دکتر مهدی نوربخش، استاد روابط خارجی و تجارت جهانی دانشگاه هریسبرگ، در یادداشتی برای «راهبرد» نوشت:
اظهارنظرهای اکثر موافقان و مخالفان مذاکره با آمریکا، نهایتا خروجی مشترکی را در مقابل ما میگشاید که باید سخت به آن اندیشید.
باید از خود سئوال کنیم که چرا از مذاکره با آمریکا هراسانیم و تلاش میکنیم که از آن طفره رویم؟
شاید ریشه این مشکل بیشتر برگردد به کنشهای سیاسی شکل گرفته بعد از انقلاب و فهم و درک بسیاری از انقلاب، انقلابیگری و انقلابی که گروهی هنوز آن را پایان یافته نمیدانند.
در گفتمان سیاسی چپ دیروز و راست امروز، فرق فاحشی بین مذاکره و سازش وجود ندارد. در این گفتمان، راهی به خارج و برای غیرخودیها که شیوهها و ارزشهای انقلاب و انقلابیگری ما را نمیپذیرند؛ باز نمیماند. مذاکره پایین آمدن از اصول انقلابی تلقی شده و سخت نکوهش میشود.
در چنین رویکردی، راهی برای گفتمان و شیوههای رایج دموکراتیک برای گفتگو و تعامل بین زمامداران و مردم گشوده نیست.
این شیوه زمامداری که بیشتر به سنت نظامهای پاتریمونیال (patrimonial) تکیه دارد؛ اصولا جایی برای گفتگو باز نمیگزارد. به خاطر اینکه به روشهای آمرانه تصمیم و فرمان از بالا به پایین تکیه و خو گرفته است.
لذا اگر به گفتگو و تعامل در داخل نمیتوان دل بست؛ به اهتمام و تلاش برای گفتگو و مذاکره در خارج از مرزها هم نمیتوان امیدی داشت.
چهل سال از انقلاب اسلامی ایران سپری شده است و هنوز نظام فعلی در ایران بر سر دوراهی قبول و یا عدم قبول قوانین، کنوانسیون و نرمهای بینالمللی ایستاده است. این نظام هنوز تصمیم نگرفته که آیا میخواهد یک شهروند جهانی باشد و یا نه.
پس از ماهها بحث و گفتگو پیرامون FATF و خصوصا زمانی که تصویب این کنوانسیون بینالمللی برای کشور حیاتی قلمداد میشود، نظام تصمیم میگیرد که به آن تن ندهد.
ادعا میشود که دخالت ایران در سوریه و عراق ربطی به کشورهای دیگر ندارد و ایران مختار است که در این رابطه تصمیم بگیرد بدون اینکه به نرم بینالمللی عدم دخالت در امور کشورهای دیگر اعتنایی داشته و به آن احترام گذارد.
وقتی در گذشته بعد از فرصتسوزیهای فراوان از سر اجبار به مذاکره تن دادهایم، دیگر توانی برای یک مذاکره از سر قدرت نداشتهایم.
به خاطر عدم درک صحیح از بهترین فرصت و شرایط برای مذاکره، نتوانستهایم طرفهای مقابل خود را در مذاکره برای یک برد قطعی قانع کنیم؛ فرجام گروگانگیری و جنگ عراق با ایران حکایت از این ناکامی بزرگ دارد.
در گروگانگیری، نهایتا گروگان گروگانگیری شدیم و در جنگ با عراق، با دست خالی و خسارتهای فراوان مالی و جانی، صحنه جنگ را ترک کردهایم.
دوگانگی تصمیمگیری در صحنه سیاست خارجی کشور، مشکلات دیگری برای دیپلماسی کشور ایجاد کرده است. این مشکلات نه تنها از اعتبارات بینالمللی دستگاه دیپلماسی کشور کاسته، که بر مذاکرات احتمالی کشور ما با هر کشور دیگری نیز اثرگذار بوده است.
بسیاری از کشورهای خارجی که در حال حاضر با ایران مذاکره میکنند؛ میخواهند اطمینان داشته باشند که نظام کشور یکپارچه حامی این مذاکرات و ضامن تصمیمات اتخاذ شده است.
همسایه شمالی ما بهتازگی خواسته که به جای محمدجواد ظریف با علیاکبر ولایتی، ملاقات کند.
همه مشکلات بالا دستبهدست هم داده تا از مذاکره گریزان باشیم. بارها اعلام شده که به کشوری برای مذاکره اعتماد نمیشود؛ اما این صحبت ریشه در همین مشکلات دارد، به خاطر اینکه نباید با کسانی که به آنها اعتماد کامل میکنیم، به مذاکره بنشینیم.
اعتماد پیششرط برای یک مذاکره بینالمللی نیست و مادامی که منافع ملی و امنیت یک کشور را تامین میکند، کافی است.
بسیاری در روزهای گذشته ترامپ را بدرستی برای لغو یکطرفه برجام محکوم کردهاند. گروه دیگری لغو برجام را دلیل بر بیاعتمادی به او برای مذاکره با دولت آمریکا تلقی کردهاند.
باید فهمید که مخالفت ترامپ با برجام بنیادین نیست. مخالفت او با برجام بخاطر ایدئولوژی راست افراطی اوست. اما همه این مشکلات توجیهی برای بیمیلی به مذاکرات با این کشور نمیتواند باشد.
از فرصت ایجادشده و فراخوان ترامپ برای مذاکره با کشورمان باید استفاده کنیم.
آمریکا با کره شمالی وارد مذاکره شد؛ اما هر دو رهبران این دو کشور در ابتدا میدانستند که بیشتر از یک نتیجه مثبت در مذاکرات، به یک استفاده تبلیغاتی با این ملاقات نیازمندند.
برای پرهیز از استفاده تبلیغاتی ترامپ از هرگونه مذاکره با ایران، ابتدا باید به مذاکرات مخفی برای زمان محدودی روی آورد تا نتایجی که میخواهد در ملاقات علنی کسب شود، تا حدودی تضمین گردد.
اولین مشکل با امریکا حل مشکل برجام است. ترامپ با تغییرات جزئی در چهارچوب برجام با آن توافقنامه موافقت خواهد کرد. میانجیگری اروپا در این دور مذاکرات مخفی بسیار ضروری است.
از فرصت ایجادشده استفاده کنیم تا مجددا با یک فرصتسوزی دیگر، توانی برای مذاکره دیگری نماند و کشور با چالشهای بزرگ روبرو شود.