فقدان رفسنجانی به جریان چند لایه میانه روی و عقلانیت در جامعه سیاسی ایران لطمه نمی زند و ارتقا می دهد. چون همدردی فراگیری از سوی مردم نسبت به فوت او شکل گرفته است، این بدین معنا است که تخریب بیست ساله تند روها علیه او بی نتیجه بوده است.
به بیان دیگر همدردی مردمی در سطح ملی، بیست سال تخریب دولت پنهان و مردمانگیزان علیه او را خنثی و بیثمر میکند.
موج ملی همدری در فقدان رفسنجانی باعث میشود جامعه مدنی و جنبش مردمی (توسعه همهجانبه و حکمرانی خوب و دموکراتیک) ایران تقویت شود.
در جریان اصلاحات «موقعیت مردمی» خاتمی و میرحسین ارتقا پیدا میکند.
از این پس در جریان اعتدال ارتقای جایگاه مردمی روحانی و ناطق نوری تا حدودی جای خالی رفسنجانی را در جامعه سیاسی پر خواهد کرد.
در معادلات آینده سیاسی «تندروها» زیاد نمیتوانند از رهبری مایه بگذارند. چون موج فراگیر همدردی مردمی نسبت به فوت هاشمی خنثیکننده بیست سال تخریب هاشمی (به عنوان ریشه فتنه) خواهد بود. به بیان دیگر اگر تندروها قرار بود اقدامتشان موثر واقع شود، مرگ هاشمی میبایست یک رخداد معمولی میشد که نشد.
مقام رهبری در پیامشان از اختلافهای خود با هاشمی به عنوان اختلافات «اجتهادی» یاد کردند. این در حالی است که بنیادگرایان و تندروها انتظار داشتند مقام رهبری از این اختلافها بعنوان اختلافات «فتنه گرانه» یاد کند.
همدری فراگیر مردم با فوت هاشمی باعث میشود روحانیت سیاسی متوجه شوند که: این نهایتا مردم هستند که به کارنامه رجال تاثیرگذار نمره میدهند نه «سازمان صدا وسیما».
رفسنجانی با عزت از دنیا رفت و جانش گرم بود و فوت او جامعه سیاسی ایران را گرم میکند. فوت او «توجه سیاسی» مردم را در آستانه انتخابات ۹۶ به شدت افزایش میدهد.