منبع: تلگرام راهبرد
نخست
روحانی تغییر رویکرد داده است. این را همه، حتی افراد غیرسیاسی جامعه نیز دریافته اند. اصولگرایان نیز به طنز اعلام می کنند که اگر انتخابات دوباره ای باشد؛ به روحانی رای می دهند.
آشکار است که تفاوت روحانی بهار ۹۶ با روحانی اکنون، تفاوت زمین با آسمان است. این نوشتار در پی تحلیل چرایی آن نیست که چه شد که روحانی از نیمه تیرماه به یکباره عقب نشینی کرد؛ اما با قاطعیت می توان گفت چنین حرکتی وزن سیاسی او را به شدت کاهش داده و او را از جایگاه بالقوه یک رهبر سیاسی (در غیاب هاشمی و با رای ۲۴ میلیونی) به یک رئیس الوزای ضعیف تبدیل کرده است.
خط اعتدال از بین رفته و روحانی - اگر به سرعت به جایگاه پیش از انتخابات خود باز نگردد- نه دولت موفقی خواهد داشت و نه آینده سیاسی ای.
چنین بیلنگر نمیتوان در دریای سیاست دوام آورد. چه برسد به سودای سربالا داشتن!
دوم
اصلاحطلبان با حمایت بیقید و شرط از روحانی و صرف تمام توان و سرمایه اجتماعی خود برای استراتژی کوتاه مدت «درآوردن نام روحانی از صندوق» اکنون در وضعیت آچمز قرار گرفتهاند.
آنان با سپردن پرچم اصلاحات به روحانی در انتخابات هم فرصت گفتمانسازی و خلق مطالبه را از خود گرفتند و هم اکنون پاسوز اشتباههای او شدهاند و دیگر توان مطالبهگری را نیز از دولت ندارند. آنان نه نقشه راهی دارند و نه گفتمان انگیزش بخشی.
اصلاحطلبان گویی برای انتخابات ساخته شدهاند. هر چقدر در دوران رقابت خوب عمل میکنند، پس از رایگیری از همگسیخته و سرگردانند.
نه فراکسیون امید پس از ۱۸ ماه مشخص کرده چه میخواهد و چه میتواند انجام دهد و نه شوراهای کلانشهرهایی که در اختیار اصلاحطلبان است، برنامه مشخصی برای ایجاد تغییر در اداره شهر ارائه دادهاند.
از سوی دیگر اصلاحطلبان نه نسبت مشخصی با دولت برقرار کردهاند و نه موضع جدیدی پس از رد طرح آشتی ملی از سوی طرف مقابل اتخاذ کردهاند.
در مساله حصر گیر کردهاند و نه امکان عبور از آن را دارند و نه توان طرح مطالبات دیگر جامعه را.
اصلاحات همچون کشتی بیبادبانی است که علیرغم توان ایجاد طوفان برای به پیش راندن این کشتی، فراخور هر موجی از تلاطم دریا مسافرانش را از سویی به سوی دیگر کشتی میبرد که مبادا طعمه گردابها شوند. اما نه سرمنزل مقصودی را مینمایاند و نه نقشهای در دست دارد.
در این میان این مسافران آرام آرام امید و اعتمادشان را به این کشتی و راهبرانش از دست میدهند.
آخر
چنین وضعیتی به بیعملی و گاهی واکنش های کور جامعه منتهی میشود. واکنش هایی که اکنون جرقههای آن را می توان دید.
شکست اصلاحطلبان شکست پروژهنوسازی ایران است. ناامیدی از تغییر مسالمتآمیز میتواند برای دههها کشور را دچار بحران های گوناگونی کند.
اصلاحطلبان و روحانی باید بتوانند برنامه مشخصی را برای دموکراتیکتر کردن و کارآمدتر ساختن ساختار مدیریت کشور به طور گام به گام طرح کنند و همه نیروی خود را در راستای تحقق آن بسیج کنند تا بتوانند در آغاز قرن آینده ادعا کنند که دست کم یک گام رو به جلو برداشتهاند...