صابر گل عنبرى
منبع: تلگرام نویسنده
به این سادگی نمیتوان از کنار حمله دو روز پیش به تاسیسات نفتی عربستان گذشت؛ حملهای که باعث توقف نیمی از صادرات نفتی عربستان به میزان ۵ میلیون بشکه شد و نه روزها، بلکه هفتهها نیاز است تا این میزان صادرات مجددا از سر گرفته شود. نتایج این حمله، شوکی بزرگ نه برای اقتصاد نفتی این کشور و بورس آن، بلکه برای اقتصاد جهان است. به نظر، اهمیت خود حمله و ماهیت آن بسیار مهمتر از شناخت عامل یا عاملان آن است. خواه عامل آن انصار الله یمن باشد یا همچنان که آمریکا مدعی است ایران پشت قضیه باشد؛ چون هر دو در یک جبهه هستند و آنچه امروز در منطقه در جریان است، در واقع جنگ “محورها و جبههها”ست.
از این رو، صرفا تجزیه و تحلیل حمله در سیاق جنگ یمن اشتباه محض است و اساسا باید آن را در چارچوب تنش میان آمریکا و همپیمانانش و ایران و همقطارانش دید؛ که جنگ یمن و دیگر بحرانهای منطقه اکنون هر کدام به نحوی به بخشی لاینفک از این تنش تبدیل شدهاند و سرنوشت آنها با آینده این تنش گره کوری خورده است؛ حتی بحران فلسطین با وجود این که تاریخ شکلگیری آن به قبل از تاسیس جمهوری اسلامی باز میگردد و عمری هفتاد ساله دارد، اما امروز تحت الشعاع تنش میان آمریکا و ایران قرار گرفته است.
از این رو، وقتی به فعل و انفعالات و تحولات دیگر بحرانهای منطقه در این قاب نگاه شود، معنا و مفهومی گستردهتر پیدا میکنند و همگی به نوعی با هم مرتبط هستند؛ به این معنا که مثلا همین حملات “بی سابقه” به تاسیسات نفتی عربستان را نمیتوان از حملات اسرائیلی آمریکایی به حشد الشعبی در عراق تفکیک کرد و جدا از پیام “نفتی” بارز آن که بدان پرداخته خواهد شد، میتوان به این حملات به عنوان تلاشی برای ایجاد موازنه در جنگی غیر مستقیم نگریست که در جبهههای متعددی در جریان است و در واقع یک نوع “پاد فشار” یا مقاومت حداکثری جبهه ایران در مقابله با فشار حداکثری محور آمریکا به شمار میرود.
وقتی در قالب این نگاه کلان منطقهای به این حملات و از زاویه دید جنگ محورها مینگریم، به مهمترین بعد حملات شنبه میرسیم که تقابلی جدی و موازنهسازی در برابر تحریم نفتی ایران است. البته تلاش برای این موازنهسازی خیلی وقت است در جریان است و صرفا با حملات شنبه به اوج خود تا به امروز رسیده است. در این چارچوب است که میبینیم حملات جنبش انصار الله (حوثیها) به تاسیسات نفتی عربستان مقارن اعمال تحریم کامل نفتی ایران شروع شده و همپای تشدید فشار آمریکا بر صادرات نفتی کشور نیز افزایش یافت.
اکنون به دنبال این حمله بیسابقه، پرسش این است که نقطه تلاقی این دو فشار یک انفجار و رویارویی بزرگ خواهد بود یا شروع تلاشهای جدی برای یافتن راه حلی برای تنش کنونی و به تبع آن مذاکرات و سرانجام یک توافق.
فعلا که شانس انفجار بیشتر است و اوضاع به این سمت در حرکت است و اگر هم دولت آمریکا واکنشی به حملات اخیر تاسیسات نفتی عربستان نشان ندهد، بعید هم هست که گامی در جهت کاهش تحریمها بردارد و این خود به معنای تداوم فشار و پادفشار است که ممکن است هر لحظه به یک درگیری و انفجار ختم شود.