محمد وحیدی
منبع: کانال تلگرامی «راهبرد»
از زمان انتشار خبر تجاوز و قتل آتنا، سیل تحلیلها و دعواهای سیاسی-اعتقادی در جریان است. هر گروهی سنگ خود را از یک اتفاق اجتماعی-روانشناختی به سینه میزند و از موضوع برای سنگپرانی به گروه مقابل بهره میبرد. عمده مغالطات دو سوی جبهه به شرح زیر است:
اول: اگر زنان و دختران (حتی خردسال) پوشش کامل داشته باشند، مردان تحریک نمیشوند و به تجاوز دست نمیزنند.
اگر عمومی به این استدلال توجه شود؛ میتوان دریافت که اساسا اصولگرایان قصد ضربه زدن به جناح و طرز تفکر مقابل را (که رواداری در پوشش و اعتقاد را پذیرفته) دارند و صورت مسالهای روانشناسانه - جامعهشناسانه را سیاسی کردهاند.
برای رد این مغلطه؛ مغلطه میکنم: قاتلان از چاقو برای قتل استفاده میکنند. پس مشکل چاقوست و «مرگ بر چاقو چه میوه خوری چه پزشکی»؛ اگر بانکی نباشد که پولی در آن نگهداری شود افراد فکر سرقت به سرشان نمیزند پس «مرگ بر بانک و بانکداری».
اگر فردی به این استدلال بنگریم؛ نتیجه آن است که من متجاوز بالقوهام و اگر حجاب رعایت نشود، تحریک شده و متجاوز بالفعل خواهم شد!
دوم: میزان پایین این نوع جنایت (که مدعیان آمار دقیق هم نمیدهند) در کشورهای مترقی نشاندهنده آن است که آزادی پوشش سبب کاهش جرم و جنایت میشود.
اگر به این استدلال بنگریم؛ چیزی جز نزاع «دیندار - بیدین» در آن دیده نمیشود. از لحاظ منطقی جنس استدلال با قبلی یکسان است؛ یعنی سهیم کردن نوع پوشش در رخداد.
فاکتور نوع پوشش و فاکتور جنایت با منشاء اختلال روانی کاملا بیارتباطند. نمونه این نوع جرایم در تمامی کشورها فارغ از توسعه یافتگی و یا نقش دین در حکومت موجود است.
سوم: لغو سند ۲۰۳۰ سبب این نوع جنایات است. مسببان هم آنها هستند که سند را رد کردند.
فاز این دعوا مشخص است؛ دعوای سیاسی بین دو جریان عمده که ۲۰۳۰ را پیراهن عثمان یا گوسفند عزا و عروسی خود کردهاند و از آن بهره میبرند؛ یقینا عمده موافقان و مخالفان ۲۰۳۰ حتی این سند را تورق هم نکردهاند.
آموزش جنسی و آموزش مهارتهای حفظ حریم بدن به کودکان دو مقوله متفاوت است؛ آموزش جنسی شامل: چگونگی تولیدمثل، نحوه مواجهه با بلوغ و بهداشت جنسی است. آموزش مهارتهای مقاومتی کودکان در برابر آزار جنسی مساله دیگری است که شرح آن در فیلمها و نکاتی که این روزها منتشر میشود به وفور یافت میشود.
اگر بپذیریم آن کودک، آموزش بر پایه ۲۰۳۰ دیده بود و ناگهان مردی عظیم الجثه با اختلال روانی نامشهود قصد تعرض به او داشت، کودک با در دست داشتن لوح مخصوص ۲۰۳۰ و نشان دادن آن به مجرم (بسان میتی کومان) میتوانست سجده گریان و لرزان جانی و توبه او را مشاهده کند، بیراه نرفته ایم؟
چهارم: مساله دیگر سیل پیشنهادهای مجازی خشمگین ملت در نحوه مجازات مجرم است. این دو روز بی نهایت کامنت با مضمون گردن زدن، آتش زدن و قطعه قطعه کردن مجرم خوانده ام. چه شده است ما را؟ چرخه خشونت را با خشونت کامل میکنیم؟
پنجم: در میان این نزاع سیاسی- عقیدتی اگر وقت شد به سوالات زیر فکر کنید:
الف/ چرا کودکی با مقادیری طلا به تنهایی در خیابان تردد میکند؟
ب/ چرا آموزش مقاومت در برابر آزار جنسی به کودکان هنوز سخت است؟
ج/ چرا واکنش مردم از نوع خشن و بیپروا است؟
د/ مجازات متناسب با این نوع جرایم چیست؟ (که هم مرهم باشد بر زخم بازماندگان و عموم مردم و هم بازدارندگی لازم جهت جلوگیری از اتفاقات مشابه را داشته باشد).
ه/ آیا میزان صدور حکم اعدام و اجرا در ملاءعام در میزان جرم و خشونت موثر است؟
و/ از لحاظ علمی، شناسایی و یا درمان اختلالات روانی از این دست امکانپذیر است؟ و اگر نیست، برای کاهش خسارات ناشی از حضور افرادی با انواع اختلالات روانی در جامعه، چه نوع آموزش عمومی لازم است؟
ز/ سند ۲۰۳۰ خوب یا بد؛ چرا سند آموزش بومی- تطبیقی ارائه و اجرا نمیشود؟
ح/ آیا میتوان از مجرم این پرونده بعنوان پروژه تحقیقی در اختیار روانپزشکان و جامعه شناسان بهره برد؟
ط/ چرا والدین حاضر به خواندن مطلبی کوتاه در خصوص نحوه پرورش کودکان نیستند؟ مرتبط است؟ اگر هست؛ مقصر کیست؟
ی/ کودکانی که بارها مورد آزار قرار گرفته اند، چرا دم نزده اند؟
ک/ چرا مجرم سابقه دار بدون درمان و کنترل، آزادانه در اجتماع میگردند؟
م/ آیا وقت آن نشده که بررسی مقولات اجتماعی، هنری، ورزشی، اقتصادی، فلسفی و اعتقادی خود را آلوده به مغالطه و دعوای سیاست نکنیم؟
این مورد هم دنبال شد. موضع گیری و سنگ پراکنی شد؛ اعدام خواهد شد و به دست فراموشی سپرده خواهد شد و فردا روز از نو روزی از نو...