در اواخر سال گذشته، در غیاب هرگونه شاهد و دلیل و امارهای، من صرفاً بنا به تحلیلام از روند حوادث کشور، پیش بینی کردم که شیخ مهدی کروبی و میر حسین موسوی و دکتر زهرا رهنورد تا اوایل تابستان سال ۹۸ از حصر خانگی خارج میشوند.
از تاریخ مورد نظر من، بیش از سه ماه گذشته و هنوز خبری از رفع حصر در میان نیست! طبعاً باید توضیح دهم که چرا آن پیشبینی را کردم و مهمتر از آن چرا پیشبینیام غلط از کار در آمد!
در زمستان سال گذشته، تحلیل من از حوادث کشور این بود که فشار تحریمها علیه کشور افزایش مییابد، دامنۀ مشکلات اقتصادی و اجتماعی گسترده میشود و اپوزیسیون برانداز در خارج از کشور ظهور رسانهای بیشتری پیدا میکند.
گمانم بر این بود که نظام سیاسی در مقابل این تهدیدات، خواهد کوشید تا حاشیۀ امنتری برای فعالیت نیروهای منتقد غیر برانداز در داخل کشور ایجاد کند و برای بالا بردن حد نصاب مشارکت در انتخابات مجلس در اسفند ماه، زمینههای ترغیب این نیروها به حضور مؤثرتر در پای صندوقهای رأی را با آزاد کردن کروبی و موسوی و رهنورد فراهم آورد!
با آنکه بخش نخست این تحلیل، صورت عملی به خود گرفته اما بخش دوم آن موهوم از آب در آمده است!
حال پرسش این است که چرا حکومت، در مقابل تهدیدات پیش روی خود، واکنشی را که انتظار میرفت از خود نشان نداده است؟
برای پاسخ به این پرسش راهی جز گمانه زنی نیست. گمانۀ نخست این است که حکومت اصولاً خود را در معرض تهدید نمیداند که بخواهد در برابر آن واکنش نشان دهد! این گمانه اما با مرور اظهارات مقامهای رسمی که دائم از ویژه و حساس بودن شرایط و توطئۀ روزافزون دشمنان سخن میگویند، بنیاد محکمی پیدا نمیکند. گمانۀ دوم این است که نظام سیاسی نسبت به حضور منتقدان غیربرانداز بخصوص اصلاحطلبان در انتخابات مطمئن و از این جهت خیالش راحت است! بنابراین دلیلی ندارد که برای ترغیب آنها به چیزی که خود مشتاق آنند، امتیازی چون رفع حصر را نیز نصیب آنان کند! این گمانه کاملاً قابل توجه است بخصوص اینکه اغلب سران اصلاحات، پیشاپیش حضور بی قید و شرط خود در انتخابات را اعلام کردهاند و حتی اشارهای به رفع حصر هم در این مورد نداشتهاند.
گمانۀ سوم این است که بخشی از حکومت، به جای معرفی اپوزیسیون برانداز خارج از کشور و یا دولتهای خارجی به عنوان تهدید واقعی، ترجیحاش این است که همین منتقدان مسالمتجوی داخلی از جمله اصلاحطلبان را به عنوان تهدید اصلی معرفی کند، زیرا اولاً به خلاف نیروهای برانداز خارج از کشور، به آنها دسترسی کامل دارد، ثانیاً تعارض دو قطبی با آنها انگیزۀ ملموستری به حامیانشان برای بسیج شدن در هر امر سیاسی فراهم میکند. ثالثاً از طریق غلبه بر آنها، احساس پیروزی و شادکامی زیادی پیدا میکنند.
این گمانه به نظر من بیشترین استحکام را دارد. با این حساب، آیا اصلاحطلبان به این اندیشیدهاند که اصولاً چه نقشی را در تحولات کشور به عهده گرفتهاند؟ نیروهای بیآزار و مسالمتجویی که به عنوان تهدید معرفی میشوند بدون آنکه واقعاً تهدیدی باشند! حتماً هم باید در انتخابات شرکت کنند اما نه به قصد پیروزی و پیشبرد برنامههایشان بلکه به عنوان ابزاری در جهت امکان بسیج نیروهای طرف رقیب علیه آنها! با این همه، اصلاحطلبان خیلی هم احساس زرنگی میکنند! البته زرنگ هم هستند؛ اما از نوع ملانصرالدین!