روزنامه شرق
نخستوزیر ژاپن چند روز دیگر برای گفتوگو و رایزنی به ایران میآید. به نظر میرسد در آستانه سفر او توجه به چند نکته ما را در فهم بهتر این سفر و موضعگیری درست درباره آن یاری میکند. در حد درک و توان خودم به این نکات اشاره میکنم. تصحیح و تکمیل آنها برعهده افرادی است که درک عمیقتر و توان نظری بیشتری در این زمینه دارند.
یکم. ژاپن با اتحادیه اروپا، روسیه و چین تفاوتی آشکار دارد. اتحادیه اروپا، روسیه و چین بازیگران مستقلی هستند که کموبیش تحت تأثیر ترغیبها و فشارهای آمریکا قرار میگیرند؛ اما ژاپن بازیگر مستقلی در عرصه بینالمللی نیست. منافع ملی ژاپنیها، از نظر خودشان، وقتی تأمین میشود که آن را ذیل سیاستهای خارجی آمریکا تعریف کنند و با آن همسو باشند. ازاینرو گفتوگو با ژاپن به معنای اطلاعیافتن از خواستهها و توقعات آمریکاست و بههمیندلیل برای طراحی خطمشیهای آینده کشورمان از اهمیت خاصی برخوردار خواهد بود.
دوم: در مسائل اجتماعی و سیاسی، چه داخلی و چه خارجی، داشتن آرمانهای موجه و قابل دفاع تضمینکننده موفقیت نیست. در مجموعه وقایع پیشآمده، پس از خروج آمریکا از برجام، ایران در موقعیتهای برتر اخلاقی و حقوقی قرار دارد؛ اما نباید گمان کرد که تکیه بر همین موارد موجه و قابل دفاع، در شرایطی که روابط جهانی بیشتر به جنگل و قواعد حاکم بر آن شبیه است، تضمینکننده تأمین منافع و امنیت ملی ما باشد. توجه به برخی از وقایع گذشته میتواند این واقعیت را نشان دهد. پایان واقعه تصرف سفارت آمریکا، پایان جنگ هشتساله و تحریمها و فشارهای بینالمللی پیش از برجام، درسهای مهمی برای امروز ما دارند. در همه این مقاطع ما شعارها و خواستههایی را مطرح میکردیم که ظاهرا در چارچوب ایدئولوژی و نگاه ما به روابط جهانی قابل دفاع و موجه بودند؛ اما تناسبی با امکانات و ظرفیتهای ملی ما نداشتند. خوب است واقعبینانه و منصفانه از خود بپرسیم: نتیجه چه بود؟ آیا احترام و منزلت جهانی ما افزایش یافت؟ در صحنه زندگی واقعی باید «آرمانگرای واقعبین» بود. نه تسلیم واقعیتهای تلخ شویم و نه در خیال و رؤیا از روی همه واقعیتها بپریم.
سوم: اگر هدف «توسعه صنعت هستهای» را دنبال میکنیم، برجام چارچوب مناسبی برای دستیابی به این هدف است و توسعه عقلانی صنعت هستهای را در ایران ممکن میکند. هیچ اقدام معقولی از نظر فنی و اقتصادی وجود ندارد که برای توسعه صنعت هستهای لازم باشد و در چارچوب برجام نتوان آن را انجام داد. خروج از برجام تنها میتواند ما را در مظان اتهام تلاش برای ساختن «بمب هستهای» قرار دهد. اتهامی که تنها کسانی را میترساند که لازم نیست از ما بترسند! این اتهام میتواند به نوعی مسابقه تسلیحاتی در خاورمیانه بینجامد که بههیچوجه به نفع این منطقه فلکزده نیست. طرح خروج از برجام راه مناسبی برای تأمین منافع بلندمدت ملی ما نیست. این قاعده راهنمایی است که در مذاکرهها و رایزنیهای خود باید به آن توجه داشته باشیم.
چهارم: اگر قرار باشد میان «مذاکره مستقیم» و «مذاکره از طریق میانجیها» یکی را انتخاب کنیم، به طور قطع باید مذاکره مستقیم را انتخاب کنیم! تجربه ۴۰ سال گذشته نشان میدهد که هرگاه مذاکره مستقیم را رد کردهایم، برای تأمین امنیت و منافع ملی خود به دامن میانجیگریهای غیراثربخش افتادهایم. البته مذاکره مستقیم از موضع برابر، بدون پیششرط، بدون بهرهگیری از روشها و ابزارهای ایجاد فشار (مانند تحریم و تهدید) و در چارچوب قواعد حقوقی مقبول امروزی باید دنبال شود. مذاکره مستقیمی که تحت نظارت نهادهای قانونی (مانند مجلس شورای اسلامی) و از سوی دستگاه مسئول دیپلماسی کشور (وزارت امور خارجه) صورت گیرد، با مسئولیتپذیری و هدایت توسط عقل جمعی انجام خواهد شد و قطعا بر میانجیگری ترجیح دارد؛ اما در شرایطی که امکان چنین مذاکرهای فراهم نیست، از همه فرصتهای میانجیگری نیز باید بهره گرفت.
پنجم: گفتوگو و رایزنی هنگامی به تأمین منافع ملی کشور میانجامد که از «موضع قدرت» صورت گیرد. تا اینجا اختلافی نیست. اختلاف بر سر آن است که «موضع قدرت» را چگونه تعریف میکنیم.
موضع قدرت متعلق به کشوری است که از نظر اقتصادی درونزا، متوازن، تثبیتشده و برخوردار از رشد مداوم باشد. موضع قدرت متعلق به کشوری است که از نظر سیاسی عرصه سیاستش به گونه مشارکتی و با توجه به خواستههای مردمی که در عین تنوع زیر چتر قانون وحدت عمل دارند، اداره میشود. موضع قدرت متعلق به کشوری است که سیاست خارجی آن توسط متخصصان و دیپلماتها اداره میشود و سایر نهادها دنبالهرو دیپلماتها هستند. شکی نیست که برای در موضع قدرت بودن، توان دفاعی و نظامی هم لازم است و نیروی نظامی قدرتمند و تأثیرگذار باید تمرکز بر روی مسائل نظامی داشته باشد. اگر خواهان مذاکره از موضع قدرت هستیم، باید جرئت تغییر در داخل را داشته باشیم. دوران گرفتن تصمیمهای دشوار است. باید با مجموعهای از تصمیمگیریها اعتماد به نهادهای عمومی را به مردم برگرداند. سفر نخستوزیر ژاپن برای ما یک فرصت است و البته تنها فرصت نیست. اگر آماده استفاده از فرصتها باشیم، جهان پر از فرصتهاست! میوهها را باید در زمان مناسب از درخت چید، نه زودتر و نه دیرتر!