در هیئت حاکمۀ ایران سه جریان مختلف با منافع متفاوت حضور دارند و هر کدام نیز بنا به نوع منافعشان گونهای از تعامل با آمریکا را در پیش گرفتهاند.
یک جریان هر نوع عادیسازی و یا حتی رفع خصومت با آمریکا را خلاف منافع خود میداند و از همین رو، با هر گونه بهبود رابطه با ایالات متحده نه فقط مخالف است بلکه در مسیر آن کارشکنی میکند.
جریان دوم موقعیت خود را در گرو عادیسازی رابطه با آمریکا تصور میکند و به همین دلیل در هر شرایطی میکوشد تا راه تعامل و دیپلماسی با واشنگتن را باز نگه دارد.
جریان سومی هم در بین آن دو جریان یافت میشود که به نوعی سردرگم است و از هر دو رویکرد تداوم خصومت و عادیسازی روابط بیم دارد. ترجیح این جریان صورتی از تشنجزدایی اعلام نشده با ایالات متحده است که به درگیری و یا عادیسازی منجر نشود.
تا زمانی که این سه جریان به توافقی در این زمینه دست پیدا نکنند، رابطۀ ایران و آمریکا همین مسیر پر فراز و نشیب و خسته کننده و بینتیجه را طی خواهد کرد.
قاعدتاً برآیند دیدگاه این سه جریان، نظر همان جریان سوم یعنی حامیان تشنجزداییِ اعلام نشده است، اما این چیزی نیست که دولت ترامپ به آن رضایت دهد. ترامپ خواهان تعیین تکلیف نهایی ایران در این مورد است و به همین جهت بر مذاکرۀ رو در رو و مستقیم با مقامهای ارشد جمهوری اسلامی تأکید دارد.
با این حساب، ابهام و فراز و فرود و سردرگمی فعلی در روابط ایران و آمریکا اقتضای سرشتِ سیاست داخلی است و فقط هنگامی از این وضعیت خارج میشود که نیروهای سیاسی حاکم آرایش متفاوتی پیدا کنند.
با این حال، اگر شرایط اقتصادی ایران عادیسازی رابطه با آمریکا را ضروری و گریزناپذیر کرده باشد، در آن صورت، تغییر آرایش سیاسی حتی به نفع جریان نخست، دایرۀ گزینههای پیش روی آنان را محدودتر از تصوراتشان خواهد کرد.