ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 07.10.2018, 21:13
شهادت نامه‌ی حج ٦٥ / عیسی سحرخیز

این روزها، پس از مصاحبه حجت الاسلام احمد منتطری در مورد انتقال مواد انفجاری به عربستان در تابستان سال ٦٥، این رویداد تاریخی بار دیگر بر سر زبان‌ها افتاده است و در مورد صحت و سقم آن حرف و حدیث‌های زیادی مطرح می‌شود.

خلاصه سخنان فرزند ارشد مرحوم آیت الله منتظری این بوده است که مهدی ‌هاشمی برادر داماد ایشان در ماجرای انتقال تی ان تی به عربستان نقش نداشته و این اقدام بر اساس مطالب مندرج در نامه ارسالی جانشین وقت ولی فَقِیه به آیت‌الله خمینی، بر مبنای ادعای یک نفر از شش پاسداری که مواد منفجره را که در کیف حجاج، جاسازی کرده بودند،‌ توسط تیمی که  زیر نظر آقای‌هاشمی رفسنجانی بوده، انجام گرفته و در نهایت چون دیدند که کار بدی شده و ماجرا لو رفته، آقای کروبی به عنوان نماینده امام در حج مجبور شده رسما از ملک فهد عذرخواهی کند.

درست است که مرحوم ‌هاشمی رفسنجانی در خاطرات ۲۰ مرداد سال ١٣٦٥ می‌نویسد: «آقای بشارتی اطلاع داد عربستان اعلان کرده چند نفر از حجاج ایرانی در ساکهای خود تی ان تی داشته‌اند»، اما بعید است که رئیس وقت مجلس پیش از آن خبر دستگیری یک کاروان از حجاج نجف آبادی به اتهام در اختیار داشتن مواد منفجره را از بخش بامدادی رادیو ایران را نشنیده و به اظهارات یک مقام رسمی استناد کرده باشد، الا این که آقای بشارتی نیمه شب وقوع ماجرا به دلایلی خاص او را بیدار کرده و این خبر مهم و واکنش سعودی‌ها نسبت بِه آن را به اطلاع وی رسانده باشد!

این مقدمه را به این دلیل مطرح کردم که جزئیات ماجرا را بر اساس مشاهدات میدانی و اطلاعات اختصاصی خود شرح دهم.

مراسم حج سال ٦٥ را قرار بود من و سردبیر وقت بخش عربی خبرگزاری جمهوری اسلامی پوشش خبری دهیم.

در آن سال‌ها روابط ایران و عربستان، به دلیل دخالت و حمایت مستقیم سعودی‌ها از رژیم صدام در جنگ تحمیلی، روز به روز وخیم تر می‌شد و به این علت رژیم حاکم بر ریاض، به سختی برای روزنامه نگاران ایرانی ویزای سفر صادر می‌کرد. به این علت ویزای تیم خبری دو نفره ما هم چند ساعت پیش از آخرین پرواز ایران ایر به جده و یک روز مانده به انتقال زائران به مکه و مدینه صادر شد.

غروب همان روز اول، تازه هواپیما در فرودگاه نشسته بود که یکی از افرادی که زمانی قرار بود، خبرنگار ایرنا شود و کمال خرازی مدیرعامل خبرگزاری جمهوری اسلامی اصرار داشت در یکی از دفاتر خارج کشور مشغول به کار شود و من به دلیل این که حدس می‌زدم عضو سپاه است و اولویتش کار خبری نخواهد بود، مانع ماموریتش شده بودم، با نگرانی نزدم آمد و خبر عجیبی داد.

او ادعا کرد: ماموران امنیتی فرودگاه جده تمام اعضای یک کاروان حج اعزامی از استان اصفهان را به دلایلی نامعلوم دستگیر کرده‌اند و به دلیل آن که اغلب مسن و سالخورده هستند و در یکی از گیت‌ها محبوس شده‌اند، کسی از وضعیت آن‌ها خبر ندارد.

اطلاعات تکمیلی حاکی از این بود که محیط نگهداری آن‌ها بسیار سرد است و بیم سرماخوردکی و بیماری پیرمردها و پیرزن‌های روستایی وجود دارد.

برای کسب اطلاعت بیشتر به هر دری که زدم، اما کمتر نتیجه گرفتم. نه کارمندان وزارت خارجه، نه کارکنان بعثه مستقر در فرودگاه بین المللی جده، خبر دقیقی نداشتند. تلاش برای ارسال خبر این رویداد به تهران و خبرگزاری هم بی نتیجه بود، چون ارتباط تلفنی بین المللی در فرودگاه جده، نه برای کارکنان، نه مسافران وجود نداشت.

تنها راه ممکن، رفتن به شهر جده بود که آن هم غیرممکن می‌نمود، چون از یک سو وسیله نقلیه‌ای نبود و از سوی دیگر ویزای سفر محدود بود به فرودگاه جده و شهرهای مکه و مدینه!

عاقبت تصمیم گرفتیم که تخلفی کنیم، اما وظیفه خبری و انسانی خود را به نحو أحسن انجام دهیم. به ناچار از مینی بوس حمل غذای کارکنان ایرانی مستقر در فرودکاه استفاده کردیم و با ظرف‌های خالی شام، راهی شهر جده شدیم.

نیمه شب، امکان تماس تلفنی با تهران فراهم شد. از بخت خوب من، احمد خادم المله سردبیر شب خبرکزاری بود که روزها هم در نخست وزیری کار می‌کرد. او پاسی از شب گذشته، میرحسین موسوی را از خواب بیدار کرد و این خبر مهم را به اطلاع نخست وزیر رساند که بعدها به دلیل بی اطلاع بودن از ماجراهایی که در خارج از ایران، به نام جمهوری اسلامی اتفاق می‌افتد، استعفا داد!

در اولین بخش خبری بامداد رادیو عنوان شد که مقام‌های سعودی تمام اعضای یک کاروان ایران را که اغلب روستائیان سالخورده هستند به دلایل نامعلوم دستگیر و در محلی در فرودگاه جده زندانی کرده‌اند.

ساعتی از این خبر نگذشته، دولت عربستان در میان شگفتی همگان خبر داد که در ساک‌های مسافرتی اعضای این کاروان مواد منفجره کشف کرده است!

پس از بازکشت به فرودگاه جده در روز بعد و انتقال به مکه در عصر همان روز، با آخرین اتوبوسی که زوار باقیمانده را حمل می‌کرد، کسب اطلاعات جدید و کشف حقیقت ماجرا در اولویت خبری قرار گرفت، أولویتی که در عمل در انتهای اخبار قرار می‌گرفت چون همه چیز در سکوت برگزار می‌شد. در بعثه جمهوری اسلامی ، نماینده آیت الله خمینی، شیخ مهدی کروبی اطلاعات جدیدی نداشت و خودش پیگیر این خبر از خبرگزاری بود.

اما در شهر، به ویژه شب‌ها خبرهای بسیاری بود! مقام‌های عربستان که نمی‌دانستند موارد مشابه دیگری، چون کاروان حجاج نجف آباد وجود داشته یا نه، و احیانا مواد منفجره یا محترقه دیگری به خاک این کشور انتقال یافته، در عمل در مکه حکومت نظامی برقرار کردند و نفربرهای زرهی و نیروهای نظامی را از پادگان‌ها به خیابان‌ها فرستادند تا از نزدیک مراقب اوضاع، به ویژه کوچکترین تحرک ایرانی‌ها باشند، ایرانی‌هایی که برخی از آن‌ها شعارنویسی با اسپری علیه رژیم سلطنتی، خاندان سعودی و ملک فهد، بر روی دیوارها و زیرپل‌ها را چون مناسک حج و برائت از مشرکین وظیفه دینی خود می‌انگاشتند.

چند روز گذشت و از آزادی افراد دستگیر شده خبری نشد، در حالی که شیخ مهدی کروبی دائم به هر دری می‌زد تا آن‌ها به مراسم عبادی خود برسند و حاجی نشده بازنگردند! تا این که یک دو روز مانده به اعزام حجاج به عرفات، خبر آوردند که تعدادی را آزاد کرده‌اند، آن هم چه آزاد کردنی!

همه از میدان جنگ برگشته بودند، خاکی و لرزان و گریان. مقام‌های سعودی ساعتی قبل آن‌ها را به بیابان برده و بخشی از چند صد کیلو تی ان تی‌ها مکشوفه را پیش پای آن‌ها منفجر کرده بودند تا اثبات کنند از ساک‌های آن‌ها مواد منفجره را کشف کرده اند؛ عاقبت هم تمام اعضای کاروان ١٥٠ نفره، جز چند جوان را آزاد کردند.

آن سال، به ظاهر همه چیز به خوبی و خوشی پایان یافت، اما آتشی بود زیر خاکستر. پیش درآمدی برای حج سال ٦٦ که آن فاجعه خونین روی داد و نیروهای امنیتی عربستان در جمعه ٩ مرداد، در جریان مراسم برائت از مشرکین بر روی حجاج آتش گشودند. گزارش شد که در این واقعه اسفناک ۴۰۲ نفر به تیر مستقیم یا در اثر ازدحام جمعیت کشته (۲۷۵ ایرانی، ۸۵ نیروی پلیس عربستانی و ۴۵ تن از حاجیان دیگر کشورها از جمله عراق، بحرین و... ) و ۶۴۹ نفر زخمی (۳۰۳ ایرانی، ۱۴۵ عربستانی و ۲۰۱ از دیگر ملیت‌ها) شدند.

پس از این واقعه بود که حکومت عربستان سعودی سفارتخانه خود را در  تهران تعطیل و روابط دیپلماتیک خود با جمهوری اسلامی ایران را قطع کرد و آیت الله خمینی فریاد برآورد: «ما  اگر از صدام بگذریم، اگر مسأله قدس را فراموش کنیم، اگر از جنایت‌های امریکا بگذریم از ال سعود نخواهیم گذشت.»