آیا ایران میتواند سیاست خارجی خود را با چراغ خاموش تغییر دهد؟
جامعه نو / شورای سردبیری
ساده دلی سیاسی بالایی میخواهد باور کنیم رهبر کره شمالی دفعتا در میانه زمستان پیش تصمیم گرفته خواهرش را همراه با هیات همراهی کننده ورزشکاران المپیک زمستانی به کره جنوبی بفرستد تا حسن نیتی به خرج داده باشد. درسایه خبری پررنگ خواهر، مرد شماره دو کره هم به این سفر آمده بود و از برخورد دو طرف و از جمله ملاقات شادمان رئیس جمهور کره جنوبی با خواهر کیم و سایرین، چنین بر میآمد که خیلی از مسائل پیشین حل شده و دو طرف دارند بخش علنی و روابط عمومی ارتباط خود را نمایش میدهند. کره شمالی، از سال ۲۰۱۶ و پس از نمایش بمب هیدروژنی خود در مسیرکنونی قرار گرفته بود: چراغ خاموش.
این روزها گروهی از مفسران تبلیغات اندیش حکومت، رخدادهای اخیر و بویژه برنامه دیدار رهبر کره شمالی و ترامپ را دستمایه تبلیغات داخلی کرده و چنین تصویر میکنند که اون بمب هستهایاش را زده زیر بغل و به آمریکا میگوید «حالا بیا پای مذاکره». توجه ندارند که آمادگی کره شمالی برای شروغ مذاکرات نه به پشتگرمیِ بمب، بلکه درک تدریجی عدم توانایی حفظ کشور و اقتصاد آن بر مدار رفتارهای پیشین بوده است. درست مانند زمانی که ما پای میز مذاکره حاضر شدیم، و علت آن رسیدن به تواناییهای پیشرفته هستهای نبود، بلکه ناتوانی در جمع و جور کردن تحریمها و مشکلات اقتصادیمان بود. تنها تفاوت، غیر از تفاوتهای جغرافیایی، این است که آنها چراغ خاموش مسائل خود را حل کرده بودند و حل میکنند اما ما ظرفیت تغییر چراغ خاموش را نداریم. قدرت انطباق در طول زمان نداریم، که مشخصه جهانبینیهای ایدئولوژیک است. گروگان شعارهای خود در عرصه سیاست خارجی هم هستیم. سالهای اول انقلاب، هنگامی که پروسه خرید اسلحه از آمریکا و اسرائیل را پذیرفتیم، تنها علت عدم تداوم و تعمیق نشدن آن رابطه، ناتوانی ما در خاموش نگه داشتن چراغها و یکدفعه رسیدن به نقطه حیرت انگیز مبادله پول، گروگان و سلاح بود. ارتباط مهدی هاشمی و دوستانش با بقیه حاکمیت قطع بود، و درک مفهومی تحت عنوان اصل بودن منافع ملی وجود نداشت. هنوز نفهمیده بودیم در سیاست دوست یا دشمن همیشگی وجود ندارد. سیاست بلد نبودیم و مفهوم چراغ خاموش را نیز نمیدانستیم.
این گرفتاری، البته که امروز هم وجود دارد. اگر به فرض، حکومت ما به این نتیجه برسد که دوران برخورد ایدئولوژیک با جهان و از جمله ایالات متحده به سر آمده است و کشور نیازمند تنش زدایی حتی با هزینه گزاف است، نمیتواند آن را ابراز کند و باید در دل نگه دارد. این کار را بطئی و نامحسوس (همان چراغ خاموش) نیز نمیتواند انجام دهد زیرا با کمترین سرنخ، یک دار و دسته مهدی هاشمی تازه پیدا خواهد شد تا همه چیز را به باد دهد.
اما از جانشینان آن دار و دسته بدتر، رودر بایستی حکومت با مردم است. اعتراف به خطای ارزیابی؟ هرگز! ابراز اینکه کشور ترجیح داده است مردم فلسطین یا یمن مشکلاتشان را خودشان حل کنند؟ هرگز! نتیجه محتوم این اکیدگراییها نزد جامعه، ناتوانی حکومت در حل مسائل خارجی با چراغ خاموش است. ناکامی مذاکرات چراغ خاموش عمان در اوایل دهه نود به خاطر رودربایستی و ترس، ناتوانی و نابلدی کار با چراغ خاموش بود. به خاطر این بود که از مدتها پیش با چراغ خاموش راه نسپرده بودیم. عوض نشده بودیم، و فقط فکر میکردیم سری بودن مذاکره است که برایش موفقیت میآورد، یکدفعه پا شدیم رفتیم مذاکره. ریشه نداشت، ثمر نداد.
اما کشور به این رویه به شدت نیاز دارد. ذهن بزرگان ما باید بپذیرد رویه سیاسی همواره درست، حقیقت محض، وظیفه الهی، و تعهد بیپایان و فاقد زمان اعتبار در سیاست بینالملل وجود ندارد. اگر موضع بسیاری از دشمنان کنونی یا دوستان فعلی ما همان نیست که دورهای پیش بود، و ما این را پذیرفتهایم، به خاطر ان است که همه آنها نقطه عطف سیاست خود را در تاریکی و به آرامی گذراندهاند. اتحادها مخفیانه عقد میشوند، اما پیش زمینهای دارند که تغییر تدریجی سیاستهای منتهی به میز مذاکره و عقد است. باید سیاستها را رها کنیم تا تطور تدریج و آزاد یابند. مهم نیست دوباره مخفیانه از کی اسلحه بخریم، مهم این است که در آن صورت، ریشهای هست که با گزارش یک روزنامه کنده نمیشود!
ناتوانی ما در تغییر به موقع فرمان در سیاست خارجی، به خاطر این است که در چند جا گروگان رفتهایم. به گروگان شعارهای ایدئولوژیک، و گروگان تلقیهای عوام از سیاست. حداقل تا اطلاع ثانوی. در گروگان خودمان میمانیم. تفاوت بین کار مخفی و دور از چشم را با حرکت چراغ خاموش نمیدانیم.