ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Thu, 03.10.2019, 22:04

ظلمی که بیژن قاسم‌زاده بر من روا داشت


صالح دلدم
تهیه کننده و کارگردان سینما

ساعت هفت صبح هفتم دی‌ماه ۱۳۹۵ چهار مامور وزارت اطلاعات دولت تدبیر و امید با حکم «بیژن قاسم‌زاده سنگرودی» بازپرس مازندرانی شعبه دوم دادسرای رسانه برای بازداشت من به اتهام اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام به خانه پدرم آمدند و باعث رعب و وحشت پدر و مادر مریض و سالخورده‌ام و خواهرم شدند. من آن روز زودتر از خانه رفته بودم و موفق به بازداشتم نشدند. به خانواده‌ام اعلام کردند که به شعبه دوم دادسرای رسانه مراجعه کنم و تعداد زیادی از وسایل از جمله هاردهای فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی که با مجوز ارشاد ساخته بودم، هارد کامپیوتر شخصی، گوشی تلفن هوشمند و حتی فیلمنامه‌های دست‌نوشته‌ام را با خود بردند.

من چند روزی به اصلاح‌طلبان مجلس و افراد دیگر برای رایزنی مراجعه کردم و دست آخر مصطفی کواکبیان دبیرکل حزب مردم‌سالاری و عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس و فراکسیون امید که آن موقع من مسئول شاخه هنرمندان حزبش بودم گفت که رایزنی کرده است و خطری نیست و توصیه کرد برای تفهیم اتهام به دادسرای رسانه مراجعه کنم. در روز هجدهم دی‌ماه با خیالی راحت از رایزنی دوستان اصلاح‌طلب به قاسم‌زاده مراجعه کردم، در بدو ورود به شعبه، قاسم‌زاده برگه بازجویی در جلوی من قرارداد و گفت که اتهام من ارتباط با «آمدنیوز» و «روح‌الله زم» است! سوال پرسید که چه زمانی به خارج رفته‌ام، روح‌الله زم را در کدام کشور دیدم، چه مقدار از او پول گرفته‌ام و اسناد مملکت از جمله وزارت ارشاد را به او فروخته‌ام؟! این درحالی بود که من تا آن تاریخ و از سال ۸۸ ممنوع از خروج بودم و پاسپورت نداشتم، آه در بساط نداشتم و کاره‌ای هم نبودم تا به اسنادی دسترسی داشته باشم، هر چه گفتم دوباره سوال‌های جدیدی با همان محتوا و به شکلی دیگر تکرار کرد و آخر سر به دلیل اینکه احتمال تبانی با دیگر متهمان پرونده وجود دارد دستور بازداشت من را داد و توسط ماموران وزارت اطلاعات دولت مورد حمایت اصلاح‌طلبان به انفرادی ۲۴۰ اوین منتقل شدم و در روز هشتم و بعد از جلسه بازجویی دچار سکته حاد قلبی شدم و با هفت ساعت تاخیر به بیمارستان منتقل شدم و وقتی به اتاق عمل رسیدم، دچار ایست قلبی شدم اما قسمت این بود که بمانم.

علیرغم توصیه پزشکی قانونی مبنی بر حداقل شش هفته نگهداری من در بیمارستان و زیرنظر پزشک و خارج از محیط زندان، مدتی بعد از عمل جراحی با دستور قاسم‌زاده به زندان اوین منتقل شدم. ماموران گفته بودند به خانواده‌ات اطلاع می‌دهیم اما اطلاع ندادند و به دستور بازپرس، محروم از تلفن بودم اما در فرصتی مناسب به پرسنل بیمارستان آتیه شماره دادم و خانواده‌ام را در جریان گذاشتند. هنوز صحنه گریه و بغض شادروان مادرم وقتی در بیمارستان بر بالینم حاضر شد و من را نحیف و رنجور و کبود دید در جلوی چشم‌هایم قرار دارد. مادرم پنجم محرم امسال به دیدار حق شتافت و پدرم گفت زمانی‌که خبر بستری شدن تو را در بیمارستان شنید من دیدم که یکبار مرد و زنده شد. دیابت عصبی مادرم که بعد از بازداشت من به آن دچار شد به قلبش زد و خیلی زود من را از وجود پربرکتش محروم ساخت.

پدرم تعریف می‌کرد وقتی به همراه شادروان مادرم برای پیگیری پرونده‌ به قاسم‌زاده مراجعه کرده، با لحنی بد بازپرس فاسد بازداشتی این روزها با مادرم صحبت کرده و در روزی دیگر نیز در اتاقش به پدرم گفته: «شنیدم وضع مالی خوبی داری، نمی‌خواهی مشکل پسرت را حل کنی؟!»

ماجرا از این قرار بود که فیلم «منشی مخصوص من» که با سرمایه زندگی‌ام ساخته بودم توسط «ح. الف» معاون معزول پیشین سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد دولت تدبیر و امید توقیف شد و بعد از درگیری من با مدیر مذکور و انتقادهایم در فضای مجازی از وزارت ارشاد و بازنشر آن در گروه‌ها و کانال‌ها مختلف، مدیر یاد شده با گزارش دروغ به پرونده‌سازی علیه‌ام مبادرت نمود و قاسم‌زاده من را بی‌گناه به آمدنیوز و روح‌الله زم و سایر متهمان این پرونده چسباند. متهمانی که نه میشناختم نه حتی نام خیلی از آن‌ها را شنیده بودم و علیرغم برده شدن گوشی هوشمند با تلگرام و ایمیل باز و همچنین هارد کامپیوتر توسط ماموران، هیچ سندی از این ادعای واهی به دست نیامد.

«بیژن قاسم‌زاده» در سیاست جدید مبارزه با فساد قوه‌قضائیه تحت مدیریت آقای رئیسی، بازداشت شده است. بازپرس فاسدی که به من و خانواده‌ام و بسیاری از افراد دیگر ظلم کرد و احتمالا در یکی از همان انفرادی‌های اوین که من در آن سکته کردم، نگهداری می‌شود.

هیچ‌وقت قاسم‌زاده، مدیران وقت سازمان سینمایی و همین‌طور اصلاح‌طلبان به ظاهر دوستی که در آن زمان خود را از خانواده‌ام پنهان کرده بودند فراموش نخواهم کرد و به این جمله حضرت علی علیه‌السلام بسنده می‌کنم که فرمود: «بالاخره اسب ستم سوار خود را بر زمین خواهد زد.»