‌ ایران نیز دوره‌هایی از حكومت نظامی را بگذراند.

تحولات سیاسی ایران در طول دو سه دهه بعد به گسترش فرهنگ و تجربه دموكراسی كمك می‌رساند و این امر از بازگشت سلطنت مطلقه در ایران مانع می‌شد (صرف نظر از خصوصیات و تمایلات شخصی شاه وقت). تقریبا به طور قطع می‌توان گفت كه ما امروز نظامی به لحاظ دموكراتیك پیش‌رفته‌تر از كشورهای منطقه مانند تركیه و پاكستان و اردن (و یا دست كم در سطح آن‌ها) داشتیم. به لحاظ اقتصادی‌ این حكم صادق‌تر است. یعنی پیش‌رفت‌های اقتصادی ایران همراه با افزایش درآمد نفت به احتمال زیاد آن را از كشورهای یادشده غنی‌تر می‌كرد و درآمد سرانه مردم ایران به كشورهای عربی خلیج فارس نزدیك‌تر بود. اختلاف طبقاتی ممكن بود بهتر یا بدتر از وضع فعلی‌ باشد. ولی در مجموع، اگر انقلاب نشده بود، ما اكنون كشوری به مراتب دموكراتیك‌تر و مرفه‌تر داشتیم.

از نظر خارجی، ایران یا اصلا گرفتار جنگی با عراق نمی‌شد و یا اگر جنگی پیش می‌آمد بسیار سریع‌تر به پایان می‌رسید. در هر صورت اگر انقلاب نشده بود به طور قطع ما سدها هزار كشته و مجروح جنگی‌ نداشتیم. روابط ایران با غرب عادی‌ می‌ماند و بسیاری از تنش‌هایی بین‌المللی ایران كه در دوسه دهه گذشته به اقتصاد و دیپلوماسی كشور ما صدمات زیادی رسانده است پیش نمی‌آمد. خطر دخالت شوروی در ایران (به شیوه آن چه كه در افغانستان رخ داد) تقریبا صفر بود. نه حزب توده و متحدان چپ آن در ایران چنان قدرتی‌ داشتند كه حكومت را به دست بگیرند و نه ایران افغانستان بود كه میدان تخت و تاز نیروهای شوروی‌ شود (خطر كمونیزم كه برخی از محافل غربی‌ برای حمایت از رهبری انقلاب اسلامی علم كرده بودند واقعیت خارجی‌ نداشت). حتا می‌توان گمانه‌زنی كرد كه اگر در ایران انقلاب نشده و پایگاه غرب از ایران برچیده نشده بود شوروی نمی‌توانست به سادگی وارد خاك افغانستان شود، و بعد همه حوادث بعدی آن - از جنگ‌های ضد شوروی و سپس داخلی افغانستان و نفوذ اسلامگرایان به حمایت آمریكا و روی كار آمدن طالبان و شكل‌گیری القاعده و 11 سپتامبر 2001 و تروریسم بین‌المللی گرفته تا حمله آمریكا به افغانستان و سپس عراق - كاملا شكل دیگری می‌گرفت.

در داخل كشور از نظر حقوق بشری، به طور قطع، وضع به شكل دیگری بود. نه فقط در ایران ما شاهد بروز اعمال ضد بشری مخوفی از قبیل سنگسار و بریدن عضو و در‌آوردن چشم از حدقه نبودیم كه مجازات اعدام نی‍ز به مراتب كاهش یافته بود. یعنی‌ اگر انقلاب نشده بود در هیچ شرایطی (حتا در دوره‌هایی كه احیانا حكومت نظامی برقرار می‌شد) امكان قتل‌عام‌های ده‌ها هزارانه دهه اول انقلاب وجود نداشت. این قتل عام‌ها به یك اقتدار فوق انسانی/خداگونه نیاز داشت كه تنها از رهبری مذهبی بر می‌آمد. از سوی دیگر، در سال‌های پیش از انقلاب، آمار سالانه اعدام كمتر سه رقمی می‌شد، و به احتمال زیاد با فروكش كردن التها‌ب‌های سیاسی اوایل دهه شست، آمار اعدام‌ها رو به كاهش می‌گذاشت. یعنی‌ به جرأت می‌توان گفت كه ایران امروز هم‌چون تركیه امروز سال‌ها بود كه مجازات اعدام را به كناری گذاشته بود. شكنجه ممكن بود هنوز ادامه داشته باشد (هم‌چنان كه در تركیه و بسیاری از كشورهایی كه اعدام را متوقف كرده‌اند باقی است)، ولی در این مورد نیز به جرأت می‌توان گفت كه اگر انقلاب نشده بود در طول این دو سه دهه، ده‌ها و شاید سدها هزار نفر كمتر به دست مأموران حكومتی زیر شكنجه رنج می‌بردند.

اگر انقلاب نشده بود، به لحاظ حقوقی، زنان به طور قطع از موقعیت بسیار بالاتری برخوردار بودند. حقوقی كه زنان پیش از انقلاب به دست آورده بودند با مبارزات مدنی آنان در سه دهه اخیر گسترش بیشتری یافته بود. آمار زنان تحصیل‌كرده به خصوص در سطح دانشگاهی ممكن بود پایین‌تر از ارقام فعلی باشد (انقلاب بسیاری از مذهبیون را به دانشگاه‌ها راه داد)، ولی زنان تحصیل‌كرده از موقعیت‌های شغلی به مراتب بهتری برخوردار بودند. اقلیت‌های مذهبی (به شمول بهاییان) حقوق و آزادی‌های‌ به مراتب بیشتری داشتند و تبعیض مذهبی و عقیدتی بسیار ناچیز بود (با نفوذ اسلام‌گراها در قوه مقننه ممكن بود محدودیت‌هایی برای اقلیت‌های مذهبی هنوز وجود داشته باشد). اقلیت‌های قومی، زبانی و فرهنگی‌ نیز به بسیاری از حقوق خود دست یافته بودند،‌ گرچه ممكن بود هنوز كشمكش‌هایی از نظر سیاسی یا در مورد مسایل زبانی در این مناطق وجود داشته باشد. به لحاظ اقتصادی، دلیلی در دست نیست كه نشان دهد اختلاف شدید مركز یا نقاط مركزی‌ ایران با مناطق حاشیه‌ای و مرزی بهتر از وضع فعلی می‌توانست باشد - گرچه به دلیل پیش‌رفت اقتصادی، در مجموع این مناطق نیز قاعدتا از سطح زندگی بهتری باید برخوردار می‌شدند.

در زمینه «اگر انقلاب نشده بود...» هنوز می‌توان سخن گفت و ده‌ها مورد دیگر را نیز برشمرد (خیل تبعیدیان و مهاجران و پناهندگان یكی‌ از آن‌ها است). برخی را هم نمی‌توان به راحتی پاسخ داد (آیا ایران به طرف سلاح اتمی رفته بود؟!) حتا می‌توان به سطح شخصی‌ رفت و هركس ارزیابی‌ كند كه اگر انقلاب نشده بود در چه شرایطی‌ به سر می‌برد. از اقلیتی كه مستقیما یا با سهیم شدن در قدرت از انقلاب سودهای سیاسی یا اقتصادی بردند می‌گذریم، به جرأت می‌توان گفت كه اكثریت قاطع مردم به صورت شخصی از انقلاب زیان دیدند. كشور و جامعه نیز در كلیت خود زیان‌های زیادی از انقلاب دید. یعنی اگر انقلاب نشده بود، كشور و مردم ما امروز در مجموع در شرایط بهتری به سر می‌بردند. انقلاب سال 57 ایران اجتناب‌نا‌پذیر نبود (قدرت‌طلبی رهبران را جبر تاریخ ننامیم)، و زیان بار بود. آیا می‌توان هنوز از چنین انقلابی كه یك نسل قربانی آن شده و دست كم یك نسل دیگر باید هزینه‌های تاریخی آن را بپردازد به عنوان یك انقلاب شكوهمند و پرافتخار یاد كرد؟ ظاهرا كسانی كه به این سؤال پاسخ مثبت می‌دهند، به جز آنان كه سود مادی از آن برده‌‌اند یا می‌برند، اقلیتی كه سریعا رو به زوال می‌رود بیش نیستند.

-------------------
1 Sliding Doors (1998)


نظر کاربران:



جناب برزو شکوهمند
کمی آرام بگیرید و مسائل را واقع بینانه نگاه کنید. دوستاران "انقلاب" بهمن مدام صحبت از دزدیده شدن انقلاب میکنند ولی توضیح واقع بینانه ای از چگونگی این به اصطلاح "دزدیده شدن" بیان نمیدارند. واقعیت آن است که رهبری انقلاب از همان ابتدا دودستی توسط به اصطلاح فعالین سیاسی و روشنفکران واگذار ملاها و در راس آنها خمینی شده بود. بنابر این ملاها نیازی نداشتند که چیزی را که دو دستی به آنها داده شده بدزدند!
دوست گرامی، هیچکس در نبود آزادیهای سیاسی و عدم امکان مشارکت جامعه در ادارهء امور کشور در دوران شاه شک و شبهه ای به خود راه نمیدهد. همهء ما اقتدارطلبی در دوران شاه را محکوم میکنیم و بهیچ عنوان خواستار بازگشت به آن دوره نیستیم. در عین حال این به دور از واقع بینی است که پیشرفتهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و صنعتی جامعهء ایران را در آن دوران منکر شویم.
آقای شکوهمند، مخالفت با یک سیستم و یا یک روش کار راحتی است. مهم آن است که چه جایگزینی یرای آن سیستم و یا آن روش ارائه شود. در تئوری اپوزیسون شاه مدام صحبت از دموکراسی و حقوق بشر میکرد ولی عملکرد آنها 180 درجه با ادعاهایشان در تضاد است. واقعیت آن است که در عمل مخالفان حکومت پهلوی، از کمونیستها و مصدقیها گرفته تا اسلامیون، به مراتب بیش ازحکومت گذشته در تضاد با دموکراسی و حقوق بشر عمل کردند. من خود به عموان یک کمونیست سابق بر این باور هستم که اگر بسیاری از اعدامیهای دوران شاه (که امروز برای همفکرانشان قهرمانان مقاومت هستند) فرصت دستیابی به قدرت را پیدا میکردند، عملکردی به مراتب خونبار تر از رژیم گذشته داشتند. بعد از چنین تجربهء گرانی باید به مراتب عاقلانه تر و منطقی تر به مسائل نگاه کرد.
جواد حسینی

*
اگر که انقلاب را نمی‌دزدیدند...؟
یک ضرب المثل آلمانی میگوید که: "پس از وقوع حادثه است که همه خردمندتر میشوند". به روشنی میتوان گفت که اگر انقلاب نمیشد، نظام استبدادی شاهنشاهی پابرجا میماند و برای استوار کردن پایه های خود همچنان در طی این مدت، به ترور های حکومتی برای سرکوب آزادیخواهان ادامه میداد، همانطور که طی پنج دهه پیش از آن، تاریخ گواه آن بود. ولی اگر که انفلاب را ملاها نمی دزدیدند، کلی از جنایاتی که بنام انقلاب در طی ۲۹ سال گذشته بر ملت ایران اعمال شده است، صورت نمی‌گرفت. تکیه بر این فرض که اگر انقلاب نمیشد "شاه از قدرت خودکامه خود بسود مردم و دمکراسی می‌کاهید"، تنها یک گمانه زنی بی‌پایه، بدون ارائه و وجود هرگونه برهان یا گواه تاریخی می‌باشد. اگر انقلاب نمی‌شد چه عوامل سیاسی و یا دگرگونی‌های اجتماعی در جامعه بسته ایران می‌توانستند شاه را در چنان وضعیت دفاعی قرار دهند که او از روی مصلحت اندیشی ناچار به گردن گذاشتن بر قانون اساسی مشروطیت شده، به کاخ خود باز گردد و دولت را به نمایندگان واقعی مردم واگذارد؟
سبب ساز و عامل اصلی طغیان و موج اعترضات مردمی نسبت به ناهنجارهای اجتمائی و بن بست های سیاسی که تنها از راه انقلاب قابل گشایش بودند، تنها نظام خودکامه شاهنشاهی بود، و نه خواست مردم به سرکشی، آنهم از روی تفنن. آنها که به ملت ایران زخم زبان میزنند که چرا انقلاب کردید؟ چرا فریاد بر سر آنها نمیکشند که زمنیه‌های اجتماعی انقلاب را با بیدادگری های اجتماعی و بن بست های سیاسی خودساخته از راه عدم رعایت حقوق بشر و عدم مشارکت دادن مردم در اداره کشورشان، پی ریزی کردند و هنوز نیز نه تنها حاضر نیستند که از ملت ایران درخواست پوزش کنند، بلکه با پنهان کردن خود در سایه آن جنایاتی که آخوندها بنام انقلاب در حق مردم ایران روا میدارند، طلبکار مردم نیز شده‌اند. عدم اشاره به شرایط خفقان سیاسی و بیعدالتی‌های اجتماعی که سبب ساز اصلی واکنش های اجتماعی و موج اعتراضات مردمی در شکل انقلاب شدند، تنها یک سفسطه بافی میباشد و بس.
آره، خوشی زیر دل مردم ایران نزده بود که بر علیه آن "آرمانشهری" که خاندان پهلوی در ایران بنا کرده بودند، انقلاب کنند. ولی آنچه که تابناک است این است که اگر انقلاب مردم قربانی درگیری قدرت های جهانی برای کشاندن کمربند سبز بدور روسیه شوروی نمی شد، و آن را نمی دزدیدند (ماموریتی که تنها ملاهای ایران برای انجام آن تربیت شده بودند)، انقلاب از اهداف اصلی خود که همانا آزادی ، دمکراسی و جمهوری بود باز نمی‌ماند در نتیجه کلی از جنایاتی که حدود ۲۹ سال است بنام آن و بر علیه انسانیت در ایران صورت میگیرند اتفاق نمی افتادند. با نهادینه شدن جمهوری مردم و باتکیه بر ثروتهای انسانی و ذخائر هنگفت طبیعی در این مرز و بروم، ایران امروز در زمره کشورهای پیشرفته و پرآوازه در جهان میبود.
برزو شکوهمند



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024