ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 11.06.2017, 11:47

چگونگی ورود سلفیت به ایران


سلفیت حدود سال ۱۳۸۰ از کردستان عراق وارد کردستان ایران. در فضایی که مردم کردستان از احزاب مختلف کردستان(چه مذهبی و چه غیرمذهبی) تا حدی ناامید شده بودند با آمدن سلفیت به کردستان و آن شور و حال و هوای انقلابی که این گفتمان داشت توانستند خیلی ها را جذب کنند. از طرفی هم با کسی تعارفی نداشتند. تمام ماموستاهای سنتی را زیر سوال میبردند و همین بیشتر محبوبشان کرده بود. خیلی ها را اینطور توانستند جذب کنند. در اون سالها سلفیت کردستان پیرو القاعده بود. القاعده به هر دلیلی، صلاح نمیدید که در ایران عملیاتی انجام بدهد. در آن سالها هم امریکا به افغانستان و عراق حمله کرده بود و نیروهای نظامی این کشور در آن کشورها عملا مشغول مبارزه بودند. سلفیت هم که مخالف دمکراسی است و از طرفی دشمن اصلیش امریکا و غرب و به قول خودشان نظام سرمایه داری است. آن روزها این شرایط فراهم شد تا بسیاری از سلفی های جهادی کردستان راهی افغانستان و پاکستان و عراق بشوند و در آنجا دست به فعالیت های مسلحانه خودشان بزنند. ایران هم مانع اینها نمیشد و به نوعی هم خوشحال بود که از دست آدمهایی که تفکر رادیکالی دارند خلاص بشود. به همین دلیل کاری به کار سلفی ها نداشت. یعنی آن اندازه ای که روی اهل سنت حساس بود روی اینها حساس نبود.

سلفی ها کم کم قدرت گرفتند. طوری که در جوانرود عملا مشغول حکومت هستند. مردم را اذیت میکنند. با بی حجاب ها و افراد غیرمذهبی بد برخورد میکنند و خیلی کارهای عجیبی انجام داده اند که اگر شرحشان بدهم در ده کامنت هم تمام نمی شوند. با این کار هم نیروهای امنیتی ایران وجهه  خودشان را حفظ میکردند و هم کاری را که خودشان همیشه انجام داده اند(دخالت در زندگی خصوصی مردم) به اینها سپرده بودند. در زمان اوج جنگ داعش در کشورهای همسایه، ایران مرزهای کشور را باز نگه داشت تا تمام آنهایی که تفکرات رادیکالی دارند از ایران بیرون بروند و وارد این گروه بشوند. خیلی ها رفتند. بعضی ها با خانواده هایشان رفتند. نیروهای امنیتی ایران دیگر خیالشان از سلفی های کردستان راحت شده بود. انگار برای همیشه پذیرفته بودند که اینها قرار نیست دست به فعالیتی مسلحانه در ایران بزنند. برای همین کاری به کار این افراد نداشتند. بیشتر مردم این چند تروریست را میشناختند و همه خبر داشتند که اینها علنا دارند برای داعش تبلیغ میکنند. طبعا نیروهای امنیتی هم از این مساله خبر داشتند اما کاری به کارشان نداشتند چون فکر نمیکردن گروهی را که تا این اندازه بهشان میدان و اختیار داده بودند یک روزی بلای جان خودشان بشوند. یک وقت هایی به ظاهر تذکراتی به اینها میدادند؛ مثلا حدود پنج ماه قبل از اینها خواستند ریششان را کوتاه کنند و از خانم ها هم خواستند بدون روبنده از خانه بیرون بیایند. این تنها برخوردی بود که با این افراد شد. در حالی که همیشه سفت و سخت ترین برخوردها را با جامعه اهل سنت داشتند.

به نظرم به همان اندازه ای که ما مردم ایران از این اتفاق تلخ و غیرمنتظره سورپرایز و شوکه شدیم به همان اندازه هم ماموران امنیتی شوکه و بهت زده شدند. امیدوارم درسی که از این اتفاق گرفته باشند این باشد که به گروههای معتدل اهل سنت اختیار و فضای بیشتری بدهند تا گروههای معتدل و آرامی مثل جماعت دعوت و اصلاح بتوانند بر فضای مذهبی جامعه حاکم شوند.

در چند سال اخیر افراد زیادی را دیدم که از جماعت دل میکندند و به سلفی ها می پیوستند، چون از جماعت ناامید شده بودند. اگر سیستم حاکم قدری خواسته های جماعت را برآورده میکرد یا کرامت اهل سنت را بیشتر حفظ میکرد هم به نفع خودش بود و هم به نفع جامعه اهل سنت. سلفی ها خیلی راحت می توانند مردم را جذب کنند. بیشتر افرادی هم جذب این گروهها میشوند واقعا انسان هایی هستند که دغدغه دارند اما وارد راه اشتباهی میشوند. بیشتر این افراد دغدغه انسانی و اجتماعی دارند ولی متاسفانه راهی را انتخاب میکنند که نباید. سلفی ها بسیار شیرین حرف میزنند. برای من پیش آمده که پای صحبت هایشان بشینم، چنان شیرین و رویایی و ایده آل و آرمانی صحبت میکنند و دنیا را ترسیم میکنند که اگر کسی شناختی از این افراد نداشته باشد و یا انسانی سطحی باشد به راحتی جذبشان میشود. چنان از عدالت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی حرف میزنند که آدم به خودش میگوید بالاتر از این دیگر وجود ندارد. برای همین به راحتی می توانند افراد زیادی را جذب کنند. افراد دغدغه مندی که از گروههای دیگر ناامید شده اند.

نجیبه سبحانی