سفر کاری هفته جاری و اشتغال به «غازچرانی» و «ساخت و ساز» در شمال، به جای «روزنامهنگاری» و «سیاستورزی» در تهران، باعث شد که از بازتابها و پیامدهای امضای بیانیه پیشنهاد «مذاکره مستقیم و بیقید و شرط ایران و آمریکا» که یکی از امضاکنندگان آن بودم، چندان با خبر نباشم.
اما حالا که فرصت دست داده و از بخشی از واکنشهای مختلف - از چپ و راست؛ اصلاحطلب و اقتدارگرا؛ انقلابی و ضد انقلاب؛ ارزشی و بیارزش؛ خودی و بیخودی؛ خوشبخت و بدبخت؛ امام و امام زاده و شاهزاده؛...» آگاه شدم، تازه فهمیدم که «انگار موضوع مهم بوده!»
شاید موضوع مهمتر در این ماجرا روشن شدن مواضع مشترک و در یک جبهه قرار گرفتن «فرقه رجوی با شریعتمداری؛ راستهای جنگ طلب أمریکا با راستهای خشونت طلب ایران؛ مایک پمپئو با محمدتقی مصباح یزدی؛ ...» باشد.
اما در این میان متوجه نشدم که چرا یک عده اصلاح طلب ساکت و صامت؛ پست حکومتی گرفته یا منصوب این و آن؛ از سیاست بریده و در خانههای کاخ شکل نشسته یا در دفترهای آن چنانی جاگرفته، یک باره فیلشان یاد هندوستان کرده و یادشان افتاده که «سخنگو» یا «نماینده» اصلاح طلبها هستند- آن هم تمام اصلاحطلبها؛ هم اصلاحطلبان خواهان حفظ جاه و مقام، هم اصلاحطلبان به دنبال پول و پست، و هم اصلاحطلبان در پی اصلاح ساختارهای ناقص و معیوب نظام یا تحولخواهان دنبال دگرگونیهای اساسی در نظام!
من البته با پیشنهاد دوست عزیز مصطفی تاجزاده موافقم که در این خصوص میتوان برای آگاهی افکار عمومی، «مناظره زنده» و «گفتوگوی آزاد»، - با اولویت پخش زنده در صدا و سیما یا در تریبونهای دانشجویی در تالارهای دانشگاه - برگزار کرد، اما چون بعید می دانم آیات عظام یا سرداران والامقام از مصباح یزدی، احمد خاتمی، علم الهدی گرفته تا جعفری یا شریعتمداری به راحتی تن به یک «مناظره مستقیم و بیقید و شرط»، بدهند، پیشنهاد می کنم که این کار اول در داخل جبهه هزاررنگ اصلاح طلبان یا سبز رنگ تحول خواهان آغاز شود.
میتوان در همین ابتدا گوی و میدان را به امثال نوبخت و امام واگذار کرد و حتی آنها را آزاد گذارد که خود طرف مناظرهی خویش را از میان امضاکنندگان بیانیه «مذاکره مستقیم و بی قید و شرط ایران و آمریکا» برگزینند!