جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - Friday 19 April 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 16.01.2008, 14:44

انتخابات مجلس هشتم و «انتخاب» ما

وعده و وعیدها و چون و چراها


پویا

‏ ‏http://www.pouyashome.com/weblog/

انتخابات مجلس نزدیک می شود. محافظه کاران که مجلس و ریاست جمهوری را "امام زمانی" ‏می خواهند و خودشان را زیاد درگیر وعده و وعید به مردم نمی کنند. دغدغه ی آنها بیشتر این ‏است که چه جناحی و چه ائتلافی از محافظه کاران در قدرت می نشیند: مثلا طرفداران احمدی ‏نژاد یا "عقلایی" مثل جناح لاریجانی. رسانه های همگانی و تریبون های نماز جمعه در ‏اختیارشان است و پشت شان به "امدادهای غیبی" گرم. البته امدادهای غیبی که بدون حربه ها و ‏وسایلی این-جهانی مثل نظارت استصوابی و رد صلاحیت کارکردی ندارند.‏

موضوع بیشتر بر سر اصلاح طلبان حکومتی است که نزدیک به زمان انتخابات، به فکر ‏مشارکت مردمی و جامعه ی مدنی و فشار از پایین می افتند و شعارهای زیبا سر می دهند.
جالب اینکه مضمون این شعارها همه، پایان دادن به سیاست "خودی و غیر خودی" و محرومیت ‏مردم و افکار مختلف، از مشارکت در سرنوشت خودشان است. یکی از این شعارهای زیبا ‏‏"ایران برای همه ی ایرانیان" بود. یکی دیگر "جبهه ی دموکراسی". کلمه ی جبهه در اینجا یعنی ‏شرکت داشتن، یعنی حق حرف زدن و حق فعالیت داشتن. آن شعارها که در عمل جدی گرفته ‏نشد و من تردید بزرگی دارم که حتی در ذهن خود آقایان هم چندان جدی گرفته شده بود.
شعار امسال را بر سردر سایت "بهارستان هشتم" می بینیم که آقایان اصلاح طلبان حکومتی به ‏راه انداخته اند: "همراه شو عزیز کاین درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمی شود". شعر ‏زیبایی که تازه نوستالژی صدای شجریان در سالهای اول انقلاب هم همراهش است. ضمنا ‏‏"بهارستان" یادآور مبارزات مشروطه برای تشکیل مجلسی است که ابزار دست ملت برای بدست ‏گرفتن سرنوشت خودش باشد.‏

به نظر من به این انتخابات، مثل دفعه های گذشته مثلا انتخابات ریاست جمهوری، از دو نظر ‏می شود نگاه کرد. یکی اینکه بگوییم "بگذار اینها (اصلاح طلبان) بیایند شاید این فشاری که ‏هست کمتر شود و آنها آسان گیرتر هستند و یک نفسی می کشیم". خوب، چه بخواهیم و چه ‏نخواهیم خیلی از مردم با این فکر ممکن است شرکت کنند و به اصلاح طلبان هم رای بدهند. ‏همانطور که خیلی ها همینطور به رفسنجانی در مقابل احمدی نژاد رای دادند. فقط مسئله این ‏است که این فکر و نظر- بدنبال راه نفسی بودن- دیگر جایی برای سوال و چون و چرا در آنچه ‏اصلاح طلبان حکومتی می گویند نمی گذارد. اصلا مسئله، برنامه ی آنها نیست. ‏

اما اگر بخواهیم سخت گیرتر باشیم و چون و چرا کنیم و در مقابل وعده های آقایان ائتلاف ‏اصلاح طلبان بی تفاوت نباشیم، مسئله عوض می شود. آقای رضا خاتمی و ستاد ائتلاف شان ‏وعده های زیادی به مردم می دهند و برنامه ای ارائه می کنند: "حق حاکمیت مردم، گسترش و ‏نهادينه سازی آزادی های اجتماعی، سياسی و تحقق مردم سالاری، بازگرداندن اعتدال در ‏رفتارها و مناسبات داخلی، تعامل مثبت و سازنده با جامعه جهانی". اینها را به عنوان اهداف ‏اصلی و کلی اعلام کرده اند. و البته اینها و یک لیست بلندبالا از اهداف دیگر "بر اساس اصول ‏قانون اساسی" و در چارچوب های قانونی و اجرایی موجود.‏

آقای خاتمی و دوستان شان در سخنرانی ها یا مصاحبه های شان فراموش نمی کنند که تاکید کنند ‏اصلاح طلبان حکومتی "ساختارشکن" نیستند. ولی آقای خاتمی که از رهبران این ائتلاف است ‏توضیح نمی دهد با ساختار فعلی و وجود نهادهای نظارت کننده و تصمیم گیرنده ای مثل ولایت ‏فقیه و شورای نگهبان چطور می خواهند به اهداف شان برسند. تجربه ی هشت ساله ی دوره ی ‏اصلاحات نشان داد که چارچوب قانون اساسی نقش اصلی را در تصویب قوانین به شورای ‏نگهبان می دهد. یک مجلس اصلاح طلب نه تنها نمی تواند قانونی بر خلاف رای شورای نگهبان ‏از مجلس بیرون بیاورد بلکه حتی طرح مسائلی که به صلاح آقایان نباشد در مجلس ممنوع است ‏‏(مثل حکم حکومتی در جریان طرح قانون مطبوعات در مجلس ششم). از طرف دیگر تعیین ‏سیاست های کلی نظام و از جمله سیاست خارجی در دست رهبری است (اصل 110).
مثلا آقای خامنه ای در یزد می گوید: "مطمئناً آن روزي كه رابطه با آمريكا براي ملت مفيد باشد ‏بنده اولين كسي خواهم بود كه آن را تأئيد مي‌كنم." پس در چارچوب کنونی، آقایان اصلاح طلب ‏اگر نظر دیگری دارند باید اول رهبران اصلی نظام را "قانع" کنند. کارکرد نمایندگان مردم در ‏مجلس چه می شود و اراده ی آقایان اصلاح طلب چطور عملی خواهد شد؟ ‏

بطور کلی اصلاح طلبان حکومتی به نظر من این توضیح را به مردمی که از آنها رای طلب می ‏کنند بدهکارند که راهکارهای به انجام رساندن برنامه های شان در چارچوب ساختارهای کنونی ‏کدام است؟ متاسفانه اصلاح طلبان حکومتی آنجا که به صلاح شان نباشد، ساختارشکنی را با ‏شورش و به آتش کشیدن خیابان ها یکی می کنند تا خودشان را در چارچوب امنیتی حکومتی ‏نگاه دارند. این همه فعال جامعه ی مدنی که با عقلانیت و آرامش و بصورت مدنی تلاش می ‏کنند، هیچکدام نمی خواهند شورش و بلوا بر پا کنند اما می خواهند اسباب مشارکت مدنی واقعی ‏برای مردم فراهم شود. اینها اغلب شان آن حفاظ امنیتی حکومتی را هم ندارند و هزینه اش را ‏می دهند. پس چرا دوستان اصلاح طلب که رای مردم را طلب می کنند، جواب این سوال را نمی ‏دهند که برنامه های اعلام شده شان را چطور می خواهند اجرا کنند و چطور می خواهند تجربه ‏ی مجلس ششم تکرار نشود. تازه آن موقع اکثریت قاطع مجلس و نهاد ریاست جمهوری و دولت ‏را هم در دست داشتند. طبق گفته ی خود اصلاح طلبان، همه ی اینها روی هم حدود 30 درصد ‏قدرت را تشکیل می داد (که خود همین از طنزهای روزگار است). به نظر نمی رسد که فردای ‏انتخابات، این مقدار از قدرت در اختیار اصلاح طلبان حکومتی باشد. پس راهکارها چیست؟

البته همه ی این چون و چرا ها برای این است که بدانیم به چه چیز می خواهیم رای بدهیم. اما ‏اگر هدفمان از رای دادن همان باز کردن فضا برای نفس کشیدن راحت تر است که دیگر این ‏چون و چراها معنایی پیدا نمی کند. ‏

‏این سوال ها و چون و چراها مستقل و صرف نظر از این است که در یک وضعیت انتخاباتی ‏هر کس چه تصمیمی می گیرد. ببینید، در مورد خود آن سوال ها، اینطور نیست که چون و چرا ‏و پرسش فقط برای رای ندادن باشد. حتی اگر در یک شرایط سیاسی مشخص، قرار بر رای ‏دادن به گروهی یا جناحی باشد، باز هم به نظر من این سوال ها و چون و چرا کردن ها باید ‏مطرح باشند. دادن رای، حتی در دموکرات ترین جامعه ها به معنی دادن چک سفید و بدون قید ‏و شرط به حزبی و افرادی نیست. در همان ساختارهای دموکراتیک نهادهایی مثل رسانه ها و ‏اتحادیه های صنفی هستند که مدام از حزبی که با رای مردم در قدرت نشسته درباره ی وعده و ‏وعیدهای انتخاباتی اش سوال می کنند. ‏

در مورد مشخصی که من در آن یادداشت نوشتم، فکر می کنم طرح این سوال ها از جانب ‏فعالان اجتماعی موجب می شود که خود اصلاح طلبان هم خودشان را حداقل زیر نگاه نقاد ‏جامعه ی روشنفکری و فعالان اجتماعی ببینند و از دادن وعده های بدون پشتوانه و متاسفانه ‏خیلی وقت ها عوام گرایانه (پوپولیستی) خودداری کنند. تلاش کنند که برای هدف ها و برنامه ‏های شان راه اجرا ارائه کنند. وگرنه اینکه رایی از مردم گرفته شود و "بقیه ی کارها" باز به ‏پشت درهای بسته و چانه زدن با نهادهای اصلی قدرت موکول شود، چه گرهی از کار مردم باز ‏می کند؟

مثلا کسی از جامعه ی روشنفکری و فعالان اجتماعی اصلاح طلب، پرسید: تکلیف «جبهه ی ‏دموکراسی» چه شد؟ یا اینکه: بالاخره در مورد جایگاه تعیین کننده ی شورای نگهبان در امر ‏قانونگذاری چه می توان کرد؟ خوب، من فکر می کنم هر آدم ساده ای هم در کوچه و خیابان می ‏پرسد: بر فرض که اکثریت مطلق مجلس را دارید و بهترین قوانین را تصویب می کنید، با رای ‏منفی شورای نگهبان چه خواهید کرد؟ ‏

مخاطب من در این نوشته با دوستان فعال اجتماعی است که معتقدند با رای دادن به اصلاح ‏طلبان دولتی می توان دریچه ای هر چند کوچک در فضای اجتماعی باز کرد. من هم مثل خیلی ‏از دوستان فکر می کنم که رای دادن، یک عمل سیاسی است و یک عمل سیاسی با آرمان گرایی ‏و حداکثری فکر کردن نمی خواند. عمل سیاسی، گرفتن فرصت های هر چند کوچک و کوتاه ‏است. اما باز هم این عمل سیاسی، اگر بدون نگاه و فشار انتقادی و چون و چرا به عملکرد ‏کسانی باشد که به آنها رای داده ایم، این هم خودش یک جور آرمان گرایی از جهت مخالف ‏است. به نظر من تجربه ی اصلاح طلبان دولتی در دوران حکومت و مجلس شان نشان داد که ‏همیشه نزدیکی بیشتری با قدرت حس می کنند تا با مردم. ‏

یکی از دلایل این، می تواند تنیده شدن آنها از راه های مختلف سیاسی و اقتصادی و شخصی در ‏ساختار قدرت باشد. یک دلیل دیگر می تواند ترس آنها از حضور فعال مردم، بخاطر نبود ‏نهادهای کنترل کننده مثل احزاب و اتحادیه ها و تشکل ها باشد. دلیلی که خود حکومت- چه در ‏زمان قدرت محافظه کاران و چه در دوره ی اصلاح طلبان- مسئول آن بوده است. اما خود ‏فعالان اجتماعی هم می دانند که کار، با رای دادن مردم و بعد خانه نشین شدن آنها از پیش نمی ‏رود.‏

یک موضوع مهم در هر انتخاباتی در کشور ما این است که میدان مانور مردم تا آخرین لحظه ‏در اختیار و در واقع در گرو شورای نگهبان و نظارت استصوابی آنهاست. تا آخرین لحظه ‏معلوم نیست که رای مردم - حتی اگر همه شان تصمیم بگیرند به اصلاح طلبان حکومتی رای ‏بدهند - تا چقدر با نفوذ است؟ آیا اصلا آن تعداد "اصلاح طلب"، تایید صلاحیت می شوند که ‏بتوان حتی یک اقلیت کارساز در مجلس داشت؟ ‏

تا اینجا که معلوم است، محافظه کاران سیگنال هایی فرستاده اند که ملی-مذهبی ها که نزدیک ‏ترین گروه خارج از حکومت به اصلاح طلبان هستند، تایید صلاحیت نخواهند شد. از خود ‏اصلاح طلبان حکومتی هم معلوم نیست چه کسانی تایید بشوند. فکر می کنم بهر حال کسانی از ‏جناح اصلاح طلبان تایید بشوند اما ممکن است نه از نظر شخصیت سیاسی و نه از نظر تعداد، ‏وزنه ای نباشند. مثلا خود سایت اصلاح طلبان از برنامه برای رد صلاحیت گروهی اصلاح ‏طلبان خبر می دهد. به نظر من تصمیم به شرکت کردن یا نکردن در انتخابات را باید به مرحله ‏ای واگذار کرد که ببینیم چه کسانی تایید صلاحیت می شوند و چکار می شود کرد. ‏

گروهی بخصوص در خارج کشور از حالا و پیش از معلوم شدن وضعیت انتخابات، تصمیم به ‏تحریم گرفته اند که با آوردن دلیل برای نبود یک شرایط نسبتا آرمانی دموکراتیک تصمیم ‏خودشان را توجیه می کنند. گروه دیگری هم با مخالفت با آنها، برضرورت شرکت گسترده ی ‏مردم و منزوی کردن محافظه کاران تاکید دارند. ‏

من فکر می کنم تحریم بدون قید و شرط و از پیش تعیین شده، در شرایط امروزی جامعه ی ما ‏عملا همان چیزی است که به نفع محافظه کاران تمام می شود چون آنها به همان درصد پایین ‏رای دهندگان خودشان اتکا دارند و چون نهادهای اصلی قدرت و رسانه ها همه در دست شان ‏است، اکثریت خاموش و تحریم کننده، اثر بازدارنده ای روی آنها نمی توانند داشته باشند. فشار ‏اجتماعی هم آنقدر نیست که یک تحریم، به معنای محدود شدن عمل آنها باشد، کما اینکه در دوره ‏ی مجلس هفتم هم نبود. به نظر من باید منتظر بود و دید که مردم چقدر می توانند قدرت مانور ‏داشته باشند و از کوچکترین امکانات هم استفاده کرد.
شرایط، آرمانی نیست و این را همه می توانیم ببینیم! ‏



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024