ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 11.06.2006, 6:55
آغاز و پايان ابومصعب الزرقاوی

ايرنا: "ابومصعب الزرقاوی" رهبر تشكيلات مخوف القاعده در عراق كه مسووليت اكثر حملات خونبار تروريستی را برعهده می‌گرفت زندگی فردی و اجتماعی پر فراز و نشيبی سپری كرد.
"احمد فضيل نزال الخلايله" معروف به ابومصعب الزرقاوی دوران كودكی را در شرايط فقر و تنگدستی، جوانی را در اوباشگری و ميانسالی را در آنچه كه خود "جهاد" ناميده گذراند.
رهبر القاعده در عراق به‌عنوان چهره شيعه ستيز و افراط گرای سلفی شناخته می‌شد كه حتی بر رهبر معنوی خود شوريده و بر خلاف اوامر او، جنگ تمام عياری را عليه شيعيان به راه انداخت.
او را می‌توان امير "ذبح‌كنندگان " ناميد زيرا بنيانگذار پديده‌ای شوم به نام قطع سر گروگانها در عراق شد.
زرقاوی ٤٠ ساله در بيستم دسامبر ١٩٦٦م در شهر "زرقا" دومين شهر بزرگ اردن واقع در ٢٥ كيلومتری شمال شرقی "امان" در فقيرترين محلات شهر موسوم به "معصوم" به دنيا آمد.
شهر زرقا به عنوان شهری كه بسياری از ساكنان آن را اتباع فلسطينی تشكيل می‌دهند شناخته می‌شود.
لقب "زرقاوی" نيز برگرفته از نام همين شهر است كه جزو فقيرترين شهرهای اردن به‌شمار می‌آيد.
ابومصعب از عشيره بزرگ عربی "بنی حسن" است كه معروف به پيروی از رژيم حاكم سلطنتی در اردن هستند و در اين ميان، ابومصعب به عنوان شخصيت سركش عشيره خود شناخته می‌شود.
او آغاز زندگی خردسالی خويش را در اين محلات فقيرنشين طی كرد كه اغلب هم‌بازيهای او را كودكان فلسطينی تشكيل می‌دادند.
او كنيه "ابو مصعب" را از نام كوچكترين فرزند خود "مصعب" گرفته است.
زرقاوی سه بار ازدواج كرده است.
در آغاز جوانی در زرقا، دختر يكی از بستگان خود را به همسری گرفت و از آن صاحب چهار فرزند شامل دو دختر و دو پسر به نامهای "امينه"، "روضه"، "محمد" و مصعب شد.
بعدها كه به افغانستان رفت زرقاوی خواهر يكی از دوستان خود را به همسری برگزيد و بعد از ورود به‌عراق در جريان اختفا در "فلوجه" كه ‌اولين مركز تشكيلات القاعده در عراق گفته می‌شود سومين ازدواج خود را با يك دختر عراقی انجام داد.
ابومصعب زرقاوی به دلايل شرايط فقر و روحيه شرارت ذاتی‌اش نتوانست ادامه تحصيلات دهد و در مقطع دوم دبيرستان ترك تحصيل كرد.
او در شهرداری شهر زرقا مدت كوتاهی را كار كرد اما بيش از يك ماه دوام نياورد.
زرقاوی در اين دوران به واسطه شرايط اجتماعی زرقا يكی از جوانان شرور و اوباش بود.
خوی شرارت زرقاوی بعد از ازدواج بتدريج رو به آرامی نهاد و به واسطه مسجد نزديك خانه‌شان موسوم به "فلاح" به اسلام و دين روی آورد و از گناهان سابق خود توبه كرد.
آمد و شد او به مسجد فلاح همزمان با اوج‌گيری نبرد مردم افغانستان بر ضد اشغالگران شوروری سابق بود و در همين زمان نيز موضوع اعزام جوانان عرب برای نبرد برضد شوروی به افغانستان افزايش يافته بود.
ارتباط زرقاوی با گروه‌های سلفی كه دعوت به جهاد می‌كردند افزايش يافت و برحسب روحيه سركشی و ستيزه‌خويی ذاتی خود برای عزيمت به افغانستان تحريك شد و بالاخره تصميم به عزيمت كرد.
زرقاوی در اواخر دهه هشتاد، شهر و خانواده خود را رها كرد و خود را به پاكستان رساند و از طريق "پيشاور" كه در آن زمان به دروازه اعزام "عرب‌های افغان" به داخل افغانستان شهرت يافته بود وارد افغانستان شد.
هنگامی ابومصعب وارد افغانستان شد كه جنگ مردم افغانستان برضد شوروی در مراحل نهايی خود بود.
او تنها امكان جنگيدن دركنار افرادی چون "گلبدين حكمتيار" و "جلال‌الدين حقی" رهبران مبارز افغانستان را توانست در اين مدت كسب كند.
گفته ‌می‌شود زرقاوی از اختلافاتی كه بين مجاهدين ‌افغان بعد از خروج شوروی‌ها بين آنها اتفاق افتاد سرخورده شد و به‌اين دليل افغانستان را ترك و به اردن بازگشت.
او كه در جريان اين سفر، بيش از پيش از افكار ستيزه خوی سلفی مشحون شده بود دربازگشت به اردن تصميم گرفت كه از اين روحيه ستيزه‌جو برای كمك به مجاهدين فلسطينی برضد رژيم اشغالگر اسراييل استفاده كند.
او به‌همراه تعدادی از همفكران خود تلاش داشت مقاديری سلاح را از خاك اردن به فلسطين انتقال دهد كه دستگاههای امنيتی اردن عمليات آنها را ناكام گذاشته و دستگير كردند.
دوران زندان نقطه تحول مهمی در زندگی زرقاوی بود زيرا از طريق آن، با "ابو محمد المقدسی" رهبری معنوی آينده خويش و يكی ازمهمترين ترويج‌كنندگان انديشه افراط گرای سلفی آشنا شد.
در دوران زندان می‌گويند كه زرقاوی تحت آموزش‌های المقدسی توانست قرآن را از بركند و تحت تاثير شخصيت و افكار و انديشه‌های ابومحمد مقدسی قرار گيرد به طوری كه با او "بيعت امام" بست و او را امام خود قرار داد.
در جريان محاكمه آنها، زرقاوی و همدستانش حكومت سلطنتی اردن را تكفير كردند و دادگاه را به رسميت نشناخته و حتی حاضر نشدند وكيل مدافع اختيار كنند.
بعد از مدتی با عفو عمومی كه "ملك عبدالله دوم" در پی مرگ پدرش صادر كرد ابومصعب آزاد شد.
زرقاوی بعد از خروج از زندان بر خلاف نظر رهبر معنوی‌اش كه از او خواست جهاد را در اردن ادامه دهد ترجيح داد به افغانستان باز گردد و اين بار در كنار گروه‌های بنيادگرای طالبان برضد آمريكا و گروه‌های متحد افغان جنگ كند.
زرقاوی درسال ۱۹۹۹اردن را ترك و وارد افغانستان شد.
در آغاز ورود به افغانستان، زرقاوی به شهر "هرات" رفت اما نتوانست با عقايد "اشعری" طالبان كنار بيايد و ترجيح داد كه جدا از آنها فعاليت كند.
زرقاوی در همين زمان با "اسامه بن لادن" رهبر تشكيلات القاعده آشنا شد و گفته می‌شود بن لادن به او توصيه كرد كه خود را در مقابل طالبان قرار ندهد و سعی كند با آنها كنار بيايد.

در اين راستا زرقاوی به همراه تعدادی از همفكران خود در شمال افغانستان پايگاه نظامی ويژه تشكيل داد و به آموزش نيروهايش پرداخت.
بعد ازحادثه ۱۱سپتامبر ۲۰۰۲ ميلادی و حمله گروه‌ القاعده به برج‌های دوقلو در آمريكا، شكل مبارزه واشنگتن بر ضد القاعده تغيير كرد.
همسو با آن، گروههای القاعده و طالبان به منظور بررسی شرايط تازه دنيا و جدی شدن حمله آمريكا به افغانستان بعد از عمليات ۱۱سپتامبر، در منطقه "قندهار" تشكيل جلسه دادند.
زرقاوی از جمله افراد و گروههای دعوت شده به اين نشست سری بود اما آمريكا از محل اجتماع مطلع شد و با هواپيمای "اف١٦" محل را بمباران كرد.
تعدادی از سران طالبان و القاعده در جريان اين بمباران كشته شده اما زرقاوی جان سالم به در برد.
جنگ آمريكا برضد طالبان و القاعده آغاز و منجر به متلاشی شدن تشكيلات آنها شد و همين امر باعث شد كه زرقاوی به فكر ترك افغانستان بيفتد.
زرقاوی اين بار به عراق عزيمت كرد.
وی به همراه جمعی از ياران خود از شمال كردستان عراق و با همكاری تشكيلات "انصار السنه" مهمترين تشكيلات سلفی كردهای كردستان وارد شمال عراق شد.
تعداد زيادی از اعضای اين تشكيلات سلفی كرد از جمله رهبر آن در جريان بمباران هوايی آمريكا در بدو جنگ واشنگتن برضد رژيم صدام كشته شدند.
بعد از سقوط رژيم صدام، فعاليت تروريستی محدود گروه زرقاوی بدون نام خاصی انجام می‌گرفت.
بعدها با پيوستن "ابوغيداء السوری" كه از مرزهای سوريه به گروه زرقاوی پيوست تشكيلات زرقاوی متحول شد.
ابوغيداء يك دندانپزشك تبعه سوريه و متاثر از افكار سلفی تندرو بود كه مسووليت برنامه‌ريزی و طراحی عمليات تشكيلات الزرقاوی را برعهده داشت و با حضور در تشكيلات زرقاوی، حملات اين گروه از حيث كيفی و كمی متحول شد.
اما آنچه باعث معروفيت زرقاوی شد پيوستن "ابوانس الشامی" يكی از رهبران افراط گرای سلفی به تشكيلات الزرقاوی بود.
با آمدن او، رهبری كميته شرعی تشكيلات به ابوانس واگذار شد و اين شخص به حملات تروريستی زرقاوی صبغه دينی داد.
گفته می‌شود كه ابوانس الشامی كسی بود كه نخستين بار به زرقاوی توصيه كرد برای تشكيلات‌اش نامی اختيار كند.
در اين راستا زرقاوی با توجه به تاثيری كه از رهبری معنوی خود (ابومحمد مقدسی) داشت بر تشكيلات خود نام "توحيد و جهاد" برگزيد كه از عنوان پايگاه اينترنتی ابومحمد مقدسی گرفته شده بود.
ابوانس الشامی همچنين مهمترين نقش را در گرفتن بيعت از "اسامه بن لادن" به نفع زرقاوی داشت.
درشرايطی كه زرقاوی درآغاز شهرت بود بن لادن در جهان عرب به عنوان چهره آمريكاستيز محبوب جوانان عربی شده بود.
بن لادن در چنين شرايطی و با توجه به اين كه عمليات تروريستی زرقاوی بين شهروندان عادی و سربازان آمريكايی و نيروهای ارتش و پليس عراق فرقی قايل نبود از پذيرش بيعت زرقاوی خودداری كرد اما ابوانس در نهايت توانست نظر بن لادن را به ابومصعب جلب كند.
با اين تحول تشكيلات زرقاوی جان تازه‌ای گرفت زيرا تا پيش از دادن اين تشكيلات زرقاوی به دليل هدف قراردادن شهروندان عادی، مورد تنفر جهان عرب به ويژه پيروان اسامه بن لادن قرار داشت.
سيتزه گران عرب اين تشكيلات را به عنوان يك تشكيلات "جهادی" به رسميت نمی‌شناختند و همين امر باعث شده بود كه در مبارزه زرقاوی در عراق روز به روز از تعداد پيروان زرقاوی كاسته شود.
وقتی كه بن لادن، زرقاوی را به عنوان امير خود در عراق معرفی كرد پيروان اسامه بن لادن از مرزهای سوريه، اردن و عربستان به عراق سرازير شدند و به تشكيلات زرقاوی پيوستند.
با وجودی كه در همين زمان رهبر معنوی زرقاوی (ابومحمد مقدسی) در نامه‌ای به زرقاوی سفارش كرد كه فعلا صحنه جنگ خود را به برخورد با آمريكا محدود كند و صحنه جنگی برضد شيعيان باز نكند زيرا به اعتقاد او گسترده كردن جنگ به ضرر زرقاوی است اما ابومصعب به توصيه رهبری معنوی خود گوش نداد.
زرقاوی نه تنها جنگ را به داخل عراق محدود نكرد بلكه آن را به كشورهای همجوار نيز كشاند و در همين سالها تصميم به انجام عمليات در اردن گرفت.
او "عزمی جيوسی" يكی از دستياران برجسته خود را به اين منظور به اردن اعزام كرد اما پيش از انجام عمليات دستگاههای امنيتی او را دستگير كردند.
عزمی جيوسی بعد از دستگيری اعتراف كرد كه تصميم به انجام حملات شيميايی داشته كه گفته می‌شود در صورت موفقيت آن، دستكم ۸۰ هزار نفر از مردم اردن كشته می‌شدند.
بعد از اين حادثه، دادگاه اردن برای دومين بار حكم اعدام غيابی بر ضد زرقاوی را صادر كرد.
پيش از اين نيز در جريان ترور يك ديپلمات بلند پايه آمريكايی در اردن، دادگاه اين كشور در سال ۲۰۰۲ميلادی حكم اعدام غيابی ابومصعب را صادر كرده بود.
زرقاوی در سال ٢٠٠٤ به عنوان مهمترين تشكيلات مسلح و تروريستی در عراق مطرح شده بود كه حتی آوازه او از اسامه بن لادن وسيع تر شده بود.
انفجار اربعين سال ٢٠٠٤ در كربلا و كاظمين و مرگ بيش از ۲۰۰ زاير شيعه، ترور آيت الله "محمد باقر حكيم" رهبر فقيد مجلس اعلای انقلاب اسلامی، انفجار نمايندگی سازمان ملل در بغداد و قتل "سرجيو دوميلو" نماينده سازمان ملل در عراق و ترور "عزالدين سليم" رييس وقت شورای حكومتی سابق عراق بارزترين حملات تروريستی زرقاوی است.
وی همچنين آغازگر پديده‌ای به نام ذبح كردن بود.
زرقاوی سر "نيكولاس برگ" و "اولوين ارمسترنگ" دو پيمانكار آمريكايی را برای اولين بار در مقابل دوربين تلويزيونی با كمال خونسردی بريد.
بعد از آن، اين گروه تروريستی حوادث زيادی از سربريدن را در مقابل دوربين‌های تلويزيونی به نمايش گذاشت.
زرقاوی با سياست فتنه‌گری مذهبی بين‌شيعيان و اهل تسنن عراق، درصدد ايجاد نوعی دولت اسلامی افراط‌گرا نظير آنچه كه طالبان در افغانستان تاسيس كردند بود.
اما پيش از اجرای اين نقشه روز چهارشنبه گذشته هيجدهم خردادماه سال ‪ ۱۳۸۵آمريكا بااستفاده از هواپيماهای اف١٦ و شليك دو بمب ۵۰۰ كيلويی، به زندگی زرقاوی پايان داد.
آن گونه كه آمريكايی‌ها می‌گويند تاكنون زرقاوی درچند حمله هوايی پيش از اين، توانسته بود جان سالم به دربرد اما گويا دراين حمله قصه زرقاوی بايد به پايان می‌رسيد.