تفسیری از یوری رشتو، مفسر دویچه وله
بحث را با یک پرسش و پاسخ آغاز کنیم: آیا جام جهانی روسیه را دگرگون کرد؟ پاسخ: آری. پرسش: تغییراتی مانا و دیرپا؟ پاسخ: نه!
اما جام جهانی دستکم برای یک ماه بر رنگ خاکستری حاکم بر روسیه، رنگهای شاد و متنوع زد، شادی را بر غم چیره کرد و شجاعت را در جایگاه ترسخوردگی نشاند.
دگرگونی که هم برای مهمانان خارجی جام جهانی محسوس بود و هم برای کسانی که در جامعه روسیه زندگی میکنند.
گرچه من در تصویر رنگارنگ حاکم بر فضای شهرها در این روزها موفق به دیدن رنگ خاکستری برخاسته از حضور پلیس روسیه شدم، اما این محدودیتهای حاکم بر آزادی بیان و نظر نبود که توجه مرا به خود جلب کرد. بلکه آنچه مرا مجذوب خود کرد، توانمندی روسیه در تامین امنیت این بزرگترین رویداد ورزشی بود. و روسیه در این کارزار موفق عمل کرد.
کلانشهرهای روسیه همچون دیگر شهرهای اروپا
آمیزش یگانه و کارآمد مسائل امنیتی و حس فارغ بال بودن و آسودگی، راز این موفقیت است. چنین آمیزشی باعث شد که مسکو و دیگر شهرهای روسیه که محل برگزاری دیدارهای جام جهانی بودند، چهرهای همچون دیگر شهرهای اروپایی بیابند.
آنچه از این شهرها، شهرهایی اروپایی میساخت صرفا تامین دسترسی سراسری به اینترنت یا پخش زنده دیدارها در ایستگاههای قطار، یا پیشبینی قطارهای مجانی برای انتقال طرفداران تیمها به استادیومهای ورزشی و یا حتی پیشبینی فنآوریهای پیشرفته در ایستگاههای اتوبوس از جلمه برای شارژ تلفنهای همراه نبود. این مزایا و امکانات برای استفاده همگان پیشبینی شده بودند.
اما مهمتر از هر چیز دیگر ایجاد این حس بود که هر کس میتواند مطابق میل و سلیقه خود رفتار کند. بری از هرگونه الزام.
شنیدن فریاد کلمه «گل» از بارها و رستورانها، آنگاه که گلی به ثمر میرسید. اینکه رهگذران بیآنکه با یکدیگر آشنا باشند، از سر شادی یا دلداری یکدیگر را در آغوش بگیرند. یا در پیادهرو به رقص و پایکوبی بپردازند، آزادنه و بیآنکه الزام پنهان کردن شیشه مشروب در کاغذ روزنامه باشد، مشروب بنوشند. و فارغ از همهی توصیههای اخلاقی و موعظههای مذهبی با برزیلیها خوش و بش کنند. با مکزیکیها به سلامتی صلح جهانی در باغ و بوستان شادنوشی کنند و آنگاه سوار بر یک تراکتور به شهر بازگردند. اما همهی این شادیها به شهروندان روسیه تعلق داشت و نه به دولت روسیه.
دهها هزار شهروند روسیه برای کمک و یاری رساندن به صدها هزار مهمان خارجی و میلیون هوادار فوتبال روسیه بسیج شده بودند.
برای آنها جام جهانی به معنی شهرهایی امن، استادیومهایی مدرن، هوایی خوب، آبجویی خوش خوراک و از همه مهمتر جام جهانی برای این شهروندان دیدن یک تیم فوتبال قدرتمند روسیه بود. چون هیچکس پیش از صعود تیم به مرحله یک چهارم نهایی، نمیتوانست این موضوع را که این تیم بتواند چنین درخشان ظاهر شود را تصور کند.
فوتبال به امید مجال تنفس داد
این جام جهانی ولادیمیر پوتین نبود. حتی بازیهای پوتین نبود، آنگونه که بارها در حاشیه از آن سخن به میان آمده بود. این درست است که پوتین به عنوان رهبر روسیه مسئولیت سازماندهی کل این رویداد بزرگ ورزشی را برعهده داشت، اما او که نمیتوانست به مردم روسیه حکم کند که شاد، مهمان دوست و مهربان باشند.
این درست است که پوتین که از منظر بینالمللی منزوی شده و روسیه از تحریمها رنج میبرد، از موفقیت برگزاری این رویداد بزرگ ورزشی نفع ببرد و بر حیثیت خود بیافزاید. اما این موفقیت تنها به حساب او نوشته نخواهد شد. و بدیهی است که برای ایجاد مشروعیت برای نظام سیاسی حاکم بر روسیه، جام جهانی چندان به کار رئیس جمهور روسیه نمیآید.
اما در فراسوی شور و هیجان، باید اذغان داشت که جام جهانی زندگی را برای مردم روسیه در نگاهی درازمدت نه از منظر سیاسی سهلتر خواهد کرد و نه از منظر اقتصادی.
دولت روسیه در سایه برگزاری جام جهانی قوانینی را به تصویب رساند که میتوانند به گونهای منفی بر زندگی مردم روسیه تاثیر نهند.
اما فوتبال به امید مردم دامن زد. این امید که کشورشان در آینده تنها با مسائلی همچون اسکریپال، یا دنباس [اوکراین] و تحریمها تعریف نشود. مردم روسیه و جهان به آن امید بستهاند که پس از برگزاری فینال این رقابتها، حادثه بازیهای المپیک سال ۲۰۱۴ سوچی اتفاق نیافتد. در آن هنگام، پس از پایان رقابتهای المپیک دولت روسیه به گونهای غافلگیر کننده اقدام به تصرف کریمه نموده بود.
مردم روسیه و جهان به آن امید بستهاند که کارگردان صاحبنام روسیه، کیریل سربرنیکوف از حصر خانگی مجددا به زندان نیافتد. مردم به آن امید بستهاند که کارگردان اوکراینی، اولگ سنچوف که در زندانی در روسیه به سر میبرد با شهروندان روسی که در اوکراین زندانی هستند، مبادله شود.
و مردم روسیه و جهان به آن امید بستهاند که روسیهای که در جریان این رویداد بزرگ ورزشی چهرهای خندان از خود به جهانیان عرضه کرده بود، یکباره به جهان چنگ و دندان نشان ندهد.