مصاحبه با اسحاق جهانگیری!! / احمد زیدآبادی
س: شما گفته‌اید برای گرانی دعا کنیم؟
ج: پس چی بگم؟
س: یعنی هیچ راه‌حلی غیر از دعا نیست؟
ج: اگه هست شما بگو؟
س: نه. راستش منم چیزی به ذهنم نمی‌رسه! ولی...
ج: ولی چی؟
س: می‌گم چرا از این همه آدمی که می‌گن راه حل دارن، کمک نمی‌گیرین؟
ج: مثلاً از کدوما؟
س: مثلاً از همین صادق خرازی!
ج: صادق مگه راه‌حل ارائه کرده؟
س: یکی از او پرسیده که با این گرانی سرسام‌آور چه خاکی به سر کنیم؟ او هم در پاسخش گفته....
ج: چی گفته؟ زود بگو..
س: گفته “واقعاً مشکل مدیریتی داریم. وگرنه با دو تصمیم، راحت می‌شه همۀ مشکلات را جمع و جور کرد. من باورم اینه که نمی‌خوان مشکلات حل بشه!”
ج: نگفته این دو تا تصمیم چیه که به راحتی می‌شه همۀ مشکلات را باهاش جمع و جور کرد؟
س: نه در این باره چیزی نگفته!
ج: شما هم ازش نپرسیدین؟
س: نه، پیشِ من که نگفته تو توئیتر نوشته!
ج: زنگ می‌زدی ازش می‌پرسیدی؟
س: او که خودش را کمتر از جواد ظریف نمی‌بینه که بخواد به پرسش‌های من جواب بده!
ج: مگه جواد هم به پرسش‌های شما جواب نمی‌ده؟
س: نه. او هم که خودش را کمتر از روحانی نمی‌بینه که بخواد به من جواب بده!
ج: مگه روحانی به سؤالای شما جواب نمی‌ده؟
س: نه. او هم که خودش را کمتر از مدیر مسئول کیهان نمی‌بینه که بخواد....
ج: دیگه لطفاً ادامه نده! من حوصله و جرأت دعوا با این یکی را ندارم...
س: مگه تو معاون اول رئیس جمهور نیستی؟
ج: معلومه که هستم!
س: بعد از دعوای مدیر مسئول کیهان می‌ترسی؟
ج: تو خیال کردی معاون اول هم تو این کشور مثلاً کاره‌ایه؟
س: کاره‌ای نیست؟
ج: نه بابا! رئیس جمهور هم خودش کاره‌ای نیست چه برسه به معاون اولش!
س: پس نقش رئیس جمهور با این همه کبکبه و دبدبه این وسط چیه؟
ج: رئیس جمهور برا اینه که هر جای مملکت تصمیم غلطی گرفتن، بندازن گردن اون!
س: نقش معاون اول چی؟
ج: نقش معاون اول هم اینه که هر وقت هیئت دولت تصمیم غلطی گرفت بندازن گردن این!
س: با این حساب، چرا این کار را پذیرفته‌ای؟
ج: چه کار کنم؟ از بیکاری!
س: خب چرا برنمی‌گردی همون ولایت خودمون؟ اونجا همون باغای پسته را هم “پتّار” کنی که بهتر از اینه!
ج: مواظب حرف زدنت باش! می‌گی من بعد از یه عمر نمایندگی مجلس و وزارت صنعت و معاونت اول، بیام برم پسته پتّار کنم؟ همین حرفا را می‌زنی که کسی جوابت را نمی‌ده!
س: ببخشید! منظور بدی نداشتم! خواستم راه نجاتی از این وضع نشونت بدم!
ج: این راه‌ها را نشون عمه‌ات بده!
س: باشه، حتماً! حالا نمی‌خوای در بارۀ راه‌حل صادق خرازی چیزی بگی؟
ج: کدوم راه حل؟
س: همون دوتا تصمیمی که باهاش می‌شه راحت همۀ مشکلات را جمع و جور کرد!
ج: کدوم دو تا تصمیم؟
س: گفتم که! اسمی ازشون نبرده!
ج: برو بابا تو هم حوصله داری! اگه صادق همچین نسخۀ شفابخش و معجزه‌آسایی در جیب داشت که حال و روز خودشو و حزبش این نمی‌شد!
