پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Thursday 25 April 2024
|
رضا سجادی در عکس سمت راست بالای سر احمد قوام، نخست وزیر وقت دیده میشود
|
بی بی سی فارسی
مسعود بهنود
رضا سجادی، مشهور به سید رضا از قدیمیترین گویندگان رادیو، و از اولین مجریان برنامههای خبری در رادیوی ایران، در سن ۹۵ سالگی در تهران دنیا را وداع گفت. همان گویندهای که هنگام گزارش ورود ملکه فوزیه به تهران گفت که همسن ولیعهد (بعدا پادشاه) پهلوی است و برای همین سخن خارج از چارچوب و دستورهای متعارف جریمه شد.
او فرزند روحانی بلند آوازه، سید سرابی بود که مجلس سخنرانی پرهوادار داشت و یک روحانی متجدد بود. رضا در مشهد بزرگ شد و در دومین سال تاسیس رادیو پهلوی (اولین نام رادیو ایران) به معرفی یکی از آشنایان برای امتحان گویندگی به محل بیسیم پهلوی رفت و همان روز از جانب مامور آلمانی که استخدام میکرد پذیرفته شد تا مقارن ساعت دوازده ظهر خبرهای اداره اخبار را بخواند.
خاطرات سجادی با موسیقیدانانی مانند مرتضی محجوبی، ابوالحسن صبا، حسین تهرانی، غلامحسین بنان، قمر الملوک وزیری، ملوک ضرابی مربوط به زمانی شنیدنی بود که دستمزد دو سه ریالی را میگرفتند و از محل بیسیم پهلوی (پادگان عباس آباد بعدی) در بیابان خالی و بیرهگذر ترسیده از سگهای وحشی به شهر میرفتند.
جنگ جهانی دوم در جریان بود و ماموران انگلیسی مراقب بودند که کسی در تهران متمایل به آلمان نشود و ماموران روسی هم از فرصت استفاده کرده یارگیری میکردند، در عین حال مراقبت از افراد بسیار بود به خصوص که امکانات ضبط وجود نداشت و همه چیز زنده پخش میشد حتی ترانه خوانی و آواز. در همین فرصت بود که رضا تهرانی، استاد ضرب را به تصور اینکه مورس برای آلمانها میفرستد بعد از نواختن ضرب دستگیر کردند و رضا سجادی که این صحنه را دیده بود شب هنگام توانست به علی سهیلی نخست وزیر خبر برساند و موجب نجات وی شود.
سجادی که درس ادبیات و حوزوی را در مشهد و نزد استادانی بزرگ فراگرفته بود، از جمله گویندگان صاحب سبک رادیو و آشنا به ادبیات و زبان عربی بود و در ادای صحیح کلمات تخصص ویژهای داشت و قوت صدایش هم باعث میشد که در دوران آزادیها، روسای دولت مانند قوام السلطنه و علی سهیلی به او علاقهمند باشند وگاه با اصرار از مدیر رادیو بخواهند که خبر نطقهایشان را سیدرضا بخواند.
از همین رهگذر، دو بار وی تاریخ ساز شد، اول هنگامی که در ۲۱ آذر خبر رسید که ارتش ایران وارد تبریز شده و حکومت پیشه وری رو به فرار گذاشته است: رضا سجادی که تحت تاثیر قرار گرفته بود جمله «مردم غیور ایران، امروز آذربایجان به مام میهن بازگشت» را خواند اما انتهای این جمله با بغض وی همراه شد و بر آن افزود: چون ایران نباشد تن من مباد…
اما دومین باری که وی بلندآوازه شد همزمان با سی تیر ۱۳۳۱ بود که احمد قوام حکم نخست وزیری از پادشاه گرفته و دست به قلم شده متنی نوشته بود با عنوان «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» این متن که بر سر آن جدالی تاریخی درگیر است و هنوز بعد شصت سال و اندی محرز نیست که نویسندهاش شخص قوام یا معاون وی مورخ الدوله سپهر و یا هوادار جوانش حسن ارسنجانی بوده است، وقتی با صدای قوی و پر نفس رضا سجادی از رادیو پخش شد، اثربخش بود. به گفته حسین مکی بعد از آن مردم به خیابانها ریختند و موجب سقوط دولت قوام و بازگشت مصدق شدند، قوام السلطنه که ناچار با تن بیمار خانه به خانه برده میشد تا مبادا مورد تعرض مردم هیجان زده قرار گیرد، به بستگانش گفته بود اعلامیه دولت چیز تندی نداشت اما با آن لحن چکشی که پسر سرابی خواند همه را به غلیان آورد.
این اعلامیه هر چه بود جز آنکه سرنوشت آخرین دولت احمد قوام را رقم زد و نهضت ملی کردن نفت را به اوج رساند، بر سرنوشت گوینده متن هم اثر گذاشت. دکتر مصدق بعد از بازگشت به ریاست دولت مانند سابق «پسر سرابی» را برای ضبط نطقهایش صدا نمیکرد بلکهگاه بهگاه که وی را با ضبط صوت سنگینش در جلسه مجلس یا در حاشیه مصاحبههای نخست وزیر میدید با جملاتی شبیه «احوال میدلتون چطوره» یا «انگلیسیا ازت راضی هستن؟» نوازش میکرد.
رضا سجادی خود در مصاحبه مفصلی بازگفته است که «یکبار وقتی در راهرو خانه دکتر مصدق منتظر پایان جلسه هیئت دولت بودم، تابستان آخر سال دولت مصدق، جورج میدلتون پلهها را دو تا یکی بالا آمد و دانستم برای ملاقات مهمی خدمت نخست وزیر میرود، اما با دیدن من ایستاد و پرسید چه خبر هست آقا سید رضا (کاردار سفارت بریتانیا در تهران زبان فارسی را خوب میدانست و ایرانیها را خوب میشناخت). جواب دادم شما بهتر خبر دارید اما وی با شوخی گفت ولی خبرهای مهم پیش شماست… و دوید من نگاه کردم و چهره دکتر مصدق را دیدم که لای در اتاق را باز کرده بود و این گفتگوی کوتاه را دید.»
به ادعای رضا سجادی همینها، فرصتی را تنها در اختیار وی بود گرفت و بشیر فرهمند رییس رادیو از آن به بعد خود برای ضبط سخنان نخست وزیر میرفت و یک کارمند فنی را هم با خود میبرد.
بعد از کودتای ۲۸ مرداد با تغییر مدیریتهای دولتی، رضا سجادی چندی عنوان معاون رادیو تهران گرفت و همچنان خبرهای مهم را میخواند اما در سر سودای سیاست داشت. تقی روحانی، محمود سعادت، توصیفیان و ایرج گرگین کم کم وارد میدان میشدند و ضبط صوتهای سنگین جای خود را به وسایل بهتری میداد و استادیوهای بزرگتر ایجاد میشد و این همه در دوران ریاست نصرت الله معینیان، یک روزنامه نگار خوشفکر به ریاست انتشارات و رادیو به یک سازمان دولتی بزرگ مبدل شد که در میدان ارک ماوا گرفت.
رضا سجادی که برادرش دکتر ضیاالدین سجادی از استادان مسلم ادبیات دانشگاه تهران بود، کوتاه مدتی بعد از آنکه همشهریاش دکتر منوچهر اقبال به نخست وزیری رسید به وزارت کشور منتقل شد و به شهرداری مشهد منصوب گشت. بعد از آن مدتی شهردار اصفهان و مدتی معاون استانداریهای مختلف شد. در جریان زلزله سال ۱۳۴۸ گلی داغ خراسان در مقام معاون استانداری خراسان خدماتی کرد که به نظرها رسید. مدال گرفت و کمی بعد به نمایندگی از بجنورد به مجلس رفت.
روزگاری که رضا سجادی گوینده و گزارشگر بود، هنوز جنگ جهانی دوم تمام نشده بود و به خصوص زادگاه وی تحت اشغال ارتش سرخ درآمده بود و همین وی را واداشت در شعرهایی که میسرود به ضدیت با مرام اشتراکی مفتخر شود. زمانی چغوک تخلص داشت و روزگاری هم اشعار فکاهی میساخت و با نام مستعار چاپ میکرد، اما مهمتر از همه حافظهاش بود که بخش عظیمی از شاهکارهای ادبی ایران را از بر بود و از بر میخواند.
خاطرات گستردهای از بیست سال کار در رادیو و در زمانی داشت که کسی جز او در خبر و در گویندگی نبود. خود میگفت قهوه خانههای تهران از من پولی نمیگرفتند و همه جا جایم بود چرا که داشتن دستگاه رادیو چندان معمول نبود و مردم خبرها را از بلندگوهای شهرداری در میدانها و یا در قهوه خانهها میشنیدند.
بعد از انقلاب اسلامی کوتاه مدتی در تهران دستگیر شد، اما تعلقش به خانوادهای روحانی و آشناییش با علما و مراجع به ویژه سالخوردگانی مانند آیت الله نجفی مرعشی باعث شد که دیر در بند نماند و تا اولین روز از آذر ماه امسال در حالی که مرز ۹۵ سالگی را گذرانده بود، ماند. صدایش از جلا و صلابت افتاده بود اما خاطرات لحظه به لحظه تازه میشد.
خود میگفت هزاران صفحه خواندم و هزار شیرین کاری کردم اما انگار یک دو نسل فقط همان یک سطر کشتیبان را سیاستی دیگر آمد را شنیدهاند.
بنا به گفته سید رضا سجادی، همان زمان که متن سخنرانی روز سی تیر قوام به دستش رسیده، نزد «جناب اشرف» قوام السطنه رفته و به او گفته است که این بیت منوچهری در حقیقت هست «کشتنیان را سیاستی دگر آمد»، صحیحش را بخوانم؟ و آن مرد کارکشته سیاست و ادب جواب داده: پسر سرابی میدانم منوچهری چه گفته و معنایش هم ساختن کشتن انگور بهر شراب است اما الان در این شرایط باید این جور خواند.
از بخت روزگار، خاطرات رضا سجادی در چند نوار ضبط شده است.
| |||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|