|
چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۴ -
Wednesday 12 November 2025
|
روزنامهنگاران و آشنایان فواد شمس در شبکههای اجتماعی از فواد شمس، روزنامهنگار، از خودکشی او خبر دادهاند. بنابر این گزارشها فواد شمس «امروز صبح به زندگی خود پایان داد.»
آخرین نوشته فواد شمس در تلگرام خود در تاریخ ۹ نوامبر ۲۰۲۵ / ۱۸ آبان ۱۴۰۴:
«در آستانه چهل سالگی باید رها کنم. آخرین نخهایی هم که من را به زندگی متصل میکرد را خودم پاره کردم.
من که رها کردم، انشالله پوستین زندگی هم من را رها کند. تا قبل از چهل سالگی کاملا تمام شود.
خودتان میدانید و مملکتتان!
من هم عرضه داشته باشم یه گوشه نان و ماستم را میخورم. اینم نداشته باشم هم که دیگه هیچ...
سلامت باشید.»
آخرین نوشته فواد در گروه دورهمی:
(به نقل از تلگرام وحید اشتری)
«سلام
مشکل خیلی اساسیتر از اشخاص است. سیستم جوری طراحی شده که صرفا افراد بله قربان گو میخواهد.
اکثرا هم افرادی که ریاکار هستند.
متاسفانه افراد صادق وطن دوست و کارآمد را حذف میکنند.
تجربه شخصی من نشان داده که صادق و کارآمد باشی حذف میشوی.
البته من که اصلا آدم مهمی نیستم اما تجربه شخصی خودم را میگویم.
من دستکم ٢٠ سال است که درگیر این موضوع هستم و کلی انرژی و اعصاب و روانم مخدوش شده. زندگی خانوادگی ام مخدوش شده. اهل سروصدا هم نبودم اما الان در این گروه مینویسم و خواهشا بیرون هم منتقل نشود.
یک بار از دانشگاه اخراج شدم دوره لیسانس.
دوباره کنکور دادم با رتبه بهتر دانشگاه بهتر قبول شدم.
در دانشگاه تهران در مقطع لیسانس جزو ٣ رتبه برتر ورودی خودم بودم بر اساس قانون استعدادهای درخشان بدون کنکور میتوانستم دوره ارشد همان رشته بروم. اجازه ندادند.
کنکور ارشد دادم و رتبه ۴ شدم. اما باز ستاره دار شدم و محروم از تحصیل.
سال ٩٢ به لطف آقای فرجی دانا که سر همین موضوع استیضاح شد اجازه یافتم برگردم دانشگاه اما بهم گفتند باید دوره شبانه ثبتنام کنی.
خواستم اعتراض کنم بگم حق من روزانه است.
اما پدر مرحومم چون با تجربه بود گفت همین فرصت اندک را هم از دست نده شبانه ثبتنام کردم.
بعدش سال ۹۷ دوباره کنکور دکترا دادم. همان زمان هم کرج هم تهران وزارت اطلاعات من را احضار کرد و بهم فهماند که احتمالا اجازه تحصیل ندارم. منم رها کردم. رفتم سرکار.
حدود ٧ سال به صورت شرکتی در شهرداری کرج مشغول به کار بودم و بارها و بارها همین اندک آب باریکه را هم رویم بستند.
حالا با وساطت های مختلف هنوز به صورت موقت کار میکنم.
پدرم فوت کرد. مشکلات خانوادگی و مالی بیشتر شده. مسئولیت خانواده روی دوشم بیشتر شده است.
پدر من ۱۳ ماه سابقه جبهه داشت اما هیچ وقت ازش استفاده نکرد. من فکر کردم لااقل از قانون تبدیل وضعیت ایثارگری استفاده کنم.
اما بدتر شد. همین چند وقت پیش نامه دادند بهم از گزینش شهرداری کرج که صلاحیت عمومی نداری...
حالا بازم ببینیم چه میشود شاید خدا بزرگ باشد و لااقل همین شرکتی بودن را از دست ندهم.
کنکور دکترا دادم امسال و رتبه زیر ۱۰ آوردم. فعلا برای مصاحبه دانشگاه های خوب رشته خودم اقدام کردم اما احتمال میدهم اینجا هم رد بشوم.
خب واقعا در چنین شرایطی آیا انگیزه و توان و روحیه برای من میماند که کار مفیدی برای کشورم بکنم؟
به هر صورت من که شخصا تسلیم شدهام. واقعا بدون هیچ اغراقی هیچ امیدی ندارم و تسلیم شده ام و خودم را به دست خدا سپرده ام.
بالاخره اسم من «فواد» است و پدر و مادر و پدر بزرگم اسم من را از قرآن انتخاب کردند. آدم جانماز آب بکشی هم نیستم.
اما دیگر در چنین شرایطی خودم را به همان خدا و قرآن اش سپرده ام و امیدی به هیچ کس ندارم.
اسمم را از روی این آیه قرآن انتخاب کردند.
“مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ”
«دل در آنچه دید دروغ نگفت.»
خداوند شاهد است هیچ دروغی نگفتم جز آنچه در دلم دیدهام...
انشالله خود خدا به همه ما کمک کند.»
بیانیه انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران
«درگذشت فواد شمس روزنامهنگار باسابقه و شناختهشده کشورمان دوستان، آشنایان و همکاران او را در بهتی غمآلود فروبرد.
شمس نخستین روزنامهنگار و نویسندهای نیست که در سالهای اخیر از ارزشمندترین دارایی خود گذشته و جهان ما را ترک کردهاست.
اگر شرایط اجتماعی و اقتصادی بخشهای مهمی از مردم اسفناک و اضطرابآور است این تلخی در روح حساس نویسندگان و روزنامهنگاران صدچندان است و خود پیداست که روزنامهنگاران تلخی و خشونت هر اتفاق بدی را بیش از یک بار میچشند و رهایی یافتن از زیر بار مصائب برای ایشان بسادگی میسر نیست.
ما باور داریم که ناامیدی دشمن بزرگ و چه بسا بزرگترین دشمن زندگی است. روزنامهنگارانی که بیش از هر گروه دیگری پیگیر تغییرات به نفع مردم، رفع تبعیضها و اجحافها، رفع محرومیتها و محدودیتهای غیرمنطقی و غیرقانونی و غیرانسانی هستند و صبح تا شام خود را در این راه طی میکنند وقتی با هزار در بسته برای پذیرش خطاها و بهبود روشها و رفع محدودیتها و تبعیضها مواجه میشوند، بیش از هر قشر و گروه دیگری در معرض سموم ناامیدی قرار میگیرند.
چنین پیداست که سرعت تحولات در کشورمان با میزان توان و ظرفیت روانی شهروندان تناسبی ندارد و تصمیمگیران و تصمیمسازان درک درستی از خطرناکبودن این عدم تناسب ندارند.
انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران ضمن عرض تسلیت درگذشت دردناک فواد شمس به خانواده، دوستان و همکاران او از روزنامهنگاران میخواهد که با تقویت روابط اجتماعی حضوری و ایجاد ارتباطات خانوادگی، دوستانه و حرفهای به بیان آلام و مشکلات خود با یکدیگر پرداخته و از طی این مسیر به تنهایی بپرهیزند.
انجمن با همکاری نهادهای صنفی و حرفهای حوزه مشاوره آمادگی ارائه خدمات مشاوره به همکاران خود را دارد.
راه دشوار است اما ما روزنامهنگاران در کنار هم پیش میرویم.
از بهت این خبر در شوک هستیم. به خانواده، دوستان و همکاران ایشان تسلیت میگوئیم.»

روزنامهنگاران از فواد شمس میگویند
(کانال تلگرامی باشگاه روزنامهنگاران ایران)
مستوره نصیری: فواد میاد مینویسه به وضوح که میخوام زندگیم رو تموم کنم، و میکنه، حس من همیشه اینه که کسی که اعلام میکنه اول کمک میخواد، کسی نبود دستش رو بگیره؟ نمیدونم والا، فواد شمس رو دورادور میشناختم ولی واقعا بهم ریختم.
فیاض زاهد: کوچ فواد شمس، نمونه کوچکی است از رنجهایی که روزنامه نگاران ونویسندگان و نخبگان این سرزمین می برند!ناامیدی مفرط از آینده، معیارها و گزینش های ناروا برای تامین لقمه ای نان، هراس از فردا و پوچی زمان وزمانه است. ما همگی مرده ایم؛ بدنمان سرد نشده...
فهیمه طباطبایی: در روزهای جنگ که خیلیها در سکوت، نظارهگر این بودن که ببینند چی میشه، فواد شمس یکی از آدمهای انگشتشمار اینجا بود که از ایران دفاع میکرد. و لعنت به همه اونهایی که امیدش رو ناامید کردند.
امیلی امرایی:«عبارت «مرگ خودخواسته» این تصور را ایجاد میکند که فرد با آگاهی، اختیار کامل و خواست آزادانه تصمیم به مرگ گرفته است، در حالی که خودکشی معمولاً پیامد رنج روانی، افسردگی، ناامیدی یا فشارهای شدید اجتماعی و اقتصادی است.
در واقع، بیشتر کسانی که دست به خودکشی میزنند، نمیخواهند بمیرند؛ بلکه میخواهند از درد، رنج یا بنبست رها شوند. بنابراین، نسبت دادن این عمل به «خواست» فرد، نادقیق و حتی بیرحمانه است.
کلمه «خودخواسته» ممکن است تلویحاً نوعی قضاوت اخلاقی یا فردگرایی افراطی را منتقل کند: انگار فرد از روی خودخواهی یا تصمیم شخصیِ قابل انتقاد، مرگ را برگزیده است.
چنین زبانی میتواند به انگ (stigma) دربارهی بیماریهای روانی و خودکشی هم دامن بزند.
در دستورالعملهای جهانیِ پوشش رسانهای خودکشی (از جمله WHO) تأکید شده است که باید از عباراتی مانند: «مرگ بر اثر خودکشی» یا «خودکشی کرد» استفاده شود. این تعابیر خنثیترند و قضاوت یا انگیزهخوانی را حذف میکنند.
برخی رسانهها گمان میکنند «مرگ خودخواسته» عبارت ملایمتر یا محترمانهتری است. اما در واقع، این زیبانگاری حقیقت تلخ و پیچیدهی روانی پشت خودکشی را میپوشاند و مانع گفتوگوی واقعی دربارهی درد و بحران روانی میشود.
زبان نقش مهمی در شکلگیری نگرش عمومی دارد. توصیف دقیق و بدون قضاوت میتواند به درک همدلانهتر و گفتوگوی شفافتر دربارهی سلامت روان منجر شود.»
مهدی جلیلی: متأسفانه خبر خودکشی فواد شمس تایید شد. در دوران ریاست صدرالدین شریعتی بر دانشگاه علامه پرونده سازی برای او و دیگر دانشجویان شروع شد و همین پروندهها زندگی همه اونا رو تحت تاثیر قرار داد. محروم از تحصیل شدند، در خور استعدادشان رشد نکردند و سرخورده و شکسته به زندگی ادامه دادند.
علی ملیحی: ازخودکشی فواد شمس غصهام شد.از معدود افرادی بود که برغم سابقهی آشنایی، همدیگر را بلاک کرده و قهر بودیم. ماه قبل در خ انقلاب متوجه شدم از روبرویم میآید،چشم تو چشم شدیم، اخم کرد و رویش را برگرداند. من هم چنین کردم.کاش لااقل سری تکان میدادیم. امیدوارم خانوادهاش صبور باشند.
مرضیه محمودی: اونی که خودکشی میکنه الزاما دلیلش تنهایی نیست. اون فرد دیگه دلیلی برای ادامه زندگی نداشته و بریده.
سعید برآبادی: این آدمها که یکییکی دارند خودکشی میکنند، به «ته» رسیدهاند، به انتها. فواد شمس همکار و دوست من در تحریریه بود. مثل خیلیهای دیگر همان موقع دعوای سختی کردیم و دلچرکینی آن تا همین حالا با من و احتمالا او مانده بود. نوع رفتنش گویی پیام طوطیهای هند است؛ وقتی خستهای باید بخوابی.
وحید اشتری: در مورد فواد شمس چند خط نوشتم و پاک کردم. از سال ۸۸ که در دانشگاه ما بازداشت شد میشناختمش! الآن یکی آخرین نوشتهاش در یک گروه دورهمی را برایم فرستاد. دیدم خودش همه حرفها را زده و ناگفتهای نگذاشته است.
محمدجواد روح: هیچ وقت حرفهایش را قبول نداشتم. اما شک نداشتم که بامرام هست؛ حتی اگر مراماش غلط باشد. چپ است؛ اما ملی و وطندوست و حتی وطنپرست. حتما از من یکی وطندوستتر بود. روزهای جنگ نوشت که در تهران میمانم. استوار و امیدوار. سخت و محکم. اما در آخر به حرف مارکس رسید. هر آنچه سخت و استوار است، دود میشود و به هوا میرود. وای بر آنها که آتشش زدند...
|
| |||||||||||||
|
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|