ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 07.09.2019, 8:32
تحریف زندگی یک شیرزن

سیاوش نجفیان / روزنامه سازندگی / پنجشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۸

منطقه‌ی بختیاری قهرمان کم ندارد؛ در کمتر حادثه‌ی مهم تاریخ ایران است که ‏ایل‏ بختیاری نقشی نداشته باشد. چه آن روز که با انگلیسها میجنگیدند، چه ‏آن زمان که در اعتراض به فرمان محمدعلی شاه قاجار، روانه‌ی اصفهان و ‏تهران شدند و به کمک مشروطهخواهان آمدند. تاریخ ایران، قهرمان بختیاری ‏کم ندیده. بنابراین این اصلاً عجیب نیست اگر سریالی ساخته شود درباره‌ی ‏یکی از چهره‏های سرشناس این طایفه‌ی بزرگ. بی‌بی مریم بختیاری که لقب ‏سردار هم دارد یکی از چهره‏های مهم تاریخ ایرانی است؛ زنی که نقش مهمی ‏در مبارزه‌ی مسلحانه علیه انگلیسی‏ها داشته، خانه‏اش پناهگاه فراریان از ‏چنگ اجنبی‏ها بوده، حامی و پیشگام دفاع از حقوق زنان بوده و خودش اسلحه ‏به دست گرفته و جنگیده است. همه‌ی اینها را که بگذارید کنار خاندان او، از ‏پدرش گرفته که ایل‏خان بختیاری بوده تا برادرش که فاتح تهران بوده، آن‏وقت ‏می‏فهمید که او چه شخصیت کم‏نظیری در تاریخ ایران بوده است. در دو ‏هفته‌ی گذشته شبکه‌ی سوم سیما سریالی را پخش کرد به نام «بانوی سردار»؛ ‏سریالی که بخشی از زندگی قهرمانانه‌ی بی‌بی مریم را نشان می‏داد. اما این ‏سریال همه‌ی حقیقت را نگفت، که بیشتر دغدغه‌ی امروز را داشت و مایل بود ‏تا برداشتی امروزی از ماجراهای زندگی این شیرزن ارائه کند‎.‎

بی‏‌بی مریم‏ بختیاری را شاید برخی‌ها فقط به عنوان خواهر سردار اسعد ‏بختیاری، بشناسند. شاید هم برخی او را با نام پسرش، علیمردان خان، به‏‌یاد ‏بیاورند. اما او یکی از زنان مبارز عصر مشروطیت بود که در سال ۱۲۵۱ ‏هجری شمسی در سرزمین بختیاری به‌دنیا آمد. پدرش، حسینقلی خان ایلخانی ‏بود از سران ایل بختیاری به حساب می‌آمد و ظاهرا مقتدرترین ایل‏خان هم ‏بوده است. او در اداره‌ی نواحی جنوب ایران با ظل‌‏السلطان شریک بود و ‏همین قدرت‌‏اش بود که اطرافیان ناصرالدین شاه را می‏‌ترساند. بنابراین به او ‏قهوه‌ی تلخ مشهور قجری خوراندند و مسمو‏ش کردند تا بمیرد. بی‌بی مریم در ‏کودکی پدرش را از دست می‏دهد و دوران سختی را می‏گذراند. او را در ۱۵ ‏سالگی به عقد مردی درمی‌‏آورند که ۲۰ سال از او بزرگتر است. چهار سال ‏بعد هم همسرش در یک توطئه خانوادگی جان می‏دهد و بی‌بی مریم که سه ‏فرزند به نام‏های علیمردان خان، محمدعلی‏خان و سهراب خان دارد به سمت ‏خانه و ایل پدری برمی‏گردد‎.‎

اما نقش او را نباید فقط به تربیت فرزندانش محدود کرد. او کسی بود که ‏زندگی مستقلی برای خودش ساخت؛ خودش رئیس قلعه بود و جمعی از ‏سواران بختیاری را در اختیار داشت و در سوارکاری و تیراندازی مهارت ‏پیدا کرد. مهم‏‌تر اینکه سواد خواندن و نوشتن آموخت و در جریان امور ‏مشروطه‏‌چیان قرار گرفت. وقتی محمدعلی شاه فرمان داد تا مجلس را به توپ ‏ببندند بی‌بی مریم یکی از کسانی بود که برادرش، سردار اسعد بختیاری را ‏تشویق به سفر به تهران کرد تا به حکم شاه اعتراض کند. سردار اسعد هم ‏عازم اصفهان شد و بعد فتح این شهر به سمت تهران حرکت کرد. این بی‌بی ‏مریم بود که با نامه و پیک و تلگراف سران ایل بختیاری را دعوت به مبارزه ‏کرد. خودش عازم پایتخت شد و در خانه پدری حسین ثقفی، ساکن شد. او بود ‏که بعد از حمله سواران بختیاری به تهران، در پشت بام خانه که به میدان ‏بهارستان مسلط بود، سنگربندی کرد و با عده‏ای سوار بختیاری، از پشت سر ‏با قزاق‏‌های طرفدار محمدعلی‏شاه، مبارزه کرد. در این ماجرا بود که تفنگ به ‏دست گرفت و با قزاق‌‏ها جنگید. نقش او در فتح تهران، میزان محبوبیتش را ‏در ایل بختیاری افزایش داد و طرفداران بسیاری یافت، طوری که به لقب ‏سرداری مفتخر شد‎.‎

سردار مریم بختیاری حواس‌‏اش به مسائل سیاسی هم بود؛ با اینکه ایل ‏بختیاری در زمان جنگ جهانی اول از انگلیس‏ها حمایت می‏کرد او مخالف ‏آنها بود. با روس‌‏ها دشمن بود چون گوش به‏‌فرمان محمدعلی شاه بودند و مخالف ‏مشروطه. اما حواس‌‏اش به نیروهای آلمانی بود. عبدالحسین سپهر در کتاب ‏‏«ایران در جنگ بزرگ» (تهران، بانک ملی، ۱۳۳۶) نوشته که زمان فتح ‏اصفهان به دست روس‏‌ها، فن کاردف آلمانی به خانه‌ی سردار مریم بختیاری ‏پناه برد تا اینکه پس از شکست بختیاری‌‏ها از روس‏ها و کشته شدن ۵۸ نفر ‏راهی کرمانشاه شد و از آنجا به برلن رفت. برای بزرگ‏داشت کمک و ‏حمایت‏های بی‌بی مریم از فن کاردف، امپراطور آلمان، کمان تمثال میناکاری ‏و الماس نشان و همچنین صلیب آهنین خود را که مهمترین نشان دولت آلمان ‏بود، برای او فرستاد و او تنها زنی در دنیا بود که توانست این نشان را ‏دریافت کند‎.‎

اما شاید مهم‏‌ترین وجه بی‌بی مریم وجه روشنفکری‌‏اش بود؛ او که سواد ‏خواندن و نوشتن داشت نقش مهمی داشت در دفاع از حقوق زنان در آن ‏دوره‌ی تاریخی. چندان در قید جداسازی مبارزه زنان و مردان نبود و به ‏روش خودش زندگی می‌‏کرد و می‌‏جنگید و سیاست‌‏ورزی می‏کرد. همین ‏استقلال‏‌اش بود که او را شهره‌ی عام و خاص کرد؛ او توانسته بود خصلت‏‌های ‏زنان ایل بختیاری را در وجه‌ی ملی بازتاب دهد و نشان دهد که آنها تا چه ‏اندازه توانا هستند. اما جالب اینجاست که بعد مرگ‌‏اش کتاب خاطراتش منتشر ‏شد و معلوم شد که او تمام وقایع را نوشته و یادداشت‏هایی را درباره‌ی حوادث ‏مهم برداشته است‎.‎

چنین شخصیتی جان می‏دهد برای ساخت سریال و فیلم؛ یک شخصیت ملی که ‏ضد خارجی‏هاست و درعین‏حال خوب می‏داند که مصلحت کشورش در چیست ‏و چطور باید دفاع کرد؛ زنی که روشن‏‌بین است، به فوائد مشروطه اعتقاد ‏دارد و اهل اندرونی نیست. سال قبل بود که پرویز شیخ طادی سراغ این ‏سوژه رفت و سریال «بانوی سردار» را بر اساس زندگی این زن ساخت. او ‏که به‏خاطر ساخت «شکارچی شنبه» و «روزهای زندگی» مشهور است در ‏دولت حسن روحانی مدام به او اعتراض می‏کرد و حتی نامه‏ای تند خطاب به ‏رئیس‏جمهور نوشت. اهمیت این نکته در این است که شیخ طادی حرف‏های ‏خودش را در زبان شخصیت‏ها گذاشته به همین دلیل این زندگی‏نامه دستخوش ‏تغییراتی شده است. دلیل اول‌‏اش روشن است؛ هیچ اثر هنری نمی‏تواند تمام ‏وجوه زندگی یک انسان را در بر بگیرد و افشا کند. دلیل دوم هم کم‏و‏بیش ‏معقول است، هر اثر هنری که به تاریخ می‏پردازد باید به این زمانه هم سرک ‏بکشد و آن را به محصولی بدل کند که برای مردم این دوران هم مهم باشد. اما ‏هیچ‏‌کدام از این دلایل باعث نمی‏شود که واقعیات انکار شود.

سریال «بانوی ‏سردار» در مبارزه‌ی بی‌بی مریم با انگلیسی‏ها صادق است اما در برابر او ‏مردانی را قرار می‏دهد که سردار را دعوت به سکوت می‏کنند. سکانسی از ‏سریال که مدام دست‌‏به‌‏دست می‏شد و باعث اعتراض شد سکانسی بود که ‏شخصیتی (با بازی مهدی میامی) در حال توصیف شرایط جهانی بود و به ‏بی‌بی مریم می‏گفت که حرف‏ها و رفتار او مانع سرمایه‌‏گذاری خارجی در ‏کشور می‏شود! می‏گفت کارهایش خلاف مصلحت است، خارجی‏ها را فراری ‏می‏دهد و مصلحت کشور به خطر می‏افتد. فارغ از جنبه‏های واقعی یا خیالی ‏این گفت‏‌وگو، موضوع سر واژه‏‌هاست، اصطلاحات و کلماتی که افراد به کار ‏می‏برند، سرمایه‌‏گذاری خارجی، مصلحت و امنیت ملی واژه‏هایی امروزی ‏است و معلوم است که برای موازی‌‏سازی وقایع با امروز نوشته شده‏اند.

نکته ‏همین است که چنین کاربرد ایدئولوژیکی جذب مخاطب نمی‏کند، او را خفه ‏می‏کند. این نوع انتقاد ربطی به روحیه‌ی بی‌بی مریم ندارد، که خاستگاه او ‏برای اعتراض به دولت‏های روس و انگلیس و حمایت‌‏اش از آلمان‏ها، به ‏شرایط ایران در آن زمان بستگی داشته. اما حذف این زمینه‏ها و پیوند زندن ‏وقایع تاریخی با شرایط روز، آن هم به ساده‌‏ترین شکل ممکن فقط مانع ارتباط ‏می‏شود و بیشتر بدل می‏شود به حرف سازنده که از دهان شخصیت‌‏های سریال ‏بیرون می‌‏زند. در گام اول شاید این موضوعات جذاب به‏نظر برسند اما ‏راستش وجه هنری اثر به خاطر این بی‏‌ظرافتی آسیب می‌‏بیند. در این مواقع ‏بهترین کار برای همانندسازی شرایط تاریخی با شرایط امروز، ایجاد ‏موقعیت‏‌هایی هنرمندانه برای کنش و واکنش‏هایی است که تماشاگر را به فکر ‏وادارد و خب، ماجرای بی‌بی مریم از این وقایع کم ندارد‎.‎

موضوعی مثل سردار مریم، موضوعی ملی است که کمک می‏کند به ایجاد یک ‏حس نزدیکی بین اقوام مختلف و آحاد ملت. اما چنین حسی نیاز به دقت نظر ‏هم دارد؛ هم در لباس‌‏ها، هم در لهجه، هم در بیان گذشته‌ی شخصیت‌‏ها. ‏‏«بانوی سردار» در همه‌ی اینها دچار تحریف است؛ بیشتر مایل است یک زن ‏امروزی با تفکرات ایدئولوژیک متعلق به یک قشر خاص را در جایگاه یک ‏زن بزرگ تاریخ این سرزمین قرار دهد و در کالبد او حرف‏های سیاسی ‏بزند. اما توجه نمی‏کند که هر شخصیت تاریخی اول باید شبیه خود خود ‏واقعی‌‏اش باشد و بعد، بدل به یک شخصیت نمونه‌‏ای شود که حرف امروز را ‏هم بزند. پرویز شیخ طادی، یک فرصت گرانبها را که می‌‏توانست منجر به ‏ایجاد غرور ملی شود فدای سیاست‏‌زدگی کرده. هیچ‏کس با نقد مخالف نیست ‏اما نقدی که متناسب با قالب بیان شود نه با تحریف یک شخصیت ملی و ‏تاریخی.‏