ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 12.03.2006, 16:12
استبداد دينی مولد خشونت مخرب‌‏تری است

خبرگزاری كار ايران

مراسم ويژه ششمين سالگرد ترور «سعيد حجاريان» از سوی شاخه جوانان جبهه مشاركت ايران اسلامی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار "ايلنا"، «سعيد حجاريان» كه خود در اين مراسم حضور يافته بود، گفت: «من بقيه‌‏السيف خيل عظيمی هستم كه ديگر دستشان از دنيا كوتاه است و نمی‌‏توانند از خود دفاع كنند. كسانی چون پوينده‌‏ها و مختاری‌‏ها، فروهرها و شريف‌‏ها، دوانی‌‏ها و خيلی‌‏های ديگر كه امروز در ميان ما نيستند و ما شاهد اين هستيم كه آنها را از دست داده‌‏ايم.»
وی در اين برنامه كه با عنوان «برای صلح...» برگزار شد، افزود: «ترور آنها باعث شده است پرونده مفتوح بماند و بسته نشود و متأسفانه ما مجبوريم سالانه اينجا جمع شويم تا وقتی از اين جمع گروهی حقيقت‌‏ياب تشكيل شود و به ماجرا بپردازد، نه به قصد انتقام بلكه به قصد عبرت.»

متن كامل مقاله ارائه شده توسط سعيد حجاريان با عنوان «ترور به قصد ترور» به شرح زير است:

روزی در تحريريه روزنامه «سلام» مشغول رتق و فتق امور بودم كه مردی ميانسال وارد سردبيری شد و يكسره نزد آقای موسوی‌‏خوئينی‌‏ها رفت و برای او توضيحاتی داد. رنگش پريده بود و با احتياط همان طور كه آمده بود، سلام را ترك كرد. آخر شب بود كه بعد از بسته‌‏شدن روزنامه، من نزد آقای خوئينی‌‏ها رفتم و از وی خداحافظی كردم تا عازم منزل شوم. ايشان به من گفت: «آقايی آمده بود اينجا و حرف‌‏های عجيبی می‌‏زد. من كه باور نكردم آيا به نظر شما عاقلانه است كه جمعی از نويسندگان را كه با اتوبوس عازم ارمنستان هستند در گردنه حيران به ته دره بفرستند؟ يعنی ممكن است اين اتفاقات در جمهوری‌‏اسلامی بيفتد؟» گفتم: «از اين نوع كارها سابقه نداشته است اما من تحقيق می‌‏كنم و به شما خبر می‌‏دهم.»
در راه پيش خودم فكر می‌‏كردم لابد عده‌‏ای برای يكی از گردنه‌‏های راه آستارا به اردبيل نامی نيافته‌‏اند و می‌‏خواسته‌‏اند با پرتاب اتوبوس مثلا اسم آن‌‏را بگذارند «يازيجيكش» (به قياس گردنه‌‏های كوليكش، هنديكش، زينالكش و ... انواع گردنه‌‏هايی كه كش دارد.)
بعد از مدتی تحقيقاتم به نتيجه رسيد و به آقای موسوی گفتم قصه حقيقت دارد. ايشان هم در ستون «الو سلام»، با تندی كسانی را كه سبب اين واقعه بودند، مورد خطاب قرار دارد و هشدار داد كه با اين كارها اتوبوسی را به لبه پرتگاه نمی‌‏فرستند بلكه كشوری را به پرتگاه هل می‌‏دهند.
اما قصه دامنه‌‏دارتر از اين حرف‌‏ها بود. قتل‌‏های زنجيره‌‏ای چه قبل از آن و چه بعد از آن در جريان بودند. تا زمان آقای خاتمی كسی به فكر جلوگيری از ماشين ترور نبود. برای من روشن بود كه سناريست‌‏های اين داستان به دنبال چه هستند. آنها می‌‏خواستند كه صداهای مخالف را يا وادار به سكوت كنند يا آنها را به خارج از كشور كيش كنند. اولين باری كه اين تخم لق در دهان سناريست‌‏ها شكسته شد، زمانی بود كه «غلامحسين ساعدی» در شماره اول «الفبا» در خارج از كشور مقاله‌‏ای چاپ كرد. در آن مقاله آمده بود كه ما خارج‌‏نشينان از وطن مألوف بريده‌‏ايم و از ريشه كنده شده‌‏ايم و داريم كم‌‏كم هويت خود را از دست می‌‏دهيم. صدايمان پژواكی در جايی ندارد و ناگزيريم در غربت بميريم. آدم مهاجر، آدم بی‌‏هويتی است كه با نوستالژی گذشته‌‏هايش زندگی می‌‏كند و حتی همت آموختن زبان كشور متوقف فيه را ندارد. خلاصه درد غربت او باعث شده بود كه بعد از مرگ ساعدی يكی از روزنامه‌‏های زنجير پاره كرده داستانی به سياق داستان‌‏های «آل‌‏احمد» بنويسد به اين قرار كه:
«ساعت چهار بود كه تلفن زنگ زد. گوشی را برداشتم. فرزاد بود. با صدای گرفته‌‏ای گفت: غلام افتاد تو ارس. من سرم به دوران افتاد. مگر می‌‏شود؟ اولاً غلام شنا بلد بود ثانياً مگر در آن فصل سال ارس چقدر آب داشت كه باعث مرگ غلام شود؟ به فرزاد گفتم: «توم حواست هست چه می‌‏گويی؟» گفت: «بله غلام افتاد تو عرق و كبد و كليه‌اش پوسيد و مرد.»
مقصودم اين است كه هدف از ترورها فراری دادن سياسيون و نويسندگان و كليه كسانی كه در عرصه فرهنگ و سياست و اجتماع، ساز مخالف می‌‏زنند به خارج بود. بروند در آنجا يا جذب منافقين شوند و به عراق بروند و يا دربدر غربت شوند و از ريشه درآيند.
برای روشن شدن بحث بجاست كه ريشه لغوی ترور مورد بررسی قرار گيرد. ترور اساساً به معنای وحشت است و تروری كه ما می‌‏گوييم قبلا با لغت ASSASSINATION به كار می‌‏رفت كه همان فرقه «حشاشين اسماعيليه» است. در عربی لغت‌‏های فتك، اغتيال و غيله به معنای ترور بوده است و كلمه ارهاب به معنای قدمايی آن كما اينكه در قرآن آمده است به معنی ترس و بازدارندگی است كه به تدريج در لغت عربی معنای آن تغيير يافته است و اكنون ارهابی به معنای تروريست به‌‏كارمی‌‏رود. يك قاضی معروف جايی گفته بود: «فلانی را بی‌‏خود ترور كردند. بايد او را به دست من می‌‏سپردند تا من او را در دادگاهی علنی با حضور وكيل مدافع طبق آيين دادرسی محاكمه و اعدام می‌‏كردم.» اين كار به نظر من به مراتب موجه‌‏تر و معتدل‌‏تر از ترور است. چرا كه رژيمی كه مشروعيت دارد از اين طريق عمل می‌‏كند. ترور «جُهد العاجز» است. علامت نامشروع بودن تروريست است. ولی قتل با اينكه عملی غيرقانونی است، چه سهوی و چه عمدی، اما چون عنصر معنوی در آن غيرسياسی است و قصدی برای ارعاب و ارهاب در آن نيست، لذا قابليت بخشش و تبديل قرار دارد. يعنی می‌‏توان به جای قصاص ديه گرفت يا متهم را بخشيد.
جا دارد تفاوت حقوقی ترور و قتل مورد بحث قرار گيرد. علمای حقوق معتقدند كه هر اتهامی برای اينكه تبديل به جرم شود بايد سه عنصر در خود داشته باشد. عنصر مادی، عنصر معنوی و عنصر قانونی. حال ببينيم كه در مورد ترور اين سه عنصر چه وضعيتی پيدا می‌‏كنند:

١- عنصر مادی:
مقصود از عنصر مادی فعل يا ترك فعلی است كه علت فاعلی جرم محسوب می‌‏شود. مثلا پرستاری كه داروی حياتی بيماری را سر موقع به وی نمی‌‏دهد با ترك فعل خود موجب قتل وی می‌‏شود. اما در مورد ترور چه بايد گفت؟ فاعل فعل ترور از لحاظ صوری با فاعل فعل قتل تفاوت چندانی ندارد. مثلا كسی كه ناصرالدين شاه را ترور كرد با فلان تك تيراندازی كه دشمن پدركشته خود را از پای در می‌‏آورد چندان تفاوتی ندارد. جز آنكه بگوييم در بعضی از انواع ترور مثله‌‏كردن، قتل‌‏عام اهالی يك شهر، زنی مسن را با ٢٦ ضربه چاقو از پای درآوردن و از اين نوع اعمال وحشيانه غالب است. يا بگوييم نوعاًدر ترور ها اسباب اقوی از مباشر است اما در قتل، مباشر مجرم اصلی است و كمتر بايد به دنبال سبب گشت.

٢- عنصر معنوی:
مقصود از علت معنوی غايت يا مقاصدی است كه تروريست يا شبكه ترور از فعل خود تعقيب می‌‏كند. در اينجا بايد گفت كه علت معنوی شاخص مهمتری است برای تشخيص افتراقی قتل و ترور. معمولا ترور به قصد ترور صورت می‌‏گيرد. همان‌‏طور كه گفتيم ترور به دو معناست يكی به معنای فتك و اغتيال يعنی غافلگيرانه فرد يا گروهی را از پای در آوردن و ديگری به معنای وحشت و ارعاب و ارهاب است. در اينجا می‌‏توان گفت كه علت معنوی جرم نه انتقام شخصی است و نه تسويه حساب قبيلگی است و نه ساير انگيزه‌‏هايی كه در قتل‌‏های معمولی شاهد آن هستيم. بلكه ترور فقط به اين خاطر صورت می‌‏گيرد كه بقيه افراد شبيه مقتول حساب كار دستشان بيايد. يا انزوا و سكوت پيشه كنند يا راهی خارج كشور شوند يا از خود سازمان زدايی كنند يعنی عبرت بگيرند تا سرنوشتی مانند وی پيدا نكنند. پيرمرد و پيرزن بی‌‏دفاعی مثل داريوش فروهر و پروانه اسكندری را با ضربات متعدد چاقو به قتل رساندن نه بر قاتلين لذت آفرين بوده است نه قصد انتقام داشته‌‏اند اما مسببين «علی قدر مراتبهم» به دنبال اين بوده‌‏اند كه سياسيون و آلترناتيوهای احتمالی نظام در همان حالات جنينی خفه شوند و از بين بروند و رعب و تخفيف بر شهر سايه بگستراند.
تفاوت ديگر آنكه در ترور معمولا انگيزه‌‏های ايدئولوژيك و سياسی نهفته است. در حالی كه در قتل عمدتاً انگيزه‌‏های تبهكارانه يا شخصی قرار دارد. لذا اگر بنا باشد روزی جرم سياسی در ايران تعريف شود، ترور را بايد در عداد جرائم سياسی دسته‌‏بندی كرد.

٣- عنصر قانونی:
چون در ايران برای ترور فصل ويژه‌‏ای باز نشده است لذا اينكه بگوييم چه تفاوتی بين قتل و ترور به لحاظ قانونی وجود دارد كمی مشكل است اما علل‌‏الاصول می‌‏توان گفت كه ترور به لحاظ قانونی دو وجه دارد وجه عمومی و وجه خصوصی، اما قتل در كشور ما مطابق فتاوای علما عموما وجه خصوصی دارد به اين معنا كه قتل حقی را برای ولی دم ايجاد می‌‏نمايد كه می‌‏تواند اين حق را به صورت قصاص اعمال نمايد يا به صورت عفو اسقاط نمايد يا به شكل ديه تبادل نمايد. البته اگر قاتل در ذمه اسلام باشد، اوليا دم می‌‏توانند به جای حق بر زمين مانده،‌‏ او را تملك نمايند. در حالی كه ترور اساسا جز حقوق عمومی است و وجه عمومی آن بر وجه خصوصی آن غلبه دارد. پس حتی در صورت رضايت اولياءدم، چه به صورت اخذ ديه و چه به صورت عفو، اتهام ساقط نمی‌‏شود و مدعی‌‏العموم بخاطر ارهابی كه در مردم ايجاد شده است، متهم يا متهمين را مجازات می‌‏نمايد كه اين می‌‏تواند حتی محاربه تلقی شود چون اينان «شاهر بالسيف» هستند و باعث اخافه مسلمين شده‌‏اند.
اكنون كه دستگاه قضايی و تقيننی كشور به دنبال تعريف جرم سياسی و تهيه لايحه‌‏ای برای تتميم قانون مجازات عمومی هستند، جا دارد كه بحث‌‏هايی از قبيل تعريف و ايجاد ترور و تفاوت آن با قتل مورد تدقيق قرار گيرد. گر چه بسياری از كشورها برای جرم سياسی فصلی علی‌‏حده نگشوده‌‏اند، اما در كشوری مثل ما چه به لحاظ ساخت سياسی و چه از آن جهت كه در قانون اساسی لفظ جرم سياسی آمده است ناگزيريم كه به اين مهم بپردازيم.»


هاشم آقاجری:
خشونت، قدرت در تاريخ درهم تنيده شده‌‏اند


هاشم آقاجری گفت: اگر امروز گفته می‌‏شود تنها نهادی كه مشروعيت اعلام خشونت دارد، دولت است، برای اين است كه عرصه عمومی از خشونت‌‏های لجام‌‏گسيخته پاك شود لذا در همين نهاد نيز بشر ترقی‌‏خواه و متمدن، كوشيده است كه خشونت‌‏زدايی كند.

به گزارش خبرنگار "ايلنا"، هاشم آقاجری در ويژه‌‏برنامه شاخه جوانان جبهه مشاركت ايران اسلامی كه به مناسبت ششمين سالگرد ترور سعيد حجاريان و با عنوان "برای صلح ..." برگزار شد، با بيان اينكه همه قلب‌‏های ايرانيان تحول‌‏خواه در نوروز سال ٨٠ با خبرهای بيمارستان سينا می‌‏تپيد، گفت: احساسات، دعاها، اشك‌‏ها و دغدغه‌‏های مردم و ابراز تنفر از ضاربان و تروريست‌‏ها همان موقع نشان داد كه آنها به هدف‌‏شان نرسيده‌‏اند.
وی افزود: آنها از قبل پيام داده بودند كه اگر اصلاح‌‏طلبان عقب ننشينند، كاری خواهيم كرد كه ايران به قبل از دوم خرداد برگردد، هر چند اينها با اين ترور نتوانستند به هدف خود برسند اما پس از پنج سال بنا به علل و عوامل ديگری تا حدودی موفق شده‌‏اند كه مراحلی از آن تحركات ضد تحول‌‏خواهی و ضداصلاحات را در ايران به اجرا درآورند.
آقاجری با اشاره به اينكه قرآن كريم بنيانگذار خشونت در تاريخ بشر را به ما نشان داده است، گفت: بنيانگذار خشونت قابيل است و تمام خشونت‌‏گرايان، فرزندان خلف و شايسته قابيل هستند و هابيل پاسخی كه به قابيل می‌‏دهد، اين است كه اگر دست دراز كنی و مرا بكشی، من چنين كاری نخواهم كرد زيرا كه معيار قبولی نزد خدا، پارسايی و تقواست اما بعد از آن، وارثان قابيل عرصه جامعه و تاريخ را با خشونت گره زدند.
استاد دانشگاه تربيت مدرس با بيان اينكه خشونت، قدرت و تاريخ در هم تنيده شده‌‏اند، اظهار داشت: پشت خشونت‌‏هايی كه در تاريخ مكررا به ظهور می‌‏رسد، يا قدرت به معنای زور است يا ثروت است يا نژاد و قوميت يا ايدئولوژی اما به موازات خشونت، ما وجدان بيدار انسانی داشته‌‏ايم كه كوشيده است خشونت‌‏زدايی كند.
آقاجری با بيان اينكه جنگ عالی‌‏ترين ظهور خشونت عليه ديگری و تابع قواعدی است، گفت: در دولت‌‏های مدرن امروزی اعمال خشونت بايد بر اساس مبانی چون عقلانيت، خرد جمعی، عدالت، صلح، حقوق بشر و دموكراسی محدود شود.
آقاجری گفت: متاسفانه در جامعه ما يك فرقه سازمان‌‏يافته با يك ايدئولوژی خشونت‌‏ساز و با اتكا به سازمان و تشكيلات برخوردار از منابع مالی، مادی و اطلاعاتی اعمال خشونت كرده است كه بايد بگويم متاسفانه‌‏تر اين است كه اين فرقه لباس دين به تن كرده و پيامبر رحمت را نيز مظهر خشونت معرفی می‌‏كرد؛ پيامبری كه در صحنه‌‏های جنگ - كه عالی‌‏ترين مظهر خشونت عليه ديگری است- چنين رفتاری از خود به جای می‌‏گذارد كه به كينه‌‏توزترين دشمنان خود نيز امنيت می‌‏دهد.
وی ادامه داد: خشونت تيغ دو لبه‌‏ است، خشونت‌‏گر جلاد پيش از قربانی خود، قربانی خشونتی می‌‏شود كه خود اعمال می‌‏كند.
اين استاد دانشگاه اظهار داشت: خشونت‌‏گران از سطح انسانيت و اخلاق در عرصه اخلاقی سقوط می‌‏كنند و در عرصه اجتماعی به گواهی تاريخ دچار سرنوشت آن معماری می‌‏شوند كه در اساطير يونان به دستور حاكم، زندانی ساخت كه هيچ‌‏كس نتواند از آن بگريزد و خود در آن گرفتار شد.
آقاجری تصريح كرد: تاريخ نشان داده است كه استعمارزده‌‏ای كه به اعمال خشونت عليه استعمار متوسل می‌‏شود، دالان و لابيرنتی خلق می‌‏كند كه استعمارزده را هم در گرداب خود فرومی‌‏برد.
وی خاطر نشان كرد: متاسفانه نمی‌‏توانيم انتظار داشته باشيم كه در آينده نزديك خشونت با همه ابعاد و سطوحش از تاريخ بشری رخت بركند.
آقاجری با تاكيد بر اينكه خشونت در اشكال روانی و فيزيكی محدود به كشتن و شكنجه نمی‌‏شود، گفت: خشونت‌‏های ساختاری و نهادی در خانواده و خشونت عليه زنان و كارگران در جوامع مختلف وجود دارد و در جوامع عقب‌‏مانده‌‏تر اين خشونت عريان است، زن و كارگر مستقيم سركوب می‌‏شوند و كارگر و زنی كه می‌‏خواهد از حقوق خود دفاع كند، با او برخورد می‌‏شود.
وی با بيان اينكه هرچند امحاء كامل خشونت ممكن نيست اما می‌‏توان خشونت و ساختار توليدكننده و گفتمان آن را كاهش داد، گفت: در جوامع شرقی استبداد سياسی يكی از توليدكنندگان خشونت است اما در استبداد دينی خشونت به نحو مخرب‌‏تری توليد می‌‏شود و بعد پشتوانه نهادی پيدا می‌‏كند و كسانی مثل سعيد را مورد آماج خود قرار می‌‏دهد.
آقاجری تصريح كرد: سعيد شهيد زنده است كه با تنی بيمار و فلج خود به محكوميت و زشتی ترور و خشونت گواهی می‌‏دهد و ما وظيفه داريم در سطح گفتمانی و ايدئولوژيك از اسلام دفاع كنيم كه اين دفاع به معنای دفاع از مردم است.


عباس عبدی:
انگيزه اصلی در اعمال خشونت نهادی به سكوت واداشتن افراد است


عضو هيات موسس جبهه مشاركت ايران اسلامی گفت: مساله اصلی در خشونت اين است كه افراد را در هر سطحی و هر انگيزه‌‏ای به سكوت وادار كنند و اگر عليه كسانی خشونت به كار نمی‌‏برند، برای اين است كه ابزار آن را ندارند يا برايشان هزينه دارد.
به گزارش خبرنگار "ايلنا"، عباس عبدی در ويژه برنامه شاخه جوانان جبهه مشاركت ايران اسلامی كه به مناسبت ششمين سالگرد ترور سعيد حجاريان با عنوان "برای صلح ..." برگزار شد، با بيان اينكه همه ما از وضعيتی كه الان وجود دارد هم ناراحتيم و هم خوشحال، گفت: ناراحتيم از اينكه شش سال قبل سعيد خوشحال و سرحال بود و امروز با كمی صحبت كردن خسته می‌‏شود و خوشحاليم كه سعيد هنوز برخلاف خواست آنهايی كه دست به ترور زدند، زنده است و با فعاليت قلمی به پيشبرد روند فضای سياسی كمك می‌‏كند.
وی با بيان اينكه خشونت چيزی نيست كه هر يك از ما آن را لمس نكرده يا نشنيده باشيم، گفت: در حوزه سياست خشونت وسيله است نه هدف و به اين دليل بايد بدون ترديد به انگيزه و هدف عامل خشونت پرداخته شود چون خشونت فی نفسه مطلوبيتی برای اعمال‌‏كننده آن ندارد و تنها برای رسيدن به يك هدف برگزيده می‌‏شود.
عبدی به تبيين "خشونت نهادی" پرداخت و گفت: صاحبان قدرت تلاش می‌‏كنند خشونت را به عنوان آخرين راه حل انتخاب كنند زيرا خشونت بدنامی‌‏های خاص خود را دارد و انگيزه اصلی در اعمال آن به سكوت واداشتن افراد به لحاظ بيان و عمل سياسی است و بهترين راه مقابله با آن هم شكستن سكوت است.
وی با بيان اينكه اگر كسی حرفی نزند و اقدامی نكند، عامل قدرت كاری با او ندارد و عليه او خشونت اعمال نمی‌‏كند، تصريح كرد: خشونت فيزيكی و درگيری يكی از نمادهای خشونت است، خشونت می‌‏تواند از پرونده‌‏سازی تا زندان رفتن را دربرگيرد كه همه اينها منجر به يك نتيجه می‌‏شود، بر اين اساس در تشكيلات‌‏هايی كه حالت مخفی دارند و بعدها خاطراتشان را می‌‏نويسند، می‌‏توان ديد كه از چه چيزهايی برای وادار كردن افراد به سكوت استفاده می‌‏شود.
اين فعال سياسی ادامه داد: مساله اصلی در خشونت اين است كه افراد را در هر سطحی و هر انگيزه‌‏ای به سكوت وادار كنند و اگر عليه كسانی خشونت به كار نمی‌‏برند، برای اين است كه ابزار آن را ندارند يا برايشان هزينه دارد.
عبدی با بيان اينكه خشونت برای هر كسی كه به آن عمل می‌‏كند، هزينه و فايده دارد، گفت: خشونت علی‌‏الاصول غريزی نيست و افراد بحث هزينه و فايده آن را برای خود ارزيابی می‌‏كنند، ممكن است در سطح فردی كوتاه آمدن، سكوت كردن و مماشات خشونت را كم كند اما در سطح نهادی اساساً چنين چيزی وجود ندارد و تنها موازنه قدرت و بحث اينكه چقدر هزينه به عمل‌‏كننده تحميل خواهد شد، بستگی دارد.


حميدرضا جلايی‌‏پور:
مهمترين عامل اعمال خشونت سياسی در ايران دولت پنهان است


عضو شورای مركزی جبهه مشاركت ايران اسلامی، ترور سعيد حجاريان و حمله به خوابگاه دانشجويی را مصداق خشونت سياسی دانست و دولت پنهان را مهمترين عامل اعمال خشونت سياسی در ايران خواند.
به گزارش خبرنگار "ايلنا"، حميدرضا جلايی‌‏پور در ويژه‌‏برنامه ششمين سالگرد ترور سعيد حجاريان كه از سوی جبهه مشاركت ايران اسلامی با عنوان "برای صلح..." برگزار شد، با طرح اين سوال كه علت اين خشونت سياسی در جامعه ما چيست، گفت: عده‌‏ای حاشيه‌‏نشينی و ايزوله بودن اجتماعی را عامل اعمال خشونت در جامعه ايران می‌‏دانند اما به نظر من علت اين امر وجود دولت پنهان در ايران و عملكردهايی است كه كسی حاضر به پاسخگويی در قبال آنها نيست.
وی افزود: از كاركردهای مهم دولت پنهان در ايران اين است كه قدرت را برای كسانی كه به انتخابات منصفانه معتقد نيستند، فراهم می‌‏كند، همچنان كه در انتخابات گذشته كاری كردند كه حتی صدای آقای هاشمی هم درآمد.
جلايی‌‏پور از كند كردن روند توسعه در كشور به عنوان كاركرد منفی دولت پنهان نام برد و اظهار داشت: دولت پنهان مانع اقتصاد قانونمند و دموكراسی می‌‏شود لذا تا دولت پنهان وجود دارد، نمی‌‏توانيم توسعه بيابيم.
اين عضو شورای مركزی جبهه مشاركت ايران اسلامی تصريح كرد: دولت پنهان می‌تواند كشور را به خطر بيندازد همچنان كه دستاوردهای ١٦ ساله دولت‌‏های گذشته در سياست خارجی از بين رفت بنابراين بايد نگران ضربه دولت پنهان به كشورمان باشيم.
جلايی‌‏پور با بيان اينكه انقلاب را حركتی عقلانی و نه عصبی می‌‏داند، افزود: هم‌‏اكنون با بحران دستاوردهای انقلاب مواجهيم، متاسفانه دستاورد سياسی ما وجود دولت پنهان است كه حتی زور آقای هاشمی هم به آن نمی‌‏رسد.
جلايی‌‏پور تصريح كرد: متاسفانه امروز دموكراسی كه می‌‏تواند ارزش افزوده كشور و مهمترين دستاورد انقلاب باشد، با دخالت دولت پنهان مغفول مانده است.


سيدعليرضا علوی‌‏تبار:
بدون نگران‌‏كردن سنت‌‏گرايان واقعی می‌‏توان جامعه را از خطر بنيادگرايی نجات داد


«سيدعليرضا علوی‌‏تبار» گفت: «ما می‌‏توانيم و بايد بتوانيم از سنت دفاع كنيم، اما دفاع از سنت نبايد به شكل سنتی باشد زيرا تلاش برای دفاع سنتی از سنت به بنيادگرايی منجر می‌‏شود و اين خود نوعی خشونت را ايجاد می‌‏كند.»
به گزارش خبرنگار "ايلنا"، «سيدعليرضا علوی‌‏تبار» نويسنده، پژوهشگر و فعال سياسی كه در ويژه برنامه ششمين سالگرد ترور «سعيد حجاريان» با عنوان «برای صلح...» سخن می‌‏گفت، با تقسيم‌‏بندی خشونت به دو دسته، گفت: «يكدسته از خشونت‌‏ها ناشی از اقدامات مجرمانه و با هدف جرم يا در قالب اقدامات مزدورانه صورت می‌‏گيرد و نوع ديگر آن در قالب تلاش برای صيانت يك فكر، فرهنگ يا قوم تجلی می‌‏يابد كه اين نوع از خشونت با بنيادگرايی گره خورده است.»
علوی‌‏تبار با بيان اينكه «هر جا خشونتی از اين دست صورت گيرد، به نوعی ردپايی از بنيادگرايی در آن ديده می‌‏شود»، افزود: «اگر چه بنيادگرايی با سنت نسبت دارد، اما با آن يكی نيست.»
وی با تشريح مسأله بنيادگرايی در جوامع مختلف، گفت: «بنيادگرايی به معنای دفاع سنتی از سنت در شرايطی است كه ديگر نمی‌‏توان به دليل شرايط حاكم در جامعه از آن به شكل سنتی دفاع كرد.»
علوی‌‏تبار با طرح اين پرسش كه «در چه شرايطی نمی‌‏توان از سنت به شكل سنتی دفاع كرد»، سه ويژگی عمده را برای پيروان و طرفداران سنت برشمرد و گفت: «اين سه ويژگی‌‏ها باعث تمايز اين دسته افراد از ديگران می‌‏شود؛ نخست اينكه سنت در ذهن پيروانش دارای پيشينه موفقيت‌‏آميزی است، دوم اينكه حس عميقی از وفاداری نسبت به سنت در ميان طرفداران آن وجود دارد و سوم اينكه در همه سنت‌‏ها، يك هسته ماندگار و ثابت وجود دارد كه اعمال ناشی از سنت را معنا می‌‏بخشد.»
اين مدرس دانشگاه ادامه داد: «آنچه سنت را تقدس می‌‏بخشد، گذشته آن نيست بلكه خردی است كه در گذشته ايجاد شده است.»
علوی‌‏تبار با بيان اينكه «دفاع سنتی از سنت به مقدار زيادی با طبيعت پيوند خورده است»، افزود: «در واقع در جامعه امروزی ما امر طبيعی وجود ندارد و امور طبيعی به امری فرهنگی و اجتماعی تبديل شده است.»
وی گفت: «با حضور مدرنيته در جوامع و تكنولوژی حاصل از آن امور طبيعی از ميان رفته است و جای خود را به امور اجتماعی و فرهنگی تبديل كرده است.»
علوی تبار با بيان اينكه «در دفاع غيرسنتی از سنت، اين نوع دفاع مبتنی بر گفت‌‏وگو و سازش است»، راه درمان بنيادگرايی را نه نفی سنت بلكه بازكردن راهی برای دفاع غيرسنتی از آن دانست و افزود: «گذر از بنيادگرايی مستلزم آموزش صحيح به پيروان سنت برای دفاع غيرسنتی از سنت است.»
اين فعال سياسی با اشاره به ترور حجاريان در شش سال پيش گفت: «در قضيه ترور حجاريان كسانی كه فكر می‌‏كردند سنتی در خطر است، بازيچه دست كسانی قرار گرفتند كه به هيچ سنتی معتقد نبودند.»
وی در پايان تصريح‌‏كرد: «می‌‏توان بدون اينكه سنت‌‏گرايان واقعی را نگران كرد، جامعه را از خطر بنيادگرايی نجات داد.»