اعتماد / آرزو فرشید
خروج ترامپ از برجام و چالش در سیاست خارجی، فیلترینگ تلگرام و افزایش نارضایتی اجتماعی، افزایش نرخ ارز و نابسامانی در بازار، اعتراضات در بانه، خوزستان، اصفهان، درگیری با دراویش گنابادی، ماجرای دختران خیابان انقلاب و ناآرامیهای دی ماه؛ سرخط اخبار در کمتر از ٦ ماه گذشته بوده است و این یعنی وقت بیگدار به آب زدن نیست. تحلیلگران و فعالان سیاسی در هر دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا نیز بر این مهم واقف و در جستوجوی راهی برای خروج از این وضعیت هستند. از همین رو آسیبشناسی را آغاز کرده و در تلاشند تا با شناخت دقیق و صحیح از واقعیت موجود جامعه، به راهکار مناسب برسند. هریک اما از ظن خود یار گشته و مسائل و مشکلات را اهم فیالاهم میکنند. اصلاحطلبان مسائل اجتماعی و مدنی را جدیتر دیده و اصولگرایان بر طبل مطالبات معیشتی میکوبند.
معضل اصلی از منظر اصلاحطلبی
نه اوضاع اقتصادی در کشور بر وفق مراد است و نه وضعیت اجتماعی. ذرهبین اصلاحطلبان اما روی مسائل اجتماعی است. «کمآبی کشور، آلودگی هوا، حاشیهنشینی، صندوقهای بازنشستگی، موسسات مالی و اعتباری که ممکن است آفتشان به بانکها نیز سرایت کند و بیکاری» معضلاتی است که سعید حجاریان بهمن ماه ٩٦ به آن اشاره کرد تا بگوید که روحانی سه سال سخت در پیش دارد. عباس عبدی نیز همان موقعها در یادداشتی در روزنامه اعتماد تاکید کرد که «جامعه ما با یک مساله اجتماعی مواجه است. مساله اجتماعی راهحل اجتماعی نیاز دارد».
حجاریان در گفتوگویی با مجله صدا عوامل ایجاد اعتراضات دیماه را تشریح و به «فاصله به وجود آمده» اشاره میکند. این فاصله معنادارتر خواهد بود اگر به تحلیل محمدرضا تاجیک در مورد بروز بیگانگی در جامعه نیز توجه داشته باشیم. او در گفتوگویی با روزنامه شرق با طرح این سوال که «مشکل این زمین چیست؟» گفته بود: «این زمین، از یک جهت، آفتزده است. به قول روزنامهنویس «صور اسرافیل»، این زمین دچار انواع بیماریها و آفتها است. از جانب دیگر، بالاخره در این فضا مردمی میزیند؛ مردمی که دچار مشکلات جدی هستند. مشکلاتی که عبارتند از آنومی یا بیگانگیهایی که جامعه امروز ما را دربر گرفته است. یکی از این آنومیها بیگانگی سیاسی است که مردم ما امروز آن را حس میکنند. دیگری احساس بیقاعدگی سیاسی و نیز مهجوری سیاسی، یا بیمعنایی سیاسی، حقارت و رویتناپذیری است. احساس بیاعتمادی و نارضامندی، احساس بیعدالتی.
نکته اینجا است که همه این تحلیلها پیش از آغاز سال جدید بیان شده است. بدون شک این موضوعات بر اهمیت مسائل اجتماعی و آزادیهای مدنی نزد اصلاحطلبان خواهد افزود. مصداق این مدعا این است که تاجیک در بهمن ماه گذشته طی مصاحبهای گفته بود: «امروز نمیتوان جهان را در جامعه خود خلاصه کرد. مردم جامعه به اشکال مختلف و از جمله از طریق فضای مجازی شرایط جوامع دیگر را رصد میکنند و کمبودهای زندگی خود را متوجه میشوند. در نتیجه یک شکاف دوم بین «ذهنیت» و «عینیت» انسانها ایجاد شده است. مردم جامعه در ذهنیت خود با رویت جوامع دیگر جوامعی را برای خود تصور میکنند که از نظر سبک زندگی، فرهنگی و اقتصادی در مرحله ممتازی از زندگی هستند. با این همه، هنگامی که ذهنیت شکلگرفته خود را با عینیت جامعه تطبیق میدهند با نوعی شکاف مواجه میشوند. به همین دلیل نیز شکاف بین ذهنیت و عینیت بحرانزاست و تولید نارضایتی، نارضامندی، محرومیت نسبی، طغیان وشورش میکند.»
تاکید و توجه اصلاحطلبان بر موضوعات اجتماعی و مدنی به معنی نادیدن گرفتن مشکلات و معضلات اقتصادی نیست اما روشن است که این بخش از مشکلات در اندیشه اصلاحطلبان نقش محوری ندارد. چنانچه تاجیک گستردهترین اعتراضات مردمی در تاریخ جمهوری اسلامی را یک جنبش «طبقه بنیاد» نمیداند. عبدی نیز معتقد است که اگر اساس اعتراضات مشکلات معیشتی بود باید در دوره احمدینژاد با شدت بیشتری بروز پیدا میکرد.
انسجام ملی به سبک اصلاحطلبان
چالشهای اخیر ناشی از مسائل اجتماعی است؛ این تشخیص اصلاحطلبان است و بر همین اساس هم نسخه میپیچند. به عنوان مثال عباس عبدی با تاکید بر اینکه مسائل اجتماعی راهحل اجتماعی دارد، نوشته است: «جامعه ایران راهحل تکنیکال ندارد». او ادامه میدهد: «هنگامی که مسائل کشور و جامعه از سطح مشکلات فنی و جزیی بالاتر رفت، انجام اقدامات اصلاحی و ایجاد موازنه جدید اجتماعی به نحوی که تعادل را در سیستم برقرار کند، بسیار سخت خواهد شد و اقدام به آن نیازمند شجاعت فراوان است. چنین اصلاحات و اقداماتی به نحوی که پیام آن به درستی منتقل شود، خطرناک نیز هست. این را باید صادقانه گفت و اقرار کرد؛ ولی خطرناکتر از این اصلاحات، هنگامی است که به چنین اقدامات اصلاحی دست زده نشود و به امید حل مسائل، انجام آنها به تاخیر انداخته شود. تن دادن به منطق انفعالی از این ستون تا آن ستون فرج است، در امر سیاست خطرناک است و کارایی ندارد. بهویژه هنگامی که معتقد شویم تداوم شرایط پیش رو به نسبت خطرناک است.»
اصلاحطلبان البته اقدامات اصلاحی مورد نظر خود را شفاف به صورت مصداقی بیان میکنند. اول از همه از ضرورت گفتوگوی ملی و انسجام ملی سخن گفته و بستر آن با برداشتن گامهایی که منجر به افزایش امید شود، فراهم میبینند. در همین راستا عبدی از یک پا داشتن مرغ برخی سیاسیون انتقاد کرده و تاکید میکند رفع حصر ممکن است. محمدرضا تابش، نایبرییس فراکسیون امید البته آزادیهای مدنی را نیز به مطالبه رفع حصر افزوده و میگوید: «حاکمیت باید برای آزادیهای مدنی و رفع حصر برنامه داشته باشد». عبدالرضا هاشمزایی، دیگر نماینده اصلاحطلب مجلس نیز راه ایجاد وحدت را در توجه به آزادیهای مدنی و رفع حصر میداند.
متن و حاشیه از نگاه اصولگرایان
چهرههای شاخص و برجسته در جریان اصولگرا در ریشهیابی چالشهای اخیر با اصلاحطلبان همنظر نیستند. آنها مسائل اجتماعی را نادیده نگرفته اما چندان جدی هم نمیپندارند. در عوض بلند شدن صدای اعتراضات مردمی را به افزایش فشار اقتصادی مربوط میدانند. مصداق این مدعا تحلیلی است که احمد توکلی در پاسخ به عباس عبدی مطرح میکند. او بعد از اعتراضات دی ماه گفته بود: «آقای عباس عبدی نرخ تورم و رشد قیمتها را در دولت اخیر و گذشته باهم مقایسه کرده بودند که در زمان آقای احمدینژاد وضعیت بهمراتب بدتر بوده، ولی اعتراضی رخ نداده بود؛ مثالی زده بودند که مگر میشود کسی دستش را در آب صد درجه کند و نسوزد، ولی در آب ٤٥درجه بسوزد. ایشان نتیجه گرفته بودند که ماجرا نمیتوانسته خودجوش باشد و حتما آغازش ماجرایی داشته است. حرف نادرستی است. به این علت که اولا بخشی از مشکلات گذشته نیز در این دولت تلنبار شده و بهمرور برای مردم محسوس شده است. دوم اینکه حجم مشکلات از نرخ تورم و برخی دیگر از شاخصهای اقتصادی نیز فراتر رفت و به شاخصهای سیاسی و اجتماعی رسید. شما اثر حقوقهای نجومی بر عصبانیت مردم را دست کم نگیرید. شما نمیتوانید بیاعتنایی دولت به مشکلات مردم را بیاثر بدانید. دولت حتی حاضر نیست با مردم درباره مشکلاتشان حرف بزند. همین ماجرای مالباختگان را ببینید.»
علی لاریجانی رییس مجلس نیز اصلیترین مساله کشور را مشکلات اقتصادی میداند. او بهمن ماه گذشته از مسوولان کشور خواسته بود تا وقت خود را صرف حل مشکلات اقتصادی کنند زیرا «آسیب اصلی کشور در این حوزه است و باید از امور فرعی بگذرند، همچنین باید از فرصتها برای خدمت صادقانه بهره جویند... باید همه قوا در این جهت فعالانه مشارکت کنند و سرعت در حل مسائل داشته باشند که این امر، ضرورت حال کشور است؛ قطعا واگذاری امور به آینده یا رفتار گذر عادی در زمان، باعث غفلت از دریافت درست پیام حرکت ملی مردم میشود.»اصولگرایان در حقیقت اصل را بر مشکلات اقتصادی گذاشته و گلایههای مردم در حوزه مدنی را فرع قضیه به شمار میآورند.
امیر محبیان یکی از تحلیلگران این جریان سیاسی همین یک هفته قبل با اشاره به اینکه «برخی مدیران با ایجاد مسائل فرعی توجه مخاطبان را از مسائل اصلی دور کرده و برای عدم انجام امور بهانهسازی میکنند» به «خبرگزاری فارس» گفته بود: «تلاشهایی را شاهدیم که با سیاسیسازی همه مسائل فرعی و حاشیهای این اولویتبندی را بر هم زده و ذهن و توان مدیرانی که موظفند مسائل اصلی یعنی گرههای اقتصادی مردم را بگشایند، به مسائلی متمرکز شده که از اهمیت بالایی برخوردار نیستند.»
دیگر چهرهها و کارشناسان سیاسی در جریان اصولگرا نیز همین رویکرد را در پیش گرفته و همه چالشهای موجود را ناشی از ناکارآمدی دولت در مدیریت اقتصاد میدانند. راهکارشان نیز حمایت از کالای تولید داخل، افزایش اشتغال، اصلاح نظام بانکی، مدیریت بازار ارز، شفافسازی در این عرصه و... است. مشکلات اقتصادی غیرقابلانکار و آنچه اصولگریان به عنوان راهحل ارایه میکنند، ضروری است اما قاعدتا دریک بازه زمانی کوتاهمدت قابل تحقق نیست. برای همین است اصلاحطلبان ضمن اشتراک نظر با جریان رقیب در مورد لزوم رفع مسائل اقتصادی و معیشتی اصرار دارند که با برداشتن گامهای عملی و سریع در حوزه اجتماعی و مدنی باید اعتماد مردم را جلب و حجمی از امید را به جامعه تزریق کرد.