مرتضی مردیها / اعتماد
گفته میشود كه لایههای معتدل/فرصتطلب دو جناح تصمیم گرفتهاند به زیان لایههای رادیكال- باورگرا به هم نزدیك شوند و توافق و همكاری میان خود را جایگزین تعارض و تضعیف متقابل كنند.
این باعث برخاستن صدای اعتراض از سوی كسانی شده است كه معتقدند رییسجمهور به قرار خود با جامعه مدنی پشت كرده و اینك كه دور دوم ریاست ایشان شروع شده است و دیگر نیازی به رای و حمایت مردم ندارد، برای داشتن قدرت بیشتر، هم در این دوره چهارساله و هم پس از آن، به همدستی با رقیب روی كرده است؛ رقیبی كه رییسجمهور در دوره مبارزات انتخاباتی و تا همین اواخر هم گاه چنان علیه اركان آن سخنان تند میگفت كه حتی برخی افراد و جریانات حامی خود را هم به تعجب میانداخت و احساس خطر تندروی مخاطره آمیز را در آنان برمیانگیخت.
به گمان من، تا اینجای كار برای قضاوت، آن هم قضاوتی قاطع، كافی نیست؛ زیرا مهم است كه چنین رویكرد و رفتاری از سوی رییس دولت و حلقه نزدیك او، بیشتر ذیل عنوان پراگماتیسم قرار گیرد یا اوپورتونیسم. به عبارتی، تعبیر «برای قدرت بیشتر» در بند بالا مهم است كه بیشتر ناظر به چه هدفی باشد: داشتن قدرت مانور بیشتر در پیشبرد شادكامی ملی؛ یا داشتن قدرت برای تشفی امیال شخصی. پاسخ به این، شاید آنقدر كه به نظر میرسد آسان نباشد. ترجیح من این است كه، عجالتا درغیاب نشانههای بیشتر، بنا را بر این بگذارم كه در این تلاشها كماكان جایی برای «مقاصد» ملی و انسانی هست و بحث را به «روش» محدود كنم.
اینكه روسای اصلاحطلبان و اعتدالگرایان بر اصول و ارزشها و آرمانهای خود استقامت به خرج دهند البته خوب است؛ اما اگر در این میانه، علاوه بر ایضاح محل خلاف، قرار بر انجام كاری برای مردم و میهن هم باشد، برآورد واقع بینانه از تركیب روابط قدرت و خطمشی مصلحتجویانه، یعنی مبنی بر محاسبه عملی منافع عمومی و نه فقط آرمانها، در پیشبرد امورهم مهم است. وگرنه بسا كه تمام تلاشهای اصلاحی و عقلانی به داستان مغازله تشنه با آبی كه دسترسِ او نیست، منتهی شود.
چندین دهه از ساخت دوگانه قدرت در ایران میگذرد. در این مدت بخش مهمی از نیروی هركدام از دوطرف صرف چوب لای چرخ گذاشتن یا چوب از لای چرخ برداشتن و نیز اثبات خود و انكار حریف میشده است. طرف اعتدالی- اصلاحی همواره طرف مقابل خود را به رسمیت میشناخته و آماده مذاكره بوده است؛ طرف اقتدارگرا اغلب نه به رسمیت شناخته نه چندان حاضر به مصالحه و همكاری یا حتی رقابت قانونمند و منصفانه بوده است. اگر اینك، حتی به هزینه تحمیل برخی محدودیتها، حاضر به درجاتی از مصالحه شده باشد، شاید این برای دلسوزان عقلانیت و آبروی ملی بیشتر یك فرصت باشد تا یك تهدید.
هرچند البته باور این برای من سخت است كه رادیكالهای جریان اقتدار، كه قدرت اصلی در دست آنهاست، حاضر شده باشند میانهروهای خود را به قدرت برسانند، چه رسد به میانهروهای طرف مقابل. شیوه آنها چنان بوده است كه وقتی كسی از هسته سخت آنها فاصله گرفت، خیلی فرق نمیكند كه این فاصله تا پاستور باشد یا تا بهارستان. باری، اگر از این نظر، واقعا، به درجات اندكی هم تغییر رویه داده باشند، به گمانم احتمالا بیشتر نشانهای خوب است تا نشانهای بد. در نگاه پاكدینان سیاسی، یعنی نیكانی كه سیاست را از منظر اخلاق رصد میكنند، اهل معامله بودن چیز خوشایندی نیست. باری، هرچند بعضی معاملات و معاملهگریهای سیاسی دور از خفت و حتی خیانت نیست، گاهی هم خدمت بدون معامله ممكن نیست. اینكه «رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت» درست، ولی وقتی آه سحرخیزان هم سوی گردون نشد، چه باید كرد؟ تلاش عقلای ما در سی سال گذشته این بوده است كه جریان اقتدار را از ساحت ایدئولوژی وارد ساحت سیاست كنند؛ كه در این، برخلاف آن، دشمنیها ابدی نیست. من كماكان به شدنی بودن این فقره خوشبین نیستم؛ اما اگر مواجهه فعلی قدرتهای جهانی با حاكمیت ایران بهانهای برای تغییر اندكی در قواعد رقابت داخلی به دست داده باشد، شاید بهتر باشد در مورد آن كمی از بدبینی بكاهیم.