يكشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۴ - Sunday 2 November 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 30.10.2025, 23:09

خامنه‌ای ایدئولوژی‌زده و نابودی کامل کشور


م. روغنی

برای شناخت بیشتر راهبردهای کلان مخرب خامنه‌ای، لازم است مفهوم جهان‌بینی (یا ایدئولوژی) واکاوی شود.

ایدئولوژی ساختاری از ایده‌ها، ارزش‌ها و باورهاست که درک افراد و گروه‌ها از جهان و شیوهٔ تصمیم‌سازی‌شان را شکل می‌دهد.

ایدئولوژی بر همه‌چیز، از سیاست و دین تا فرهنگ و ارزش‌های فردی، تأثیر می‌گذارد و معمولاً پایه‌ریز جنبش‌ها، راهبردها و نظام‌های ارزشی و حکومتی است.

جهان‌بینی در اشکال گوناگونی خودنمایی می‌کند؛ برای نمونه دموکراسی بر این باور استوار است که مردم باید بتوانند از راه انتخابات آزاد و عادلانه و با احترام به حقوق بشر، ادارهٔ کشور را در دست گیرند.

نمونهٔ دیگر کمونیسم مارکسی است که در جهان‌بینی‌اش جامعهٔ بی‌طبقه و تقسیم مساوی منابع ثروت ترویج می‌شود. کمونیسم روسی تلاش کرد بر پایهٔ ایده‌های مارکس بنا شود، هرچند در رسیدن به ایده‌آل‌هایش ناکام ماند و فروپاشید. نوع چینی آن نیز از اندیشه‌های مارکس دور شد و راه و روش سرمایه‌داری دولتی را پیمود. سوسیال دموکراسی راه میانه‌ای است که در برخی از کشورهای اروپایی به قدرت رسید و کوشید میان دموکراسی و عدالت اجتماعی توازن برقرار کند و نظامی پایدارتر ارائه دهد.

جهان‌بینی‌های دینی نیز در شکل دادن جوامع و فرهنگ‌ها نقش شایان توجهی ایفا کرده‌اند. در این رابطه، از جمله مسیحیت، اسلام و هندوئیسم، با ارائهٔ نظام باورها و ارزش‌ها، زندگی میلیاردها نفر از مردم جهان را با فراز و فرود بسیار هدایت کرده و می‌کنند.

هواداری از زیست‌بوم (محیط‌زیست‌گرایی یا environmentalism) نمونهٔ دیگری از جهان‌بینی است که بر اهمیت حفاظت از محیط زیست و بهره‌گیری پایدار از منابع تأکید دارد. این ایدئولوژی الهام‌بخش جنبش‌های جهانی پیکار با تغییرات اقلیمی بوده، نگهداری از حیات وحش و بهره‌گیری از انرژی‌های تجدیدپذیر را تشویق می‌کند. این تلاش‌ها حفظ طبیعت برای ایمنی و آسایش نسل‌های آینده را نوید می‌دهد.

در حالی که برخی از ایدئولوژی‌ها توانسته‌اند در هم‌گرایی مردم حول آرمان‌های بشردوستانه و دگرگونی جوامع نقش‌آفرینی کنند (مانند جنبش مدنی سیاه‌پوستان در آمریکا)، اما همواره این خطر موجود است که جهان‌بینی‌ها به ایده‌های غیرپویا، متعصبانه و انعطاف‌ناپذیر تبدیل شوند و افراد هوادار، بدون زیر سؤال بردن ایده‌هایشان، آثار مخرب آن‌ها را نادیده بگیرند و بدیل‌های گوناگون دیگر را مورد توجه قرار ندهند.

سدهٔ بیستم شاهد جهان‌بینی‌های مخربی همچون فاشیسم، نازیسم، استالینیسم و امپریالیسم بوده که هر یک در ابعاد گوناگون و مقایسه‌ناپذیر مسئول جان باختن صدها هزار و حتی میلیون‌ها نفر بوده‌اند. جنگ دوم جهانی، شروع جنگ سرد و کشف و توسعهٔ سلاح‌های هسته‌ای حاصل ایدئولوژی‌های مخربی است که امکان سازش و تفاهم میان ملت‌ها را به حداقل رسانده و بشریت را در آستانهٔ نابودی قرار داده‌اند. پوتینیسم امروزه با گرایش‌های جهان‌گشایی‌های تزاریستی و عظمت‌طلبی استالینیستی، چالش‌های جدی دیگری در برابر جهان دموکراتیک ایجاد کرده است.

بنیادگرایی اسلامی نیز جهان‌بینی مخرب دیگری است که سید قطب مصری و آیت‌الله خمینی از جمله بنیان‌گذاران این ایدئولوژی انسان‌ستیز به شمار می‌آیند.

خمینی، بنیان‌گذار جمهوری جهل و جنایت، رهبری که به گفتهٔ خودش با “خدعه” (تزویر) انقلاب ۵۷ را به پیروزی رساند، روحانی ایدئولوژی‌زده‌ای بود که یهودستیزی، دشمنی با مدرنیته و غرب را در صدر برنامه‌هایش قرار داد. او در دوران ده‌سالهٔ ولایت فقیهش، کشور را تا آنجا که توانست به گفته‌ها و خواسته‌های شیخ فضل‌الله نوری مشروعه‌خواه نزدیک کرد و علیه مخالفین از جمله بازماندگان رژیم گذشته، مجاهدین و چپ‌ها حمام خون به راه انداخت.

جانشین او که بر پایهٔ گفته‌ها و فعالیت‌های فرهنگی‌اش هوادار نواب صفوی تروریست و سید قطب اخوانی است، در دوران چندین‌دهه رهبری مطلقه، راهبردهای خارجی کشور را بر پایهٔ اسرائیل و آمریکا‌ستیزی‌اش با هدف توهم‌آمیز نابودی اسرائیل و بیرون راندن آمریکا از منطقه طراحی کرده است. در این راه، سپاه پاسداران در قالب سپاه قدس به بازوی اجرایی خامنه‌ای درآمد و با ایجاد و تقویت گروه‌های نیابتی، به روایتی سالانه صدها میلیون دلار از سفرهٔ مردم ایران را در این راه هزینه کرد.

انرژی هسته‌ای نیز که در ایجاد و گسترش آن ملت ایران کوچک‌ترین دخالتی نداشته است، به ادعای این رهبر خودخواندهٔ مسلمین جهان، قرار بود نقشی بازدارنده ایفا کند که با تحمیل تحریم‌های کمرشکن به کشور و صرف هزینه‌های صدها میلیارد دلاری، در جنگ ۱۲ روزه به نابودی کشیده شد.

اگر خمینی کوشید راهبرد “نه شرقی نه غربی” را در سیاست خارجی به پیش ببرد، خامنه‌ای ایدئولوژی‌زده، با تمام توان راهبردهای کلان کشور را با هدف زیان زدن به غرب و به‌ویژه آمریکا، با رضایت تزار روسیه و صواب‌دید دولت چین تنظیم کرده است. این در حالی است که حتی برخی از منصوبین وی نیز این راهبرد را حداقل در مورد جنگ ۱۲ روزه به زیان کشور سنجیده‌اند. در این رابطه محمد صدر، عضو شورای مصلحت نظام، گفته است:

    ”در جنگ اخیر و جنگ قبلی که اسرائیل تمام مراکز پدافندی ما را زد، شک و تردیدهایی بود که چرا اسرائیل دقیق از این مراکز مطلع است. بعداً مشخص شد که اطلاعات مراکز پدافندی کشور را روسیه به اسرائیل داده بود. این نشان داد که آن‌چه به‌عنوان “پیمان استراتژیک با روسیه” مطرح می‌شود، کشک است. نباید به روسیه اعتماد داشته باشیم؛ اینکه فکر کنیم در روز مبادا می‌آید و به ما کمک می‌کند و با آمریکا درگیر می‌شود، خیر، اصلاً از این شوخی‌ها ندارد.”[۱]

جالب اینجاست که گفته‌های صدر خشم مسکو را برانگیخت و در پی اعتراض سفارت روسیه در تهران، محمد صدر به قوه قضاییه احضار شد.

قالیباف، نورچشمی خامنه‌ای، نیز در جلسهٔ علنی مجلس با اشاره به روحانی و ظریف، “انتقاد صریح” خود را نسبت به مواضع آن‌ها در رابطه با رویکرد روسیه در قبال ایران اعلان کرد که گویا “دقیقاً در شرایطی که مسیر همکاری‌های راهبردی ما با کشور روسیه در حال پیشرفت است با مواضع خود به این مسیر لطمه می‌زنند.” به باور برخی ناظران، متن سخنان قالیباف با اطلاع و درخواست طرف روسی تهیه شده بود![۲]

مهدی کروبی نیز در دیدار با دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، رهبران در حصر جنبش سبز، نفوذ روسیه در کشور را چنین بیان کرد:

    ”برخی نظامی‌ها در مجلس به نحوی برای پوتین یقه پاره می‌کنند که بعید می‌دانم اگر حزب توده در قدرت بود، بیش از این در مجلس برای روس‌ها یقه پاره می‌کرد.”[۳]

رویدادهای بالا در حالی رخ می‌دهد که خامنه‌ای لجوج در مخفیگاهش، چشمان خود را بر دگرگونی‌های ناشی از ایدئولوژی مخربش بسته و بر راهبردهای شکست‌خورده‌اش اصرار می‌ورزد. در این مورد می‌توان به اخطار ترامپ به خامنه‌ای پیش از جنگ ۱۲ روزه اشاره کرد که بنا بر گفتهٔ تخت روانچی در نامه‌اش نوشته بود: “بدون مذاکره جنگ می‌شود”[۴]. با این حال، خامنه‌ای تنها به مذاکرات غیرمستقیم و بی‌نتیجه تن داد که به جنگ ۱۲ روزه و از جمله به کشته شدن صدها غیرنظامی انجامید.

سخنان خامنه‌ای در تأکید بر ادامهٔ غنی‌سازی و تحرکات تازه‌اش با واردات دو هزار تن مواد شیمیایی لازم از چین برای توسعهٔ موشک‌های بالستیک و تشدید فعالیت‌های مشکوک در سایت هسته‌ای “کوه کلنگ” که در اعماق زمین قرار گرفته است، “گمانه‌زنی‌های قابل توجهی را برانگیخته است.” این گونه فعالیت‌ها که می‌تواند جنگ تازه‌ای از سوی اسرائیل و آمریکا را در پی داشته باشد، جز ستیز با منافع ملی و نابودی کامل سرزمینی ایران نتیجهٔ دیگری نخواهد داشت.

در داخل کشور، تورم بالای پنجاه درصد، فساد گسترده، سرکوب جامعهٔ مدنی، رشد شمار بی‌سابقهٔ اعدام‌ها، فرونشست هشداردهندهٔ زمین و خشک شدن تالاب‌ها و تشدید جنگ قدرت، نشان بر آن دارد که بنیادگرایی اسلامی شیعه‌محور، کشور را به نابودی کامل نزدیک کرده است.

خواب خرگوشی مخالفین در خارج کشور که تنها با مخالفت با یکدیگر، انتشار بیانیه‌های کلیشه‌ای و یا توهم بازگشت به قدرت به یاری دولت‌های خارجی به سر می‌برند، چشم‌انداز تحولات آینده را بدون یک بدیل مورد اعتماد جامعهٔ مدنی تیره و تار نمایان می‌سازد.

لازمهٔ گذار از جمهوری جهل و جنایت، همدلی و همکاری حداقلی میان گروه‌های مخالف است که شوربختانه تاکنون پس از ده‌ها سال اقامت در جوامع دموکراتیک غربی به وقوع نپیوسته است!

آبان ۱۴۰۴
mrowghani.com
————————-
[۱] - انتخاب، محمد صدر عضو مجمع تشخیص، ۰۳ شهریور ۱۴۰۴
[۲] - احضار “عضو تشخیص مصلحت” به خاطر انتقاد به روسیه!، ایران امروز، ۲۹/۱۰/۲۰۲۵
[۳] - کروبی در دیدار با فرزندان موسوی و رهنورد، خبر آنلاین، ۸ آبان ۱۴۰۴
[۴] - تخت روانچی: ترامپ در نامه‌اش نوشته بود بدون مذاکره جنگ می‌شود، دویچه وله، ۶/۸/۱۴۰۴

 


نظر خوانندگان:


■ آقای روغنی نکات مهمی را در باره ایدئولوژی بیان کرده‌اید. جهان‌بینی می‌تواند نقش دوگانه‌ای ایفا کند. از یک سوی افراد و یا گروه‌ها را گرد آرمانی انسانی متحد کند و به نتایج شایان توجهی دست یابد. از سوی دیگر اگر پویایی خود را از دست دهد و به تعصب و لجاجت تبدیل شود، نتایج فاجعه‌باری به بار آورد. رویکرد نیروهای مخالف در سه ساله پس از پیروزی انقلاب شاهد این مدعاست. بسیاری از چپ‌ها برای نمونه در تله مبارزات “ضدامپریالیستی” افتادند و از “خط امام” با این ارزیابی نادرست که ضد امپریالیست است دفاع کردند. غافل از آنکه خمینی رهبری مرتجع و مدرنیته ستیز بود و نه ضد امپریالیست. خامنه‌ای نیز فردی ایدئولوژی زده است و برای رسیدن به اهداف “آرمانی” خود بدون توجه به سود و زیان راهبردهایش چوب حراج به ثروت‌های کشور زده است. نفت را با تخفیف‌های زیاد به چین می‌دهد، هر سال صدها میلیون دلار خرج گروه‌های نیابتی‌اش می‌کند و از پروژه هسته‌ای و موشکی بی‌فایده‌اش دست بردار نیست. حاضر است کشور را دوباره با جنگ تازه‌ای درگیر کند اما از خواست توهم‌آمیز نابودی اسرائیل دست بر ندارد. اعدام و سرکوب جامعه مدنی بویژه علیه زنان مخالف حجاب اجباری راهبرد داخلی‌اش را تشکیل می‌دهد و از کوچک تر کردن سفره مردم ابایی ندارد.
آیا مخالفان باید تنها منتظر مرگ او باشند و یا با همکاری و همدلی بکوشند بدیل مورد اعتمادی به مردم ایران عرضه کنند تا گذار از این جمهوری فاسد امکان پذیر گردد؟!
شاده باشید، منیره


■ آقای روغنی گرامی. مقاله خوبی بود که موضوع را فشرده بیان کردید و من فقط یک نکته را لازم به تفصیل دیدم. آنجا که نوشته‌اید “توهم بازگشت به قدرت به یاری دولت‌های خارجی”. منظورتان حتما رضا پهلوی است. به نظر من هر سیاستمدار خودش مسؤل و محق است استراتژی و تاکتیک خود را تعیین کند. تضمین و کنترل این است که اگر بد عمل کند، رأی نمی‌آورد.
من به عنوان یک شهروند عادی، از دو زاویه می‌توانم به موضوع نگاه کنم. با استفاده از تمثیل یک مسابقه فوتبال، از زاویه “داور مسابقه” که مسؤل رعایت مقررات بازی است. از زاویه داور، همانطور که در بالا نوشتم، رضا پهلوی خودش مسؤل تصمیم‌گیری و نظراتش است. از زاویه “بازیکن فوتبال” من می‌توانم با او موافق باشم، یا نباشم. از این زاویه، من تاکتیک او را در رابطه با سفر به اسرائیل و برخی نظرات او در این رابطه را نادرست می‌دانم. ضمن اینکه معتقدم به صلاح ایران و اسرائیل است که صلح‌آمیز در کنار یکدیگر زندگی کنند.
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان


■ منیر خانم گرامی. شما به “توهم” در رابطه با رهبران ج.ا. به خوبی اشاره کردید. آیا به توهم‌هایی که ما مردم (یعنی من و شما و امثال ما در ایران و خارج) دچار آن هستیم نیز توجه دارید؟
مثال بزنم. من معتقدم که مسؤل و بانی جنگ ۱۲ روزه، ایران بوده است، نه اسرائیل. ایران با زیر سؤال بردن موجودیت اسرائیل و اقدام عملی در این رابطه (کمک به نیروهای نیابتی و تجهیز آنها در جنگ با اسرائیل، تلاش برای ساخت سلاح اتمی و موشک و استفاده عملی از آنها) مسبب و آغازگر تنش و جنگ بوده است. عده‌ای دیگر از هموطنان ما، خلاف این را می‌گویند. اینکه اسرائیل به حریم هوایی ایران تجاوز کرده و تعداد زیادی سران نظامی و متخصصان هسته‌ای و مکان‌های نظامی و غیرنظامی را هدف قرار داده که ضمن آن بیش از هزار غیرنظامی نیز کشته شده‌اند.
چه باید گفت؟ یا من دچار “توهم” هستم، یا این هموطنان (که تعدادشان نیز زیاد است)؟! چطور می‌توانیم “توهم” را نه فقط در دیگران، بلکه در خودمان نیز تشخیص بدهیم؟ مگر می‌شود با اینهمه توهم و کج‌اندیشی جبهه واحدی تشکیل داد؟ یا من اشتباه می‌کنم یا آن دیگران. آیا می‌شود علی‌رغم این اختلاف‌نظرهای اساسی، جبهه واحدی تشکیل داد؟ به نظر من نه.
با احترام. رضا قنبری. آلمان


■ آقای قنبری با سپاس از توجهتان به نوشته من. بی‌تردید هر فردی حق دارد باور خودش را در باره مسایل اجتماعی و سیاسی داشته باشد که البته مسئول خوبی و یا بدی باورهایش به شمار می‌آید. به باور من دگرگونی خشونت‌پرهیز در ایران زمانی همسو با منافع ملی تمام ایرانیان اعم از فارس، کرد، بلوچ و.... روی خواهد داد که برپایه خواست جامعه مدنی و عاملیت نیروهای شرکت کننده در آن انجام گیرد. این موضوعی مهمی است که آقای رضا پهلوی باید به آن توجه کند. اسرائیل و یا هر کشور دیگری در پی تحقق منافع ملی خودشان هستند و یاری احتمالی آنان به آقای پهلوی از دریچه همان منافع سنجیده می‌شود. با این باور شما که اسرائیل و ایران باید سرانجام به صلح و دوستی دست یابند کاملا موافقم ایده‌ای که با ادامه حیات جمهوری جهل و جنایت امکان پذیر نیست.
با درود م- روغنی


■ با درود به آقای قنبری. شما کاملا حق دارید. بسیاری از ما ایرانیان در وجوه گوناگون زندگی‌مان متوهم هستیم و شوربختانه حاضر نیستیم توهماتمان را روز آمد کنیم. مورد آشکار این توهم‌گرایی شخص خامنه‌ای و حتی بسیاری از مخالفان این رهبر کشور بر باد ده است. تردیدی نیست که تا زمانی که از جمله از تک تک ما مخالفان توهم زدایی روی ندهد همکاری و همگرایی و در نهایت تشکیل یک جهبه علیه بنیاد گرایی اسلامی در ایران روی نخواهد داد.
با سپاس فراوان منیره




نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net