خبرگزاری ميراث فرهنگی / آزاده شهميرنوری: پسر بچه دوازده ساله بدون دلهره تار را روی پای راستش گذاشته بود و مینواخت. حق هم داشت چون هنوز كوچكتر از آن است كه دلهره ساز زدن جلوی استادانی مثل جليل شهناز را داشته باشد.
گاهی سرش را بلند میكرد و به اين طرف و آن طرف میچرخاند و در تاريكی سالن به دنبال تحسين در چهره حاضران بود. حواسش آنقدرها هم جمع نبود اما ازپس نوازندگی به خوبی برآمد. وقتی ساز را زمين گذاشت. تعظيمی كرد. استاد شهنار كه نمیتوانست از جا بلند شود، به او اشاره كرد كه جلو بيايد. دستی به سرش كشيد او را در آغوش فشرد. نوجوان تار نواز منقلب شده بود اما نه به اندازه آنهايی كه در سالن بودند بعد از شهناز ، كيوان ساكت او را در آغوش گرفت. بعد هم نوبت استاد شجريان، امين الله رشيدی، همايون خرم و ديگران شد. در ميان دست زدنهای پشت هم حاضران سالن، صدای مجری میآمد كه میگفت: «اين نوجوان كه شاگرد يكی از هنرجويان استاد است، نشان داد شكوه موسيقی ايرانی هنوز هم ادامه داد.»
چهارشنبه بيست و پنجم مرداد ماه فرهنگسرای هنر ميزبان ميهمانان برنامه نكوداشت استاد جليل شهناز و يادمان درويش خان بود. استاد شهناز را با آمبولانسی كه جلوی در بود به آنجا منتقل كرده بودند.
هنرمندان زيادی برای ادای احترام به شهناز آنجا گرد آمده بودند. شجريان كه كمتر در چنين محافلی شركت میكند. از ابتدای مراسم حاضر بود و پيش از اينكه پشت تريبون قرار بگيرد، از شهناز كه او را استادش میخواند رخصت خواست. بوسهای بر دستان شهناز زد و بالا رفت.
او گفت: «درباره ساز شهناز نمیشود حرف زد. ساز شهناز را بايد شنيد. اما حال و هوايم را درباره اين ساز میگويم. اولين آشنايی من با اين ساز به سالهای ٣٧ و ٣٨ بر میگردد زمانی كه در دانش سرای شبانه روزی بودم و چون آن زمان هنوز در خانه ما راديو و تلويزيون حرام بود، موسيقی را از بلندگوهای دانشسرا كه برنامههای راديو پخش میكرد، گوش میدادم.»
آن روزها راديو شش روز در هفته برنامه موسيقی داشت كه سه روزش هنرمندان مختلفی حضور داشتند اما سه روز ديگرش را صدای ساز عبادی، ورزنده و شهناز پر میكرد. شجريان پنجشنبهها از ساعت سه بعد از ظهر ميخكوب مقابل راديو مینشست و سراپا گوش میشد: «من با ساز شهناز زندگی میكنم. در اتومبيلم غير از ساز شهناز هيچ موسيقی ديگری نيست. ساز او مرا مثل يك رهرو سالها به دنبال خودش كشانده است. اما چرا مگر من خواننده نيستم؟ فكرم آوازی است پس چه چيزی در ساز شهناز هست كه مرا با خود میبرد؟ ساز شهناز تنها ساز آوازی است. صدای ساز او درست به اين میماند كه كسی آواز بخواند. من از ساز زدن بسياری از هنرمندان لذت بردم اما شهناز دنيای ديگری دارد.»
شجريان ادامه داد: «من ساز شهناز را تنها دوست دارم ،حتی دوست ندارم با آن تنبك بزنند. تنها كسی كه با او يگانه بود حسن كسايی بود. آنها در كنار هم يك پارچه هستند. شهناز به بيان واقعی رسيده است. آنچه تصوير میكند در لحظه رخ میدهد و هرگز با جمله ديگرش يكی نيست چون او خالق است. رديف را آموخته اما سر در گرو آن ندارد.»
استاد آهی میكشد و میگويد: «كاش دستی در فيلمبرداری داشتم و كليپی میساختم. البته هيچ كس نمیتواند آنچه را كه ساز شهناز با انسان میكند ثبت كند. صرف نظر از موتيوها و رعايت قرينههای دور و نزديك هر نت او با ديگری فرق دارد. ارزيابی من از آنچه امروز هستم را برايتان میگويم. نتيجه آنچه اساتيد در من گذاشتند چهل درصد است اما آنچه شهناز در من گذاشته ، شصت درصد است. سالها آن را گوش و با آن زندگی كردم. ساز شهناز خاص اوست. درست مثل اثر انگشت. پيام او را كسی نمیتواند تقليد كند. من تنها خوانندهای هستم كه استادم را يك نوازنده میدانم. من به او مديون هستم.»
بعد هم شعری را كه سالها پيش با ساز شهناز اجرا شده بود خواند. شهناز لبخند میزد. حتما او را در دل میستود.
در بخش ديگری از اين برنامه هم پيامی از استاد حسن كسايی پخش شد: «موسيقی كار هر كسی نيست. همه موسيقی را گوش میدهند اما كسانی كه سره را از ناسره تشخيص دهند زياد نيستند. افراد زيادی نيستند كه بتوانند موسيقی استاد شهناز را درك كنند. خيلیها ساز میزنند اما ساز شهناز چيز ديگری است. ساز من و شهناز به هم گره خورده است و همه میدانند كه چه ارادتی به او دارم.»
داريوش پيرنياكان هم به وجوه مشترك درويش خان و استاد شهناز اشاره كرد: «اين دو هنرمند بزرگ در دو دوره مختلف تاريخی نوآوریهای زيادی را در ساز خود ارائه كردند. امروز عدهای بر طبل رديف و عدهای بر نبود آن میكوبند. رديف شيوه آموزش موسيقی است. اگر كسی آن را نياموزد به درجاتی كه بايد نمیرسد. موفقيت اين دو هنرمند به اين دليل است كه هر دو با اشراف بر رديف دست به نوآوری و ابداع میزنند. او بخشهايی را وارد موسيقی كرد كه تا به آن روز در موسيقی وجود نداشته بود.»
پيرنياكان ادامه داد: «چهار مضرابهايی كه استاد شهنازی در موسيقی آورده در موسيقی ايرانی بی نظير هستند. او موسيقی تازهای را ابداع كرد. جواب آوازهای شهناز بی نظير است. جوانها بايد بيشتر به اين نمونهها گوش دهند. متاسفانه بيشتر جوابهای آواز امروز سست و بی پايه است. من با ساز شهناز به موسيقی علاقمند شدم.»