امتناع و انقراض!
جامعه نو / شورایسردبیری
چه بر سر کشور خواهد آمد؟ این روزها، این پرسش را معمولاً بر اساس فرضیات مرتبط با احتمال بروز درگیری بین ایران و ایالات متحده پاسخ میدهند. اما از منظر دیگری نیز میتوان افقآینده کشور را جستجو کرد، هرچند ممکن است آن مسیر و منظر نیز به نتیجه همان احتمال برسد. آن منظر، موقعیت داخلی حکومت و رابطهاش با جامعه است که حکومت عادت کرده اهمیتی به آن ندهد. اما بیاعتنایی حکومت به موضوع، اهمیت و تأثیرش را کم نمیکند. در واقع بیاعتنایی حکومت به چگونگی رابطهاش با جامعه تاثیر مخربتری بر کشور دارد تا درگیری خارجی از نوع محدودی که ممکن است بین ایران و آمریکا رخ دهد.
خمیره رفتارحکومت با جامعه و مردم در بخش اعظم دوران جمهوری و بویژه دو دهه اخیر، نفی هویتهای فردی و جمعی بوده است. تلاش برای ذوب هویتهای فردی و اجتماعی در قالبهای مورد قبول حکومت، هرچند هم با مقاومت و امتناع جامعه روبرو بوده و هم موفقیتی نداشته، اما آثار تخریبی فاجعهباری داشته: جامعهای بیآرمان، بیباور و بیافق که در آن همبستگی، همسویی، و وحدت گم شده و جستجوی اشتراک منافع، امیدواری سیاسی، و اهدافجمعی از آن رخت بربسته است. چنین جمع بیچهرهای، جز شورش خشمگینانه روش دیگری برای اعتراض نمییابد و اگر عامل دیگری پیدا نشود، شورش چنین جامعهای حکومت را حتما برکنار میکند، هر چند شورشگران برای آنچه کنار میزنند بدیلی در جیب ندارند... و مشکل عمده ما، همین است.
تحولات سیاسی در جامعه معمولا به دو صورت رخ میدهند: یا شورش حکومتها را برکنار میکند و یا جنبشها آنها را با اصلاحات تغییر میدهند. تفاوت آنها در این است که اولی برای حکومتی که برکنار میکند جانشینی در دست ندارد، و دومی میتواند بدون تخریب ساختارهای اجتماعی و دستگاههای اداری، عملکرد حکومت و دولت را عوض کند زیرا بدیلی را عرضه میکند که برای استقرار، نیاز به تخریب شورشگرانه همه ساختارهای موجود ندارد. مدتهاست حکومت ایران جامعه ما را به سمت الگوی نخست سوق داده است. آبستن بروز فاجعه.
احتمالا بدترین اتفاقی که ممکن است برای کشور رخ دهد، چنین شورش فراگیری است که برای حکومت با تهاجم همهجانبه کل دشمنان خارجی کشور هموزن است. حکومت البته به روی خودش نمیآورد و توان اصلاح خودش را هم برای اجتناب از آن ندارد. اخیرا احمد توکلی، از کهنهفعالان سیاسی نزدیک به حکومت که سهمی در رسیدن کشور به این موقعیت دارد، جمله قصار و سادهای گفته با این مضمون که اگر عموم مردم به این نتیجه برسند که مجموعه دولت و حکومت کلا فاسد است آنوقت توطئه دشمن به نتیجه میرسد. تفسیری آزاد از این عبارت میتواند این باشد که نارضایتی و اعتراض به فساد و ناکارایی، زودتر از هر تهاجم احتمالی خارجی پرونده این جمهوری را خواهد بست.
شورشها غالبا کورند و از جنبه ریختشناسی نمیتوان هدفی واحد در آنها جستجو کرد. ماهیت آنها نفی وضع موجود است، مانند سیل بیشکلند و بدیلی برای وضع موجود در آنها عرضه نمیشود. ناآرامیهای سال ۹۶ ایران که از نظر ماهیت و محتوی یک شورش محسوب میشد توان عرضه بدیل نداشت. مخرب و سترون بود، زیرا به خاطر همان فقدان، ظرفیت پایان دادن به #نازایی_سیاسی و کشش همراه کردن همه ناراضیان را نداشت و بخش وسیعی از جامعه نیز هنوز به صورتی عاقلانه با هزینه - فایده کردن تحرک به اصلاح حکومت باور داشت. اما این نسبتها نمیتواند همیشه ادامه داشته باشد.
وضعیت در کشور ما قابل توجه و حساس و افسوسزاست زیرا جنبش عمیق اما به اغمارفته اصلاحی آن ظرفیت هضم پتانسیلهای شورشگرانه و هدایت مطالبات اجتماعی به کانال سازنده را دارد. ریشه این جنبش اصلاحی هنوز خشک نیست و آرمان آن زنده است. بدیلی که ارائه میکند نیز از منطق درونی برخوردار است: ادامه همین نظام، اما کنار نهادن وجوه ناروا و شکست خورده آن؛ پایان سلطه فردی، حذف نظارت استصوابی روحانیون، کنار نهادن فرقهسالاری، تبعیض بین شهروندان و ...
حکومت تاکنون روبرو شدن با شورشهای کور را بر اصلاح ترجیح داده اما حالا به پیچ خطرناک رویه خود رسیده است: جبهه وسیع بیگانگان مصمم است برای تغییر نظام، حکومت را با شورشهایی وسیعتر از انتظار روبرو و تحولاتی برونزا را تحمیل کند. مقامات آمریکایی به کرات و بدون رودربایستی هدف خود از فشار اقتصادی را ناراضی کردن جامعه و رودررو ساختن آن با حکومت اعلام کرده و حتی برخی از آنها به خاطر اطمینان به کارایی فشارها، تهاجم نظامی را منتفی دانستهاند. برای آنها، شورشهای داخلی مرکبی راهوارتر از ناو هواپیمابر است...
شورشها حاصل عملکرد حکومتها هستند: اگر شورشهای تازهای در بگیرد، کارکردی در مسیر اهداف بیگانه خواهد داشت، اما پدیدآورنده و مسئول آن حکومت است!