ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 08.05.2006, 17:12
مشق اول: بابا آب ندارد – بابا نان ندارد

بی‌بی‌سی‌ / ناجيه غلامی - مشهد

در شهر مشهد ایران مراسمی با عنوان جشن بزرگ تخته سیاه روشن به مناسبت هفته معلم از سوی مرکز علمی فرهنگی راه دانش که یک موسسه مربوط به افغانهاست برگزار شد.
در این مراسم حدود یک هزار نفر از دانش آموزان مدارس خودگردان مهاجرین افغان، معلمان آنها و شخصیتهای برجسته علمی فرهنگی مهاجر حضور داشتند که طی آن از معلمین و دانش آموزان نمونه تقدیر به عمل آمد.
این مراسم فرصتی به کودکان و نوجوانان افغان داد تا با تماشای تئاترهای آموزنده ، دیدن حرکات ورزشهای رزمی و شنیدن آهنگ ها وسرودهای شاد ساعاتی را با شادی سپری کنند و مشکلات فراوان خود را در مدارس خودگردان مهاجرین فراموش کنند.

مدرسه خودگردان مدرسه نيمه قانونی
مدارس خودگردان مهاجرین مدارسی هستند که از چند سال قبل برای آن دسته از کودکان افغانی تاسیس شدند که مدرک اقامتی معتبر ندارند و مهاجر قانونی محسوب نمی شوند و اکثرا در دوران حکومت طالبان به ایران مهاجرت کردند.
این کودکان حق استفاده از امکانات آموزشی ایران را نداشتند و عده ای از جوانان تحصیلکرده افغان که دوره های کوتاه مدت تربیت معلم ایران را که با همکاری کمیساریای عالی سازمان ملل برگزار شده بود گذرانده بودند اقدام به ایجاد مراکزی با عنوان مدارس خودگردان کردند.
در ابتدا این مدارس می توانستند با اجازه دولت ایران فعالیت کنند ولی بعد با شروع طرح اخراج مهاجران غیر قانونی اکثر این مدارس تعطیل شدند و عده بسیار کمی که باقی ماندند با اطلاع نسبی دولت ایران اما به صورت مخفیانه و در نقاط مهاجر نشین شهرهای ایران به کار خود ادامه دادند.
موسسه علمی فرهنگی راه دانش که مجری برگزاری جشن تخته سیاه دانش بود هم تحت همین نام فعالیت می کند اما در حقیقت یکی از همین مدارس خودگردان است که هم اکنون حدود هفتصد و پنجاه شاگرد دختر و پسر در همه مقاطع تحصیلی از دبستان تا پیش دانشگاهی در آن تحصیل می کنند.

مدرسه‌ای بدون امکانات آموزشی
زهرا حسین زاده یکی از معلمین این موسسه در مورد شرایط سخت مدارس خود گردان می گوید این مدارس در نقاط فقیر نشین شهرها و به صورت مخفیانه در خانه های محقر مشغول به کار هستند که در مکانهای بسیار تنگ و تاریک و نامناسب آموزشی معمولا از ساعات شش صبح تا هشت شب شیفت های درسی زیادی دارند تا بتوانند به دانش آموزان کمک کنند هنگام بازگشت به کشورشان از نظر درسی آماده باشند.
وی می افزاید این کودکان امکانات آموزشی خاصی ندارند و اکثرا در کلاسهای درس میز و نیمکت ندارند ومخصوصا در زمستانها مجبورند ساعتها روی زمینهای سرد بنشینند. آنها از لحاظ تهیه کتاب و دفتر مشکل دارند چون در اکثر مواقع باید از کتابهای دست دوم استفاده کنند.

نداشتن امنيت آموزشی
وی به مشکلات معلمین این دانش آموزان هم اشاره می کند و می گوید" شاید بزرگترین مشکل معلمان افغان مسائل اقتصادی باشد، حقوقی را که آنها دریافت می کنند آن قدر کم است که حتی ذره ای از زحماتشان را جبران نمی کند، مشکل دیگر مسائل روحی روانی است که شاگردان با آن درگیر هستند و معلمان را تحت تاثیرخود قرار می دهد.همکاری از سوی هیچ نهادی وجود ندارد، بچه ها و معلمان مشکل اقامتی دارند و مهمتر از همه اینها اینکه خود مدارس خودگردان مهاجرین هیچ گاه امنیت لازم را ندارد و هرلحظه با خطر تعطیلی از سوی دولت ایران همراه است."
معصومه خاوری از دیگر معلمان مهاجر می گوید مهاجران غیر قانونی تنها دانش آموزان این مدارس را تشکیل نمی دهند بلکه کسانی هم هستند که سالها در مدارس ایرانی تحصیل کرده اند و حالا با تعیین شهریه از سوی ایران برای تحصیل نتوانسته اند در ابتدای سال تحصیلی شهریه را یکجا به مدارس ایرانی پرداخت کنند و مجبور شده اند برای ادامه تحصیل به امکانات کم مدارس خودگردان قانع باشند.
خانم خاوری می افزاید البته کودکان افغان برای تحصیل در مدارس مهاجرین هم ملزم به پرداخت شهریه کمی هستند که در این برهه زمانی بزرگترین اندوه این دانش آموزان این است که پدران بیکاری دارند که نمی توانند شهریه مدرسه آنها را با وجود اندک بودنش بپردازند.

افغانها از دانشگاه هم محروم‌اند
از جمله شرایطی که دولت ایران به طور مثال برای ورود به دوره پیش دانشگاهی برای افغانها تعیین کرده داشتن مادر ایرانی، پدر روحانی و یا داشتن معدل بالای هفده بوده است. حسین رضایی یک مهاجر هجده ساله که در ایران به دنیا آمده و یازده سال را در مدارس ایرانی درس خوانده حالا هیچ کدام از این شرایط را دارا نيست تا بتواند به پیش دانشگاهی برود. او همچنین اجازه ورود به دانشگاه را ندارد.
جشن بزرگ تخته سیاه روشن فرصتی بود برای شنیدن تمام این درد دلها که البته هیچ مقام ایرانی برای شنیدن این حرفها در آن حضور نداشت.
تخته سیاه این جشن به کودکان افغان داده شده بود تا جملاتی را که دوست دارند روی آن بنویسند و آنها اولین عباراتی را که یاد گرفته بودند با کمی تغییر روی این تخته سیاه نوشته بودند. عبارات "بابا آب ندارد -- بابا نان ندارد".

چيزهايی که نمی‌توان مخفی کرد
این جملات نظر بسیاری از حاضرین را به خود جلب کرده بود خانم حسین زاده معلم افغان در مورد توضیح این کودکان به مشکلات بی شمار و فقر آنها اشاره کرد و افزود" ما تمام تلاش خود را برای امیدوار ساختن آنها به آینده انجام دادیم اما واقعیت های تلخی که آنها با آن روبروهستند چیزهایی است که نمی توان مخفی کرد."
فاطمه دوازده ساله یکی از کودکان شرکت کننده در جشن بود. فاطمه اول می خواست تنها از معلم خود تشکر کند اما وقتی فهمید کسانی هستند که صدایش را می شنوند حس کرد بهتر است اول خواسته مهم تری را مطرح کند که بی ارتباط با نوشته کودکان روی تخته سیاه مراسم هم نبود. فاطمه درحالی که سعی می کرد اشک هایش را کسی نبینید با زبان کودکانه اش گفت: "از ایرانی ها می خواهم که به پدرهای افغانی اجازه بدهند کار کنند، بگذارند آنها برای بچه هایشان کار کنند، بگذارند آنها خرج کافی داشته باشند، بچه های آنها گناه دارند نمی توانند به مدرسه بروند، من خودم خاطرات بد زیادی دارم از کلاس اولم، کلاس دوم، سوم ، چهارم و از خانم نگهبان معلم مهربانم ممنونم که در این چهارسال در کنار من بوده است."
کودکان افغانی گذشته روشنی نداشته اند آنها سالهای سختی را با معلمانی که نه برای مادیات بلکه برای ارتقاء سطح فرهنگ این کودکان تلاش کرده اند پشت سرگذاشته اند. آنها با وجود کودکی خود قدردان این محبت ها هستند و به امید آینده و در انتظار تحقق اهدافی که جهان به خاطر افغانستان برای آن شعار می دهد.