ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 16.08.2019, 19:12

انقلاب اسلامی ۱۳۵۷‏، فرزند خلف کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲‏


درباره ی علل انقلاب شوم اسلامی بسیار سخن گفته شده است. معمولاً برای وقوع این واقعه نیز، ‏مانند هر واقعه ی دیگری، از نزدیک ترین علل آن نام برده می شود: خستگی جامعه از دیکتاتوری ‏و قانون شکنی، توسعه ی مراکز تبلیغات دینی و رواج افکار معطوف به دین سیاسی، ضعف أحزاب ‏سیاسی سنتی مانند أحزاب ملی پیرو دکتر مصدق، وجود توده های وسیع اتمیزه ی گردآمده در حاشیه ‏ی شهرها در نتیجه ی إصلاحات ارضی، بیماری پادشاه، و نیز این ادعا که دولت آمریکا در جهت ‏رساندن روحانیت به قدرت وارد عمل شد.

هر یک از این عوامل، به فرض آن که در سقوط رژیم مشروطه و پیدایش جمهوری اسلامی مؤثر ‏شناخته شوند ـ و بلاشک بسیاری از آنها در وقوع این حادثه مؤثر بوده اند ـ تنها عواملی خواهندبود ‏که می توانند از جهت زمانی جزو نزدیک ترین علت های واقعه به شمارآیند. اما هر واقعه ی ‏بزرگ و نزدیک خود نیز دارای علت های بزرگ و کوچکی است که در زمان های دورتری رخ ‏داده اند. خستگی جامعه از دیکتاتوری، نتیجه ی دیکتاتوری و قانون شکنی بیست و پنجساله بود؛ ‏توسعه ی مراکز تبلیغات دینی حاصل سیاست قدرت حاکم در میدان دادن به مراکز و مراجع دینی به ‏منظور ایجاد سدی خیالی در برابر افکار و سازمانهای متمایل به کمونیسم بود؛ ضعف أحزاب سنتی ‏و ملی به دلیل سالیان دراز ممنوعیت فعالیت سیاسی برای آنها و سرکوب هواداران این سازمان ها ‏بود؛ قطع امید دولت آمریکا از شخص پادشاه، چنان که در اسناد باقی مانده از سران آن کشور دیده ‏می شود، به علت مشاهده ی ناتوانی و پریشانی وی در برابر حوادث سال ۱۳۵۷بود، و سوق دادن ‏سران ارتش از طرف سفیر آمریکا به تسلیم در برابر خمینی نتیجه ی این بود که در تمام بیست و ‏پنج سال پیش از آن برای مقامات این دولت دخالت در أمور حیاتی کشور ما به امری عادی بدل شده ‏بود و سفیر نادان این دولت در تهران تصور می کرد که مصلحت کشور ما را از نخست وزیر ‏قانونی آن روز کشور، شاپور بختیار، بهتر تشخیص می دهد.

اما همه ی این عوامل نیز خود دارای عللی بودند؛ عللی دورتر که سالها پیش از آنها رخداده بود و ‏بدون آن روی نمی دادند. این علت کودتای ۲۸مرداد بود و دیکتاتوری پس از آن.

بدون این واقعه دولت مصدق، که تا زمان وقوع کودتا در عرصه های بین المللی، شورای امنیت و ‏دیوان داوری لاهه، بر حریف پیروز شده بود و فروش نفت تحریم شده ی ایران را نیز با چند فقره ‏معامله با شرکت های ایتالیایی و ژاپنی از سرگرفته بود، کار نفت را به سامان می رساند، قوانین ‏وضع شده برای بهبود وضع کشاورزان و اصلاح قانون انتخابات، و قوانین مربوط به بهبود امور ‏دیگر کشور را عملی می ساخت، و با کناره گیری جای خود را به دولت دیگری از همکاران خود یا ‏از گرایش دیگری، که به صورت دمکراتیک انتخاب شده باشد، می داد. دراین صورت خاندان ‏پهلوی هم بر طبق همان شعار قانونی جبهه  ملی: «شاه باید سلطنت کند نه حکومت»، سلطنت خود ‏را ادامه داده بود و نه نیازی به «إصلاحات ارضی» بنا به القاء دولت کندی، که با به هم ریختن ‏ساخت کشاورزی کشور موجب سرازیر شدن بخش بزرگی از کشاورزان به حاشیه ی شهرها شد، ‏پیدامی شد، نه واقعه ای به نام پانزدهم خرداد رخ می داد، نه خمینی و أمثال او میدانی برای ‏خودنمایی و فریب مردم می یافتند، و نه دلیلی برای پیدایش مبارزه ی مسلحانه پیش می آمد تا ‏زنجیره ی کنش و واکنش سرکوب و مقاومت کار را به مقدمات آن انقلاب که هواداران خمینی، با ‏سازماندهی چندین ساله ی خود بتوانند میدان را از دیگران بگیرند، پدیدار می شد. با عدم وقوع واقعه ‏ی سیاسی مادر، سرنگونی دولت قانونی مصدق از راه یک کودتا، هیچیک از أوضاع و وقایعی که ‏از آن ناشی شد و سرانجام به کمک عوامل فرعی و تصادفی دیگری انقلاب ضددموکراتیک اسلامی ‏را سبب گردید، رخ نمی داد.‏

‏ به عکس، بدون کودتای ۲۸ مرداد ایران در شصت سال گذشته از یک دموکراسی نیم بند که پس از ‏شهریور بیست برپاشده بود، به یک دموکراسی قویم تبدیل شده با برخورداری از فرهنگ غنی و ‏کنهسال، نیروی انسانی پراستعداد و منابع طبیعی سرشارش امروز یکی از بزرگترین، نیرومند ‏ترین و مرفه ترین کشورهای جهان می بود و در وضعی قرارمی داشت که شایسته ی تاریخ کهنسال ‏آن و خدمات گذشته اش به تمدن جهان شمرده شود.‏

با وقوع آن کودتا تیشه به ریشه ی آزادی  و دموکراسی، یعنی تنها نظامی که همه ی استعدادهای ‏انسانی و طبیعی کشور می توانست در ان شکوفا گردد، زده شد و نتیجه ای حاصل گردید که امروز ‏شاهد آنیم: سلطه ی رژیمی جهنمی به نام دین و به دست متولیان آن، ویرانی روزافزون کشور، ‏سرکوب بیرحمانه ی ملت، فساد بیکران دستگاه حکومت و فقر و مذلت بی حد و مرز مردمی به جان ‏آمده.‏

بنا بر این نه تنها انکار واقعیت کودتای ضدملی  ۲۸ مرداد  و  افسانه ی عامیانه ی «رستاخیز ‏ملی» درباره ی آن کسی را نمی فریبد، بلکه بویژه این نظر کودکانه که برای اتحاد علیه جمهوری ‏اسلامی باید گذشته را کنار گذاشت و تنها به آینده نگریست نیز هیچ ایرانی منصفی را فریب نمی ‏دهد. زیرا هر کس می بیند که مبلغان این افسانه در همان حال که دیگران را به فراموش کردن ‏گذشته فرامی خوانند، در جای خود به هزارگونه درباره ی «خدمات» دوران پس از کودتا و ‏‏«پیشرفت های» کشور در آن زمان، که گویی جزو آن گذشته نیست، قلمفرسایی می کنند. این رفتار ‏یک بام و دوهوا نشان می دهد که هر دو وجه اینگونه تبلیغات پوچ و بی پایه است و بدون شناخت ‏دقیق گذشته های دور و نزدیک نه می توان دوستان و دشمنان دموکراسی را شناخت و نه می توان ‏راه آینده را تشخیص داد.  ‏

از مردادماه ۱۳۳۲ تا کنون، وقایع شصت و پنج ساله ی گذشته همگی با یکدیگر پیوند نزدیک داشته ‏اند و ساختن آینده ای به دور از دیکتاتوری و دخالت بیگانگان تنها با شناخت درست این پیوند امکان ‏پذیرخواهدبود.‏

امروز ملت ایران ناچار است با مبارزه ای سخت و جانفرسا برای آزادی خود و برای  سرنگون ‏ساختن نظام فاسد حاکم بکوشد تا بار دیگر پیشرفت خود را، از پیش از وقایع ناشی از ‏کودتای ۲۸ مرداد ، بر پایه ی  این اصل قانون اساسی پایمال شده ی مشروطه که می گوید همه ی ‏قوا از ملت ناشی می شود، و جایی برای هیچگونه دیکتاتوری باقی نمی گذارد، از سربگیرد، تا مگر ‏شصت سال تأخیر و سیرقهقرایی خود را در جهانی پرشتاب تر از همیشه، جبران سازد.‏

شنبه ۲۶ مردادماه  ۱۳۹۸‏
سازمان های جبهه ملی ایران در اروپا
دکتر علی راسخ افشار، دکتر پرویز داورپناه، علی شاکری زند، مهندس مهدی مقدس زاده