پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Thursday 25 April 2024
|
در نشست «کودک گمشده» در خصوص وضعیت کودکان کار مطرح شد
دولت وظایف خود را لطف میداند
چهارشنبه ٣٠ آبان ۱۳٩٧
جهان صنعت
روز سهشنبه ۲۹ آبانماه نشستی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد. این نشست با عنوان «کودکی گمشده» با حضور نمایندگانی از سمنهایی که در حوزه کودکان، اعتیاد کودکان و کودکان کار و خیابان فعالیت میکنند برپا شد. در این نشست مدیرعامل جمعیت امداد دانشجویی امام علی، نمایندهای از جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان، نمایندهای از جمعیت طلوع بینشانها و عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی علامه طباطبایی از تجربیات کاری خود با کودکان صحبت کردند.
کودکان گرفتار جبرجغرافیایی در محلات شدهاند
در ابتدا زهرا رحیمیخامنه مدیرعامل جمعیت امداد دانشجویی امام علی با اشاره به تجربه سالهایی که با کودکان کار کرده است گفت: بعد از ۲۰ سال کار کردن با کودکانی که آسیبدیده یا در معرض آسیب بودند، در جریان مسائل و دردهای بچهها قرار گرفتم و اولین نکتهای که میخواهم بگویم این است که بچههایی که ما با آنها کار میکنیم با سایر بچهها متفاوت هستند. آنچه ما طی این سالها دیدیم بچههای ما حساسیتهای اجتماعی و هوش بالاتری نسبت به بچههایی که در خانوادههای معمولی زندگی میکنند دارند. به دلیل شرایطی که در آن زندگی میکنند سرشار از استعداد هستند و امکانات بچههایی که در خانوادههای متوسط یا بالاتر از نظر اقتصادی دارند و خیلی جدی نمیگیرند، بچههای ما با جان و دل به دنبال آن هستند، چه در زمینه استعدادها و چه در زمینه تحصیل باشد. بچهها میخواهند استعداد خودشان را به بقیه نشان دهند و آن چیزی که راه را بر آنها میبندد ندیده شدن و نبودن و بیعدالتیهایی است که در حق بچهها در جامعه وجود دارد. موضوع بعدی اینکه دو بچه با هوش مساوی نمیتوانند از امکانات مساوی برخوردار باشند و جبر جغرافیایی که در موردش صحبت میشود را میتوانیم در محلات تهران مثال بزنیم. جبر جغرافیایی که در کدام محله و کجا به دنیا آمدهاند و همین سرنوشت را برایشان متفاوت میکند.
رحیمی در ادامه صحبتهایش به این موضوع تاکید میکند که اگر بخواهیم نگاه کل به جز داشته باشیم باید بگویم کلیت مساله فقر و نابرابری و مسائل مختلفی در سوءمدیریتهای حاکم در کشور است که نتیجه آن نهایتا در بیپناهترین قشر جامعه نمود پیدا میکند. یک بحران زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی در هر منطقهای از کشور زیربنای به وجود آمدن یک منطقه حاشیه است که این محله حاشیه سرمنشا آسیبهای اجتماعی است و افرادی که در آن محل زندگی میکنند قربانی آسیبها هستند.
محلههایی پرآسیب پر از بچههای مهاجر
به گفته او، جمعیت امام علی روی ۳۰ محله در سطح کشور کار میکند که ۱۰ محله در تهران تحت پوشش هستند. برای مثال در محله لب خط خانوادههای سبزواری، در محله دروازه غار از ساری و افغانستان آمدهاند و دلیل مهاجرت در مبدا مسالههای مهمی بوده که زندگی و تداوم زندگی در آن منطقه را مختل کرده و ساکنان را با مشکل روبهرو کرده است. برای مثال سیل مهاجرت از زابل به خاطر شرایط اقلیمی و خشکی هامون رخ داده و برنامهای برای جبران این پدیده و بحران اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی که به زودی ایجاد میشود نداریم و نهایتا میرسیم به جایی که مردم مهاجرت میکنند. باید این را بدانیم که چرخه اقتصادی شهری مثل تهران با چرخه اقتصادی شهر زابل متفاوت است و فردی که به تهران میآید هیچ مهارت و تخصصی ندارد و جذب هرگونه کار کاذبی میشود و بچهها هم به تبع خانواده آسیبهای خاص خود را میبینند.
مدیر عامل جمعیت امام علی ادامه میدهد: اولین مسالهای که پیش میآید این است که اگر پدر نتواند معیشت خانواده را تامین کند بچهها به کارهای سیاه روی میآورند و درصدد تامین معیشت خانواده بر میآیند؛ ما با کار کودک مواجه میشویم و مساله کار کودک معلول این سلسله مراتب است و به تبع آن سایر آسیبها میآیند. از خانوادهای که در پایینترین نیازهای هرم مازلو گیر کرده و هیچ تامین غذایی برای بچه ندارد نمیتوانیم توقع فرهنگ و آموزش و مسائلی داشته باشیم و در نبود آنها شاهد انواع کودکآزاری و انواع تهدید جانی هستیم و بنابراین این زنجیره قربانی خودش را از کودکان انتخاب میکند. با توجه به اینکه در سالروز تصویب کنوانسوین حقوق کودک هم قرار داریم و در این کنوانسیون که ایران به آن پیوسته و سندهای ملی در قانون اساسی اشاره مستقیم به وظیفه دولتها در رابطه با تامین حقوق اولیه مردم و کودکان شده، اما میبینیم بسیاری از مردم از حقوق اولیه محروم هستند و کودکان آسیب آن را میبینند. رحیمی در ادامه راجع به موضوع آموزش بچهها بیان میکند: کاستیهایی که در محلات و خانوادهها وجود دارد در سیستم آموزشی تشدید میشود. کودکی که باید تا ۱۱ شب کار کند، فردا به خاطر عدم انجام تکالیف مجبور است توهین و تحقیرهای معلم را گوش کند؛ مدیری که به دلیل عدم مشارکت مالی کودک برای کمک به مدرسه توهینهایی را نثار کودک میکند در عمل فعل کودکآزاری را انجام داده است. ما در برخی پروندهها دوندگیهای زیاد کردیم تا برای یک بچه شناسنامه گرفتیم و خانواده را راضی کردیم کودکشان را به مدرسه بفرستند و بچه کمی بعد با دلزدگی از مدرسه بیرون آمده و گفته که اینجا جای من نیست و پذیرای من نیستند. اگر در کشور یک سیستم تامین اجتماعی مناسب داشته باشیم وظیفه دولت است که بدون مطابات مالی هزینه آموزش، بهداشت و درمان کودک را بپردازد. سیستمهای ما تسهیلات کوچکی که قرار میدهند را در زمره لطفها میشمارند. وزیر بهداشت قول داده چند بیمارستان برای کودکان کار اختصاص دهد که هنوز این اتفاق رخ نداده و اگر رخ دهد به عنوان لطف در نظر میگیرد در صورتی که از وظایف ابتدایی دولتهاست.
موضوعات اجتماعی در هم تنیدهاند
در بخش دیگر از نشست محمد لطفیآذر حقوقدان و نماینده جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان میگوید: شما اگر یک سیستم و کلیت یک مجموعه را نشناسید در نتیجه اجزایی که در آن سیستم وجود دارند را هم به خوبی نمیشناسید و راهکارهایی را هم که ارائه میدهید اتمیزه شده خواهند بود. مساله اجتماعی همانطور که میبینید درهمتنیده است. اگر سیستماتیک نگاه کردن را تجربه کنید میبینید که چه تاثیری روی جریان سیاسی جهان میگذارد. ما باید سیستمی را پیدا کنیم که چطور میشود شرایط طوری رقم بخورد که ما کودکان کار را کم کنیم نه اینکه هر سال به آمار این کودکان اضافه شود. تلاش میکنیم انجیاوها را بیشتر کنیم اما دولت بیشتر خودش را عقب میکشد. این موضوع اتفاقی است؟ بیکفایتی است یا برنامهریزی شده است؟
با خشونت ساختاری مواجهیم
او در ادامه بر خشونتهای ساختاری تاکید و بیان میکند: خانم رحیمی اصطلاحی به نام کودکآزاری ساختاری را به کار برد اما من این اصطلاح را خشونت ساختاری تعریف میکنم. ما معمولا وقتی از خشونت و کودکان حرف میزنیم، آزار جسمی و جنسی یا تعاریفی که هر فعل یا ترک فعلی که منجر به این موارد شود را مورد بحث قرار میدهیم. حالا در این میان چیزی وجود دارد که به آن زیاد توجه نمیشود و آن، خشونت ساختاری است. ساختار خشن، انسان را خشن میآفریند. اگر ما نسبت به مسائل معلمان بیتفاوت میشویم یا نسبت به کارگران توجهی نمیکنیم این خشونت است. همزمان که ما به شکل بیتوجهی و ترک فعل توجه نسبت به هموطنانمان را انجام میدهیم در واقع خشونت میورزیم. اگر به این موضوع بیتفاوت باشیم برای مثال نمیتوانیم در رابطه با موضوعات دیگر در کنار هم مطالبات داشته باشیم چرا که کارگر و معلم نیز پشت ما نمیایستند و بیتوجهی میکنند. ما در این صورت نمیتوانیم توقع داشته باشیم همه کنار هم باشیم چرا که مسائل اجتماعی یک پیوند است.
باید مهارتهای اجتماعی در اولویت قرار گیرد
نماینده جمعیت طلوع بینشانها حامد صادق مقدم است؛ او ابتدا از اهداف جمعیت سخن به میان میآورد: من میخواهم در رابطه با جمعیت طلوع و هدف آنها صحبت کنم و به این بپردازم که وقتی فردی اعتیاد دارد از او چه ذهنیتی در ما به وجود میآید؟ در ذهن شما فرد بزرگسالی میآید که اعتیاد او باعث طلاق و فروپاشی خانواده شده است اما من میخواهم تصور شما را عوض کنم، میخواهم از یک نوزاد و کودک معتاد حرف بزنم؛ کودکی که سقف و سرپناه ندارد. کودک دو سالهای که هروئین مصرف میکند و فقط هشت تا از دندانهایش باقی مانده است. این تصویر ما از اعتیاد است و وقتی از کودک حرف میزنیم، نگاه همه به سمت کودک کار و خیابان میرود. آسیبهای اجتماعی به گفته آقای لطفی زنجیرهوار است و باعث ایجاد آسیبهای دیگر میشود.
کودکی که هرویین مصرف میکند
او ادامه داد: کمتر کسی است که وقتی از کودکان حرف میزنیم به یاد کودکان معتاد باشد، به این فکر کند که اعتیاد خود کودک و پدر و مادر چه تاثیری روی زندگی او میگذارد و من میخواهم توضیحاتی درباره این کودکان بدهم. مشکلات کودکی که درگیر اعتیاد و کارتنخوابی است.
صادق مقدم اعلام کرد: اقدامات جمعیت طلوع در چند مرحله انجام میشود؛ مرحله اول جذب است. در این مرحله اجباری برای ترک نیست و این تفاوت طلوع با کمپهای ماده ۱۶ است و فرد زمانی که بخواهد پذیرش میشود. یکی دیگر از برنامههای طلوع «تهران، شهر بدون گرسنه» است که هفتهای یک بار به پاتوقها میروند و غذا پخش میکنند. در این میان کودکان هم شناسایی میشوند و بعد از ارتباط با خانواده و کودک با کمک مددکاران و روانشناسان از خانواده میخواهیم که کودک را زیر نظر خودمان ترک و سپس پرورش دهیم. مرحله بعدی درمان و سرپناه است. سعی میکنیم این مراکز شبیه خانه باشد چون اولین خلا بچهها نداشتن خانه و سرپناه است. چون کودک فقط خانه خراب دیده و پارک و کارتن. ما تلاش میکنیم آن مکان جایی شبیه خانه با مبلمان و تلویزیون و جو خانوادگی باشد.
مهارت های زندگی را به کارتنخوابها یاد میدهیم
او با اشاره به فعالیتهای انجام شده طلوع بینشانها گفت: قدم بعدی جمعیت طلوع توجه به موضوعات دیگری نیز در رابطه با مهارتهای زندگی است. ما به شیوه نوین در کنار آموزشهای درسی، آموزشهای دیگری از جمله مهارتهای ارتباطی را میدهیم مثل سلام یا تشکر کردن. مرحله بعدی بازگشت به خانواده و اشتغال است. اشتغال باعث افزایش اعتماد به نفس میشود و دلیلی است برای اینکه فرد خود را پیدا کند و بگوید من که روزی کارتنخواب بودم هم میتوانم در جامعه سهم و نقشی داشته باشم.
این فعال اجتماعی در آخر باز هم تاکید کرد: چیزی که به آن توجه نمیشود وضعیت اجتماعی بچههاست. خوب است بچهها ریاضی یاد بگیرند اما در مدرسه رفتار اجتماعی آموزش داده میشود؟ چیزی که برای ما مهم است قبل از ریاضی و علوم و درس، مهارت است. ابتدا مهارتهای ارتباطی را آموزش دهیم و بعد آموزشهای درسی به کودکان بدهیم. باید حداقل در کنار آموزش، مهارتها را هم یاد دهیم. باید از روانشناسان استفاده کنیم و با استفاده از کار دستی مهارتهای ارتباطی با آنها را آموزش دهیم که در جمعیت طلوع این کار را انجام دادیم.
دولت رفاهی اولویت نیست
حمیده عادلیان عضو هیات علمی دانشگاه علامه دیگر سخنران نشست بود. او در بخش دیگری از این نشست خاطرنشان کرد: همه ما میدانیم که آسیبها و آمارهای آسیب اجتماعی هر روز بالاتر میروند ولی شاید یکی از دلایل عمده آن شرایط و اوضاع اجتماعی و سیاسی است که در آن درگیر هستیم. اگر برای این موضوع بخواهیم مثالی بزنیم میتوان به کوه یخ اشاره کرد؛ بنیانهای اساسی زیر آب وجود دارد و ما نمیتوانیم آنها را ببینیم اما میدانیم چیزهایی وجود دارند که کار را مختل میکنند. آسیب کودک کار و کودک خیابان دقیقا مصداق این مثال است. ما کودکان را میبینیم اما نمیدانیم پشت زمینه آن چیست. به نظر میآید که در بستر تمام ساختار نادرست و مشکلدار و عمرانی، باید بتوانیم در اصل در حوزه مدافعه و حمایتگری از این کودکان تلاش کنیم اما واقعیت این است که ما هرقدر که بخواهیم وارد موضوع شویم و مداخلات داشته باشیم با این اتفاقاتی که در حال رخ دادن است نمیتوانیم پاسخ مناسبی بدهیم.
او اضافه کرد: مداخلاتی که در این عرصه انجام میشود باید از نوع مداخلات جامعهشناسی باشد و حتما برنامهریزی و اقدام اجتماعی صورت بگیرد چرا که ساختارهای اجتماعی و اقتصادی را درگیر میکند و صرفا با رویکردهای سطحی مثل رویکرد مددکاری نمیتوان کاری را پیش برد.
عادلیان با تاکید بر وجود دو نگاه نسبت به مساله کودکان اظهار کرد: نکته بعدی نوع نگاه ماست. ما باید نگاه مداخلهای داشته باشیم؟ خیر. باید رویکرد پیشگیری داشته باشیم و سیاستهای اجتماعی و رفاهی ما باید به سمت سیاستهای پیشگیرانه برود. در این مورد دو نگاه داریم: اول منع کار برای کودکان زیر ۱۸ سال و نگاه بعدی این است که نمیتوانیم ساختارهای اقتصادی و اجتماعی را تغییر دهیم. برخی معتقدند باید ساماندهی در خصوص معضلات کودکان کار صورت بگیرد و نتیجه این شد که کودکان کار را ساماندهی کردند به این صورت که با کارفرمایان هماهنگ میکردند و برای کودکان حساب باز میکردند و نظارتهای اینچنینی روی بچهها داشتند. با این تفاسیر به نظر میآید ما در حوزه کودکان تمایل داریم و پذیرفتهایم که کار کودک صورت بگیرد.
نکته آخری که این استاد دانشگاه بر آن تاکید کرد در رابطه با نقش مداخلهگری در مورد مشکلات مربوط به کودکان است. او گفت: در خصوص رویکرد مداخلهای بحث حمایتهای اجتماعی و خانوادگی ایجاد میشود. یکی از نکات مهمی که مددکاران انجام میدهند این نیست که همان ابتدا به سراغ خانواده کودک بروند و کودک را جدا کنند. ما در ایران کاری که باید انجام دهیم حمایت خانواده است و مددکار باید خانواده را از نظر اقتصادی و اجتماعی حمایت کند. در برنامههای سازمانها این برنامهها ذکر شده است اما به دلیل نبود بودجه کافی نمیتوانیم این برنامهها را عملی کنیم و متاسفانه تاکید فعلی دولت ما دولت رفاهی نیست و سیاستهای رفاهی و اجتماعی در اولویتهای اصلی دولت قرار نگرفتهاند.
| |||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|