در حالی که توجه مقامهای جمهوری اسلامی بر ابعاد ناآرامیهای داخلی متمرکز شده است، در حوزۀ منطقهای تحولاتی شایان توجه در جریان است.
در لبنان، جایی که برای جمهوری اسلامی اهمیت استراتژیک دارد، دولت دربرگیرندۀ حزبالله از هم پاشیده و نوعی خلأ قدرت در آن کشور خودنمایی میکند. احزاب متنفذ در لبنان برای آرام کردن اعتراض عمومی، بر تشکیل دولتی تکنوکرات اصرار دارند، موضوعی که به نظر میرسد بیش از هر چیز در جهت دور کردن حزبالله از صحنۀ قدرت رسمی در لبنان مطرح میشود. همزمان، دولت آلمان هم به تبع آمریکا و بریتانیا، در صدد ممنوع کردن فعالیتهای سیاسی حزب الله در آن کشور است، اقدامی که میتواند راه را برای تکرار آن از سوی سایر کشورهای اروپایی هموار کند.
در نوار غزه، خبرها حکایت از مذاکرات غیرمستقیم حماس و اسرائیل برای دستیابی به توافق آتش بس طولانی مدت بین دو طرف دارد. دستیابی به چنین توافقی به معنای فاصله گرفتن شدید حماس از جمهوری اسلامی و محدود کردن دامنۀ فعالیتهای سازمان جهاد اسلامی به عنوان متحد نزدیک ایران در نوار غزه قابل تفسیر است.
همزمان، در اسرائیل، نفتالی بنت از رهبران حزب افراطی “راست نوین” که در مؤدبانهترین تعبیر نژادپرستی بی حجب و حیا و بسیار خشونتطلب است، زمام وزارت دفاع را به عهده گرفته است. بنت به صراحت اعلام کرده است که شرایط کنونی فرصت بیمانندی برای اسرائیل فراهم کرده است تا حضور نظامی ایران در سوریه را به تمامی ریشه کن کند. او حتی به طور مستقیم رهبران جمهوری اسلامی را به عنوان هدفی برای حمله معرفی کرده است. گرچه نتانیاهو پست وزارت دفاع را به عنوان “باج” به بنت در دولتِ گذار خود پیشکش کرده است، اما چنانچه احزاب اسرائیل طی یک هفتۀ آینده از تشکیل دولت ائتلافی باز بمانند، دولت گذار نتانیاهو تا انتخابات پارلمانی دیگری در اوایل بهار آینده، تداوم خواهد یافت و در پرتو آن، نفتالی بنت نیز در مقام وزارت دفاع باقی خواهد ماند.
این در حالی است که دولت عادل عبدالمهدی به عنوان نیروی متوازن کنندۀ نفوذ ایران و آمریکا در عراق، بر اثر فشار اعتراضهای خیابانی از مقام نخستوزیری استعفاء داده و معترضان عراقی آشکارا خواهان شکلگیری دولتی مخالف هرگونه نفوذ سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی در عراق هستند.
در یمن نیز تلاشهای آشکار و پنهانی برای ایجاد توافق بین حوثیها و ائتلاف عربی به رهبری عربستان در جریان است و برخی اظهارنظرهای رسمی از جانب مقامهای غربی نشان از کاهش پیوند حوثیها با ایران دارد.
از یک نگاه میتوان همۀ این تحولات را پدیدههای منفردی دانست که هر کدام منطق خاص خود را دارند اما از نگاهی دیگر میتوان مجموعۀ آنها را به صورت زنجیرهای از رخدادهای به هم پیوسته تلقی کرد که با مدیریت پیچیدۀ بینالمللی و منطقهای، علیه نفوذ ایران در خاورمیانه به کار افتاده است.
مکالمۀ تلفنی اخیر دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو در مورد آنچه سخنگوی کاخ سفید “مقابله با تهدید ایران” نامیده، به نظرم گواه آن است که تمام این رویدادها به نحوی با یکدیگر پیوند دارد.
در این میان ایران میخواهد با این زنجیره تحولات چگونه برخورد کند؟ این درست همان چیزی است که من نمیدانم!