پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ - Thursday 28 March 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 31.01.2023, 10:04

«شاهزاده‌ای که می‌خواهد مردم‌زاده بشود»


هنگامه افشار

این تیتر مقاله‌ای است که حدود سی و سه سال پیش در هفته‌نامه فوق‌العاده، هم‌زمان با سفر آقای رضا پهلوی به لس‌انجلس، کالیفرنیا نوشتم و در گفت‌وگوی مطبوعاتی، محتوای نوشته را در جلسه مطرح کردم.

انتشار مقاله‌، طرفدارانش را خوش نیامد تا جایی که برگزار‌کننده‌ی کنفرانس مطبوعاتی مرحوم ‌«اسدالله مروتی، بنیانگزار رادیو صدای ایران» ورودم را به جلسه قدغن کرد. در لابی هتل لوکس مشرف به فرودگاه لس‌انجلس، چانه‌زدن بین من و آقای همایون هشیار‌نژاد، سردبیر مجله فوق‌العاده و آقای مرروتی بالا گرفت. گفتم:

آقای پهلوی برای همبستگی با گروه‌های مختلف فکری و دموکراسی برای ایرانی آزاد، به این نشست مطبوعاتی می‌آیند؛ چگونه است اوضاع هنوز نه به بار است و نه به دار، اطرافیان، خبرنگار که هدفش طرح پرسش مردم است را برای تنبیه در تحریم خبری می‌گذارند؟!

سرانجام آقای هوشیار ‌نژاد مردانگی کرد و گفت، اگر این خانم مجوز ورود نگیرد، بنده هم در این کنفرانس شرکت نخواهم کرد ماجرا را نیز در مجله انعکاس خواهیم داد.

حرف ما به کرسی نشست و رفتیم به اتاق کنفرانس.

پرسش‌ام از آقای پهلوی در مقاله و در جلسه مطبوعاتی این بود:

شما گفته‌اید: می‌خواهید با مردم و کنار مردم بایستید و برای نجات ایران، با همه گروه‌ها و ایدئولوژی‌ها، زیر یک چتر ائتلاف کنید. آیت‌الله خمینی هم با همین پیشنهاد و تعهد به صحنه آمد. اعتماد‌ها را جلب و در نهایت سر همه کلاه رفت! با چنین تجربه‌ی تلخ، ملت ایران از طناب سفید و سیاه هم می‌ترسد. شما با توجه به مشاوران و اطرافیانی که پدر عزیزتان را به خندق انقلاب انداختند و درحال حاضر هم شما را هدایت می‌کنند، چه تضمینی برای این ائتلاف دارید تا ملت زخم خورده بار دیگر اعتماد خود را هزینه کند و به دعوت شما لبیک بگوید؟

سی و سه‌ سال پیش برای این پرسش، از شاهزاده نه طرحی شنیدم و نه پاسخی قاطع و امروز پس از گذشت سی ‌و سه سال، هنوز منتظرم! همه منتظریم! چند سال دیگر باید به انتظار نشست؟! و آیا این انتظار به عمر بعض منتظران قد خواهد داد؟!

اما موضوع پتیشن وکالت‌نامه‌ی تک‌‌نفره‌ی آقای رضا پهلوی گویا تا حدی پاسخ جا مانده‌ی سی وسه ‌ساله را داد. حاصل اینکه به جای ایجاد فضای اتحاد، نفاق در حال رشد است! شکافی بین‌ یکپارچگی ایرانیان درون مرز و برون مرز افتاده که از انقلاب مهسا آغاز و می‌رفت چون کودکی تولدیافته، حرکت در مسیر آزادی را بدود که ناگهان به مانع خورد و در حال حاضر پشت ستون تردید ایستاده است!

گروه‌های فکری در شبکه‌های مجازی و غیر مجازی، سر این وکالت‌نامه سخت درگیری شده‌اند حتی‌ بعضی با تند‌روی به منتقدان این پتیشن‌ انگ‌هایی چون «تجزیه‌طلب، سایبری، وزارت اطلاعاتی، خائن، چپی، ضدمیهن، خمینی‌چی و ... می‌زنند.»

این ادبیات طی چند هفته‌ی اخیر، همبستگی و یکپارچگی چهار ماهه ایرانیان را تکه‌ و پاره کرده و هنوز خود آقای رضا پهلوی بابت حملات گروه شورشی سلطنت‌طلب، از مردم دلجویی نکرده و از نوع ادبیات آنها تبری نجسته‌اند ضمن اینکه، بدون وکالت جمعی، کار خود را آغاز و به مصاحبه و گفت‌وگو با رسانه‌های جهانی ادامه می‌دهند.

نسل دهه‌ی هشتاد بر کف خیابان‌های ایران، انقلاب را آفرید!، ملت پیوسته وحشت تکرار تاریخ سال۵۷ را دارد. آقای رضا پهلوی فردی دموکرات و آزادی‌خواه است اما بعض دور و بری‌هایش تند‌رو هستند و گاه با الفاظ رکیک و تهمت با مخالفان برخورد می‌کنند! آیا ما در فردای ایران، با خود ایشان طرف خواهیم بود یا با دوروبری‌‌ها که امروز در امور شاهزاده بی‌‌دخالت نیستند. نمونه‌اش همین وکالت‌نامه‌پتیشنی است که راه افتاده و بعد از نتیجه نه چندان دلخواه، گفته‌ می‌شود از ابتکارات چند تن در اطراف بوده که بنوعی دست شاهزاده را در پوست گردو گذاشته‌‌اند!

دوروبری‌های آقای پهلوی حرف‌هایی می‌زنند که با گفته‌های خودش تفاوت دارد. ادبیات خود او، متین، مهربان و آگاهانه است و حتی با ادبیات خانم یاسمین همسر‌ش هم‌خوانی ندارد که در توئیتی مرگ برمجاهد، مرگ بر چپی و ‌مرگ بر... می‌نویسد و برای اینکه مطمئن شود در گوش‌ها پیچیده، توییت مرگ‌بر را، ری‌توییت می‌کند و  شوهرش را هم احتمالا شرمنده!

شاهزاده از دموکراسی می‌گوید، از احزاب آزاد، روزنامه‌های آزاد، حق بیان آزاد. طی چهار دهه اخیر به کار‌های مورد علاقه‌اش پرداخته و ادعای تصاحب قدرت، رهبری و تاج و تخت را نداشته‌؛ اما علاقمندان به پهلوی‌ها با اصرار می‌خواهند او را بر تخت قدرت نشانده و ایشان را مجبور به مبارزه کنند!

چرا دور وبری‌ها از جنس شاهزاده نیستند؟! و چرا از جنس خود شاهزاده دور و برش جمع نمی‌شوند؟

پرسش کلیدی این است:

«ملت در صورت همراهی با آقای رضا پهلوی، به خود ایشان وکالت خواهد داد یا اطرافیان و دور وبری‌های تندروی ایشان دخالت در امور را قبضه خواهند کرد؟».


نظر خوانندگان:


■ با سپاس از تجربه‌ی آموزنده‌ای که با ما در میان گذاشتید. خواستم اشاره کنم به بی‌توجهی آقای رضا پهلوی و هم‌فکرانشان به فعالیت سیاسی که ادامه‌ی همان عادت‌های حکومت گذشته می‌باشد که دگراندیشان جائی برای فعالیت ندشتند. یا زندان یا خارج از کشور. ولی امروز میلیونها ایرانی مقیم خارج از کشور که «از بد حادثه اینحا به پناه آمده‌اند» به اشکال دیگری با همان عوام‌زدگی‌ها روبرو هستند. بعداز پشتیبانی عظیم ایرانیان خارج از کشور در تورنتو و برلین از جنیش یا انقلاب «زن زندگی ، آزادی» در ایران تاثیر مثبت و سازنده‌ای برای منزوی کردن بیش از پیش حکومت خلافت داعش در ایران گردید.
اگر بدون تعصب مروری بر رویدادهای بعداز پَر پَر شدن ژینا ـ مهسا امینی توسط گشت ارشاد «وزراء» کنیم که از همان آغاز حکومت اسلامی پاتُق ازاذل و اوباش شد. زنان و دختران را مورد تعدی و آزار و اذیت قرار می‌دادند و هزاران نفر در آنها مورد اهانت و شکنجه و اخاذی قرار گرفتند.
ژینا اولین دختر نبود ولی زبان سرخ تمام زنان و دخترانی بود که قربانی شدند. زنان از همان ۲۲ بهمن اولین گروه اجتماعی بودند که در مقابل یاوه های خمینی بپا خواستند . وقتی مردک چند روز بعداز رسیدن به قدرت در مورد حجاب اجباری با توهین به زنان اقاضات فرمودند ماهیت پلشت حود را نشان داد خمینی گفت: از فردا زتان بی‌حجاب را در اداره راه ندهید!!!
زنان و دختران خیابانهای تهران را پُر کردند و در ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ (۸ مارس ۱۹۷۹ روز جهانی زنان) تو دهنی محکمی نثار خمینی کردند که مدتی خفه شد. ولی بعداز مدتی زورگوئی‌ها با انواع دسیسه‌ها ادامه دادند و معلوم نیست در این ۴۴ سال علاوه بر هزاران نفر که در زندانها جان باختند چه تعداد در کمیته‌هائی مثل کمیته «وزراء» در سراسر ایران از بین رفته‌اند. بهر صورت انقلاب ژینا ریشه در جامعه بلازده ایران دارد و زنان و دختران و مردان و پسران جوانان نیروی محرکه اصلی آن می‌باشند که در این ۴۴ سال بیش از همه حکومت نکبت را شناخته‌اند. شعار های سراسر داخل ایران در انقلاب «زن، زندگی، آزادی» با تمام شعارهای تا کنونی توفیر دارد چون در برگیرنده‌ی تمام شعارهای درست تا کنونی بوده ست.
آیا بعداز همایش‌های با شکوه تورنتو و برلین شعارهای خارج از کشور «آلوده» به شعارهای عقب مانده و ارتجاعی و ضد «زن، زندگی، آزادی» نشد؟ اگر به این سئوال صادقانه و بدون تعصب پاسخ ندهیم نمی توانیم شناخت درستی از علل تشتت و پراکندگی مزمن در خارج از کشور پیدا کنیم.
تلاش کنیم تا حاملان رویکردها و شعارهای انحرافی در صفوف پشتیبانی از مردم ایران را متقاعد کنیم که این شعارها در بین مردم داخل ایران خریدار ندارد و ربطی به «زن، زندگی، آزادی» هم ندارد. علاقمندان شعارهای ننگین «مرگ بر...» بهتر ست برای اهداف خود راه پیمائی‌های جداگانه برگزار کنند.
پیروز باد انقلاب «زن ، زندگی ، آزادی» در ایران
با احترام محسن کوشا


■ با درود و سپاس از خانم افشار، کوتا سخن اینکه، اگر اپوزیسیون و مخالفین پادشاهی هنوز این را در نیافتند که برای ماندن و بالیدن یک دموکراسی بویژه نو پا نه سوگند و قول مردانه یا زنانه این یا آنکس هیچ ارزش و ضمانت ندارد، بلکه برای ماندن دموکراسی و دوام آن، سازمان‌های مدنی بزرگ، تیزبین و هوشیار لازم است که شب و روز رفتار و کارکرد سیاستمداران و دولت را باید و از لغزش و بیراه رفتن آن جلوگیری کنند، همانند همه دموکراسی‌های ریشه‌دار و پایدار غربی. بقیه یا نق زدن‌های منفی و ادامه سیستم‌های هیئتی و قبیله‌ای بر پایه قول و قرار است. با قول و وعده هیچ کس نمی‌شود دموکراسی بر قرار کرد بلکه نیاز به سازمان و حزب‌های دموکراتیک نیاز است که مو را از ماست بکشد. برای من سخت و تلخ است که هنوز بسیاری از روشن‌اندیشان و سیاسیون میهن این نکته را دریافت نکرده‌اند. کارمان هنور خیلی کار دارد تا کارستان شود.
با آروزی کامیابی و تندرستی برای شما / کاوه


■ به نظر نمی‌رسد که این شاهزاده متوجه تغییرات مردم پس از ۴۴ سال شده باشد. او فکر می‌کند که مشکل مردم با نبود حجاب و خوردن الکل و عدم کمک ایران به گروه‌های تروریستی حل می‌شود و کسی مثل او با کراوات می‌آید و نظر مردم را تامین می‌کند. نیاید اشتباه کرد که او و همسرش و تمام این چماقدارهایی که در کانال‌های تلوزیونی یا در مجالس سخنرانی دیگرانی که سالهاست مبارزه می‌کنند حضور به هم می‌رسانند، با رویکردهای شکلی متفاوت ولی ماهوی همگون، قرار است او را بر تخت طاووس به نشانند، همه و همه در همین مسیر حرکت می کنند. خمینی هم در همین مسیر حرکت می‌کرد. بازرگان و مترجمانی چون یزدی و قطب زاده و چماقداران او فقط نقشهای متفاوت داشتند که او را از قعر تاریخ به دنیای مدرن برای دست اندازی بر همه چیز یک ملت، مال و جان و افکارش، بیندازند. نه فقط او که همان گوادولپی‌ها هم این را می دانستند. اکنون هم هم می دانند که اینبار چگونه شاهزاده ای از آستین بیرون کشند و از قعر خود شاه پنداری ۴۴ ساله، به مردم به ستوه آمده تحمیل کنند. به این باور رسیده‌ام که این کشورها در زیر سایه قرنها آزادی، توانسته‌اند سوراخ دعا را بخوبی پیدا کنند، چنانکه صدها سال است که بدون کمترین منابع زیرزمین (اگر هم دارند دست نخورده باقی می مانند)، توانسته‌اند جهانی را خالی کنند تا این به قول خودشان کله‌بلوندها را تا مرز خفگی پر کرده و راضی نگه دارند. شاهزاده محصول کارخانه‌های فکریشان و ماشین‌های بسیار پیچیده‌شان است. فقط می ماند تاسف برای همراه شدن امثال کریمی و علی نژاد با او که قرار است نقش ترقه هایش را بازی کنند. سپاس از مقاله ی ارزنده تان و به امید اینکه ایران روزی به سامان برسد.
ح. ایرانی


■ با عرض درود و سلام
مباحث اطراف آقای رضا پهلوی شاخص دست خالی بودن اپوزیسیون ایران است. مرغ رنگینی در میان نشسته، جمعیتی در او مرغ جادو می‌بینند و افسانه سرایی می‌کنند و جمعیت دیگری آن را زمینه ساز رنسانس یک دیکتاتوری دیگر. سوال ساده از گروه طرفدار ایشان این است که آیا احتمال بر تخت پادشاهی نشستن ایشان مطرح هست؟ و اگر هست خیلی مختصر توضیح بدهند ایشان بر تخت پادشاهی از چه شگردی برای حل مشکلات استفاده خواهد کرد! یا در واقع بودن یک شاه با قدرت و یا بی‌قدرت بطور عام تضمین رفع کدام مشکلات هست. (صرف نظر از مشکلاتی که شبکه‌های تمامیت‌خواه و سلطنت‌طلب در صحنه سیاسی براه خواهند انداخت.) اگر پاسخ طرفداران ایشان منهای احتمال شاه شدن ایشان هست. این سوال مطرح است چه توانمندی سیاسی و اقتصادی و یا منش رهبری ایشان ارائه می‌دهند که از ایشان یک شخص برتری نسبت به چندین کنشگر سیاسی دیگر می‌سازد. بخصوص در امر رهبری، اگر پتانسیلی وجود دارد، چرا خودش را در سازماندهی و به حرکت آوردن یک جنبش سیاسی فراگیر نشان نداده و نمی‌دهد.
با احترام بهمن یزدانی


■ چند نکته در باره آلودگی سایبری و توهین به ایرانیان دگر اندیش بعد از “وکالت”
۱- این حجم زیاد از ضد و نقیض‌ها را نباید تماما به پای ایرانیان از هر اندیشه‌ای نوشت. ج.ا. دست پرکاری در برافروختن آتش کجروی‌ها دارد. آنها حجم بالایی از کاربران فعال اینترنتی دارند که با تمایلات متفاوت تلاش در لوث کردن کارزار مبارزاتی دارند. این به موازات فعالیت‌های آنها در سرکوب و به انحراف کشیدن اعتراضات خیابانی‌ست.
۲- هواداران سلطنت، پادشاهی، مشروطه می‌توانند نقش موثری بازی کنند و با استمرار در برخورد با تفرقه و توهین و خشونت، خود و جنبش خود را از تلاش‌های مشکوک و تفرقه‌افکن مبرا نمایند. این تلاش ایرانیان طرفدار پادشاهی هم تو دهنی بجایی به رژیم خواهد بود و هم نوعی فشار اخلاقی بر اطرافیان شاهزاده و رهبران سلطنت‌طلب تا خطر ضربه به جنبش را جدی بگیرند.
۳- توقع برداشتن قدم‌های عملی از طرف گروه‌های مختلف در جهت جبهه واحد وجود دارد. با تمام انتقاد های بجا به برنامه “وکالت” باید گفت که این یک اقدام عملی بود. از نوع بسیار بد. ولی بهتر از بی‌عملی. بهترین نتیجه آن می‌تواند هشدار به همه از جمله آقای رضا پهلوی باشد که شرایط تنگ است. باید به میدان آمد، با از خود گذشتگی کامل. ما ایرانیان جبهه واحد می‌خواهیم.
درود بر شما / پیروز


■ با تشکر از سرکار خانم افشار که با نوشتار بموقع خود موجب مطرح شدن نظرات مهمی از جانب کاربران گرامی شدند. خواستم نکاتی در مورد نظرات جناب یزدانی عرض کنم.
سلطنت طلبان بازمانده از حکومت پادشاهی ساقط شده که سنین بالائی دارند عموما فاقد دانش و تجربه سیاسی‌اند. چون در ۲۵ سال حکومت پادشاهی فردی پادشاهی احزاب سیاسی و آزادی های اساسی وجود نداشت که در رقابت های سیاسی و بحث های اجتماعی استعدادها رشد و شکوفا شود.
به شهادت بسیاری از صاحب منصبان خوشفکر حکومت گذشته که تجربیات خود را بعداز ۵۷ در اختیار هموطنان خود گذاتشتند و اتفاقا موجب ناخرسندی سلطنت طلبان شدند. از جمله دکتر عالیخانی رئیس دانشگاه تهران و وزیر افتصاد اذعان دارند که در بین دولتمردان سیاستمدار وجود نداشت.عده ای تکنوکرات ، بوروکرات ، ارتشی و درباری پست ها را گرفته بودند و شخص اول مملکت تصمیم گیرنده بود. در مصاحبه‌های تاریخ شفاهی به کوشش زنده یاد لاجوردی نیز بسیاری از این کمبودها را جمع‌آوری و نشان داده ست.
آقای رضا پهلوی و جوان‌تر ها که از دور و بری‌های آخرین شاه محصور شده‌اند. ادامه دهنده ی همان شیوه مرضیه ی حکومت گذشته می باشند. کسانی که حتی دو حزب حکومتی مردم و ایران نوین که فاقد ساختار حزبی بودند را کنار گذاشتند تا کشور را با حزب سراسری «رستاخیر» اداره کنندو هرکس نخواست عضو بشود برود زندان یا خارج از کشور که حکایت از تمایلات تمامیت خواهی آنها می کرد که جائی برای دگراندیشان باقی نمی گذاشت. نگذاشت.
سلطنت طلبان خود را نماینده تمام مردم ایران می دانشتند و می دانند.بهمین دلیل به هر کس مثل آنها فکر نمی کند توهین می کردند و می کنند و شعار های. «مرگ بر.......» در بین آنها رایج ست.
تصادفی نبود که داریوش همایون که در دوران آزادی احزاب سیاسی پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ با دسته‌ی فاشیستی سومکا تظاهرات سیاسی نیروهای ملی و چپ را به‌هم می‌ریخت در «مزایای» حزب رستاخیز در حکومت گذشته تبلیغ کرد و معاون حزب شد.
طنز تاریخ بود که داریوش همایون بعداز انقلاب و با تمام فراز و نشیب‌های پیش از انقلابش «لیبرال» و «مشروطه‌خواه» شد در حالیکه دیگر اثری از سلطنت وجود نداشت که آنرا مشروطه کنند.
این آقایان از قبل از ۲۸ مرداد ۳۲ تا ۲۲ بهمن ۵۷ دشمن مشروطه بودند و با دست خود سلطنت مشروطه ی نوپا را با کودتای نظامی ساقط کردند و بساط سلطان ظل الله را مانند قبل از مشروطه را احیاء کردند.
بعداز فروپاشی سلطنت در سال ۵۷ مدتی در کُما بودند. وقتی حکومت اسلامی تمام «هنر»های خود را نشان داد و بین مردم کاملا بی‌آبرو شد. داریوش همایون‌ها به صحنه بازگشتند و با طرح «کشتی‌بان را سیاست دیگر آمد» به «مشروطه خواهی» روی آوردند. «حزب مشروطه خواهان» را تشکیل دادند که نگاهی به مندرجات آن نشان می‌دهد که تعریف و تاریخ و هدف آنها از جنبش مشروطه در ایران چیست. کوتاه کلام: سلطنت‌طالبان از عقب‌ماندگی مفرط سیاسی رنج می‌برند که حتی نمی‌توانند حول همان «مشروطه خواهی» صوری داریوش همایون جمع شوند و ده ها گروه و محفل با بحث ها و شعار های مبتذل و عقب مانده‌های دید می‌شود که قابل مقایسه با شعارهای ارتجاعی حزب الهی و فالانژها می‌باشد. آقای رضا پهلوی هم هر چند وقت یک بار پیشنهادی «شاهانه» می‌دهد که مثل حباب ناپدید می‌شود.
شرط انصاف ست که ناگفته نماند پراکندگی و اشکالات دیگر جریانات سیاسی که ۲۵ سال با حکومت پادشاهی و ۴۴ سال با حکومت خلافتی مخالفت کردند نیز بخاطر همان دلایل ست که قبلا ذکر شد.
وقتی احزاب و تشکل های سیاسی ، صنفی ، مدنی و آزادی های اساسی توسط حکومت ها تعطیل یا محدود میشود به تمام جامعه ، شهروندان ، فکر ها و استعداد ها صدمه میزند چه نیروهای حکومتی و چه مخالف حکومتی.
با احترام/ بابک مهرانی


■ با تشکر از جناب آقای مهرانی از بابت مطلب مبسوطشان. امید به اجماع بیشتر کنشگران دمکرات و کشف پتانسیل‌های مختلف برای گذر از شرایط دردناک و کشنده.
با ارادت و احترام / یزدانی


■ حدود اندکی کمتر از بیست سال پیش مقاله‌ای از این جانب در سایت ایران امروز با عنوان باطل‌نمای شاه مشروطه منتشر شد که متاسفانه بعد از تغییرات در ظاهر و فونت سایت ایران امروز آن مقاله‌ها قابل دریافت نیستند اما از آنجا که دیدم هنوز هم آنچه آن زمان نوشته بودم شاید حتی امروز نیز سخنی برای گفتن داشته باشد بخشی از آن را اینجا تکرار می کنم: نامه‌ی سرگشاده‌ی شاهزاده‌ی ایرانی به مردم ایران (با نام «میثاق با مردم») که طی روزهای گذشته در بعضی تارنماهای فارسی زبان قابل دریافت بود نه تنها واکنش‌های اندکی را موجب گردید که میان همان چند پاسخ وارده نیز هیچگونه همسخنی با نویسنده‌ی آن دیده نمی‌شود.
اما مطلب کوتاهی که دنبال می‌آید را نباید به عنوان پاسخی دیگر به نوشته‌ی ایشان تلقی نمود. اکنون سال‌های زیادی است که بر حسب اتفاق هر چند وقت‌ یکبار سخنان ‌یا مصاحبه‌های شاهزاده پهلوی را در رادیوهای خارجی می‌شنوم و ‌یا در سایت‌های فارسی زبان می‌خوانم و به سرعت از آنها می‌گذرم. بی‌توجهی ‌یا ناتوانی شاهزاده‌ی ایرانی در درک ریشه‌های انقلاب مردم ایران در بهمن ۵۷ و عدم موضع‌گیری صریح ایشان به سیاست‌های ضد مردمی رژیم گذشته و تاکید ‌یکجانبه بر شرایط بسیار بد فعلی باعث گشته است که تقریباً کمتر روشنفکر و آزادیخواهی سخنان وی را جدی تلقی کند. اما در تمامی این سالها دو پرسش ذهن بنده را به خود مشغول داشته بودند، پرسشهایی که آرزو داشتم هم‌میهنان دانشمندم که در دانش سیاسی بسیار صاحب نظر و کارآزموده هستند مورد توجه و بررسی قرار می دادند، اما چنین نشد. شاید به این دلیل ساده که بیش از اندازه خام و کودکانه‌اند و می‌توان به سادگی از آنها گذشت. اما به قول نویسنده‌ی شهیر آلمانی هرمان هسه، گاهی هم بد نیست که ما جهان را از زاویه‌ی ذهنی کودکانه نظاره کنیم.
پرسش اول که بنده نام آنرا «باطل‌نمای شاه مشروطه‌خواه » گذارده‌ام بسیار ساده است. شاهزاده‌ی ایرانی به طور تلویحی قول می‌دهد که اگر مردم ایران برای بار دیگر با حکومت مشروطه‌ی سلطنتی موافق باشند وی حاضر خواهد بود که با جان و دل این وظیفه را در نقش شاه مشروطه خواه محقق سازد. به همین خاطر هم هست که وی به طور مرتب از طریق رادیوهای خارجی با مردم به گفتگو می‌نشیند و مصاحبه می‌کند. از این طریق هم برنامه‌های کلی و آزادیخواهانه‌ی خودش را مطرح می‌سازد و هم حکومت فعلی ایران را به عنوان نقطه‌ی مقابل حکومتی که وی قبول دارد شدیداً محکوم می‌نماید و به طور ضمنی ادعا می‌کند که چنانچه در آینده به عنوان پادشاه در ایران به سلطنت برسد تمامی تلاش خود را برای برپایی جامعه‌ی آزاد و مرفه به انجام خواهد رساند. اما این دقیقاً همان نکته‌ای است که نقض‌کننده‌ی محدوده‌ی اختیارات ‌یک شاه مشروطه است.
در نظام های مشروطه‌ی سلطنتی جهان امروز شاه مقامی تشریفاتی و حاشیه‌ای بیشتر ندارد، مقامی که نه مسئولیتی در قبال مشکلات مردم و آزادی‌های اجتماعی دارد و نه اصولاً به کسی پاسخگو است و نه اصلاً خودش را درگیر اینگونه مسائل سیاسی و حساس می‌کند. غیر از این هم اگر باشد دیگر شاه مشروطه نیست. در حقیقت آن کس که باید در چنین نظامی پاسخگو باشد نخست‌وزیر و اعضای کابینه‌ی او هستند. اصولاً شیوه‌ی برخورد شاهزاده پهلوی به مسائل و مشکلات مردم ایران و ارائه‌ی راه‌حل‌هایی برای آینده‌ی این مملکت هیچ فرقی با ‌یک فعال سیاسی ندارد و این دقیقاً همان موقعیتی است که ‌یک شاه مشروطه نمی‌تواند داشته باشد. حتی اگر بپذیریم که ایشان در آنچه می‌گویند صادق هستند و در آینده به عنوان‌ یک پادشاه به آنها عمل خواهند کرد به طور ضمنی پذیرفته‌ایم که ایشان پا را از محدوده‌ها فراتر گذارده‌اند.
اصولاً تلاش شخصی برای تحقق پادشاه مشروطه خواه‌ یک پارادوکس‌ یا باطل‌نماست به این معنا که اگر وی بخواهد عملاً در چارچوب مشروطه‌خواهی فعالیت کند حق هیچگونه فعالیتی را ندارد زیرا در چنین حالتی دیگر پادشاه مشروطه نیست بلکه‌ یک فعال و ‌یا‌ یک لیدر حزبی سیاسی است. از این متناقض‌نماتر وجود ندارد که شخصی هم برای برپایی ‌یک نظم سیاسی و کاملاً تابع قانون فعالیت کند، هم بخواهد که خودش بالاترین مقام حکومتی آینده باشد و هم همزمان ‌یکی از رئوس برنامه‌هایش تشریفاتی و پاسخگو نبودن همان بالاترین مقام حکومتی. اگر همه چیز به همان شکلی پیش برود که شاهزاده آرزو می‌کند ما در آینده در بهترین حالت ‌یا با مقامی تشریفاتی و واقعاً زائد روبرو خواهیم بود که کاری نخواهد داشت جز شرکت در برنامه‌های افتتاحیه نمایشگاه‌ها و جشنواره‌ها و ملاقات تشریفاتی با سیاستمداران میهمان از کشورهای دیگر و ‌یا آنگونه که بنده حدس می‌زنم‌ یعنی در بدترین حالت با‌ یک محمد رضا شاه دیگر مواجه می‌شویم. ‌یعنی حاکمی که به خاطر پیاده کردن نظام حکومتی که قرار است تابع قانون باشد به ناچار خود قانون را قربانی خواهد کرد.
با تشکر علی محمد طباطبایی




نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024