بهاره آروین،عضو شورای شهر تهران
چرا استعفا؟ من هم مثل شما، چیزی بیشتر از همین حدس و گمانهایی که دهان به دهان میچرخد نمیدانم. گو اینکه اصلا چهکسی میتواند بگوید واقعیت چیست یا چه باشد بهتر است و به صلاح نزدیکتر است. عنوان این متن را از فیلمی گرفتهام که چندی پیش بر پرده سینماها بود و مساله آن دقیقا همین عدم قطعیت سهم عوامل مختلف در رخداد یک واقعه ناگوار بود. عواملی که دست در دست یکدیگر به رخداد انتهایی میانجامند اما در این میان تعیین سهم عوامل مختلف در رخداد نهایی اگر ناممکن نباشد بسیار دشوار است. در این متن سعی میکنم عوامل احتمالی موثر بر استعفای شهردار تهران را بنابر آنچه در هفت ماه گذشته در شورای شهر تجربه کردهام فهرست کنم. چنین تحلیلی را انجام میدهم برای اینکه به پاسخی برای چه باید کرد برسم، به اینکه در مقابل این استعفا چه موضعی باید گرفت و در ادامه راه چه باید کرد.
داستان مخالفتها با شهردار شدن محمدعلی نجفی به همان روزهای انتخابش توسط شورای پنجم بازمیگردد. وقتی مسئولین یکی از نهادهای امنیتی به روسای دوره موقت و رسمی شورا پیغام پسغام دادند که حضور نجفی در شهرداری تهران برایشان قابل پذیرش نیست. روایت است که این عدم پذیرش مستقیما به خود او هم اعلام شده و اینکه در صورت پذیرش سمت شهردار توسط او، پروندههایی از فعالیتهای سالیان قبل او به دادگاه ارجاع خواهد شد. علیرغم این مخالفتها، شورای پنجم فرآیند قانونی انتخاب شهردار را پیمود که در آن استعلامهای لازم از نهادهای امنیتی ذیربط نیز انجام گرفت و نجفی با رای ۲۱ نفره اعضای شورای شهر در شهریور ماه ۱۳۹۶ حکم خود به عنوان شهردار تهران را از وزیر کشور دریافت کرد اما مخالفت آن نهادهای امنیتی و عملی کردن تهدیدهایشان در ماههای پس از شروع به کار او نیز ادامه یافت.
پس از شروع به کار نجفی و آغاز فرآیند انتصابات توسط او، طیفهای مختلف اصلاحطلب درصدد برآمدند انتظارات خود در مورد انتصابات را به او منتقل کرده و افراد مناسب برای سمتهای مختلف را به او معرفی کنند. به گفته نجفی در یکی از جلسات هماندیشی با اعضای شورا، بیش از ۳۰۰۰ رزمه به دست او رسید بهگونهایکه نجفی ناگزیر شد کارگروهی را مسئول بررسی و رسیدگی به آنها کند. طبیعی بود که محدودیت پست و سمتها در تعارض با انتظارات فزاینده طیفهای مختلف اصلاحطلبان قرار گیرد و از همینرو بخش زیادی از انتقادات به نجفی در ماههای گذشته متوجه انتصابات او بود. درحالیکه اقدامات و عملکرد نجفی در شهرداری تهران با کمتوجهی بدنه اصلاحطلبی مواجه بود، انتصاباتی در سه رده پایینتر از انتصاب توسط شهردار تهران نیز واکنشهای گستردهای برمیانگیخت.
در این میان به نظر میرسید همحزبیهای سابق نجفی بیشترین دلخوری را از او دارند چراکه شاید انتظار داشتند به عنوان حزبی که نجفی در سالیان گذشته بدان متعلق بود، بیشترین سهم را از بدنه مدیریتی شهرداری تهران داشته باشند، انتظاری که با توجه به روحیات نجفی یا به قول خودش توصیهناپذیری او، تاحد زیادی ناکام ماند.
به هرحال فضای رسانهای اصلاحطلبان در هفت ماه گذشته تا حد زیادی منتقد نجفی و عملکرد او در انتصابات بود و در مقابل حجم وسیعی از مطالب انتقادی که عمدتا متوجه انتصابات نجفی بود، مطالبی در دفاع از اقدامات متعدد ضدفساد و رانتزدای او معدود و انگشتشمار بود. این فضای منفی و منتقدانه تا آنجا بود که حتی طرح جدید ترافیک که آشکارا درصدد حذف سهمیههای گروههای ذینفوذ در برخورداری از تردد ارزانقیمت در محدودههای مرکزی شهر برآمده بود و مدیریت شهری را از یکی از مهمترین ابزارهای قدرتش محروم میکرد نیز به جای آنکه ارزشمند و تحسینبرانگیز تصویر شود، در رسانههای مختلف مورد انتقاد قرار گرفت.
در این میان، ارتباط شهردار تهران و بدنه مدیریتیاش با اعضای شورای شهر نیز تحتتاثیر همان انتظارات طیفهای مختلف اصلاحطلبان از شهردار تهران قرار گرفت و تعدادی از اعضا، از نادیده گرفته شدن نظرات و سفارشاتشان در انتصابات دلخور و گلهمند شدند. ارتباط تنظیمناشده اعضای شورای شهر با شهردار منتخب فقط به حوزه انتصابات محدود نماند و علیرغم رای ۲۱ نفره اعضا، شورا در عمل درصدد محدود کردن اختیارات گذشته شهردار برآمد. طرح محدود کردن اختیارات شهرداری تهران در واگذاری حق بهرهبرداری املاک به مواردی مانند یتیمخانه، بیمارستان، خیریه و مانند آن، عدم تمدید واگذاری اختیار انتخاب اعضای هیئت مدیره اتوبوسرانی به شهردار تهران پس از 12 سال و در اخیرترین مورد که در قالب یکی از تبصرههای بودجه 97 به تصویب رسید، ضرورت کسب تایید شورا برای همه املاکی که شهرداری تهران قصد تهاتر آنها را دارد، تنها بخشی از این رویکرد شورا در محدود کردن اختیارات شهردار به نفع توسعه اختیارات شورا بود. تذکرات متعدد اعضا به شهردار که چندین برابر تعداد تذکرات به شهردار تهران در شورای چهارم در بازه زمانی مشابه بود، مصداق دیگری از این روابط تنظیمناشده شهردار با شورای شهر بود.
همه این مخالفتها و فشارهای برخی نهادهای امنیتی و انتقادات درونی جریان اصلاحطلب در زمینه اوضاع اسفبار شهرداری تهران رخ میداد که بعد از چند ماه که عملا همه کارها به نفع برگزاری انتخابات تعطیل شده بود، خزانهای خالی با بدهی چند دههزار میلیاردی تحویل مدیریت جدید شهری شده بود با بدنهای که ۱۲ سال با مدیریت قبل کار کرده و همسو شده بود و همسویی آن با مدیریت جدید نیازمند زمان، تدبیر و صرف انرژی بسیار بود. همه این فشارها و مخالفتها و انتقادات در بستر ادارهی سازمانی رخ میداد که با فساد سیستماتیک و ریشهدوانده از بالاترین تا پایینترین سطوح عجین شده و در مقابل هر اقدام و تغییر وضعیتی، راههای بسیاری برای مقاومت مییافت.
در کنار همه این موارد، این واقعیت هم بوده و هست که در خواست ملاقات اختصاصی اعضای پنجمین دوره شورای اسلامی شهر تهران به همراه شهردار منتخب با رهبری نظام تا به امروز به تعویق افتاده است. مسالهای که مخالفان نجفی، به خصوص در میان اصلاحطلبان، آنرا به مخالفت بخشهای اصلی حاکمیت با حضور نجفی به عنوان شهردار تهران تعبیر کرده و معتقد بودند چنین حضوری با توجه به چنان مخالفتی نه به صلاح جریان اصلاحطلبی است و نه به صلاح اداره پایتخت. (شخصا البته مخالف چنین تعبیر و تفسیری از تعویق ملاقات هستم و فکر میکنم فرآیندی از اعتمادسازی که نشان دهد شورای پنجم و شهردار منتخبشان علیرغم صبغه و سابقه سیاسیشان، به دنبال سیاسیکاری در اداره شهر نبوده و بیش از هر چیز مبارزه واقعی با فساد و بهبود خدمترسانی به شهروندان تهرانی را در اولویت کارهای خود قرار دادهاند، راهگشای تعامل کارآمد با حاکمیت خواهد بود.)
بههرحال محمدعلی نجفی شهردار تهران در حالی عهدهدار مدیریت شهر بود که فشارها، مخالفتها و کارشکنیها از چندین جبهه مختلف ادامه داشت و در بازههای زمانی مختلف تشدید میشد. او هفت ماه یکتنه و به اتکای تجربه و توان مدیریتیاش از پس اداره شهر و شهرداری تهران برآمد بدون آنکه ذرهای از این مخالفتها و کارشکنیها و مشکلات نمودی در اداره شهر و وضعیت خدمترسانی به شهروندان داشته باشد. او در این هفت ماه نه فقط شهر را اداره کرد بلکه ریلگذاریهای اولیه در جهت تغییرات بنیادین در شیوه درآمدزایی و اداره شهر و حل مشکلات اساسی آن مانند ترافیک و آلودگیهوا را در دستور کار قرار داد.
اما مزد این تلاش خستگیناپذیر هفت ماهه برخورد بیش از حد ناشایست و ناروایی بود که دادستانی تهران به بهانه برنامه اجرا شده در روز زن در برج میلاد با شهردار تهران انجام داد، برخوردی که تنهایی و تکافتادگی شهردار تهران را به تمامی به تصویر میکشد، تصویری گروتسکوار و باورناپذیر که ساعت ۱۰ شب احضاریه ببرند درب خانه شهردار تهران و جوانی بیست و چندساله را به بازجویی از او بگمارند و برای او قرار کفالت صادر کنند و دیگر رفتارهای تحقیرآمیزی که نه فقط در شان شهردار تهران نبوده و نیست بلکه حتی چنین برخوردهایی با محمدعلی نجفی به عنوان کسی که چهل سال مدیریتهای رده بالای این مملکت را عهدهدار بوده است، بیش از حد ناروا مینماید و نمادی از سیری قهقرایی است که با مدیران متعهد چندین و چندساله اینچنین نامنصفانه و ناروا برخورد میشود. دادستانی درحالی اجازه چنین برخورد ناروایی با شهردار تهران را به خود داد که در ۱۲ سال گذشته حتی با یک مدیر کل معاون شهردار تهران نیز چنین برخوردی نداشت. درواقع شاید بتوان گفت این برخورد بیش از هر چیز نشان دهنده آن است که شهردار تهران در نظر مخالفانش در درون حاکمیت، بیش از حد انتظار تنها و بدون پشتوانههای لازم ارزیابی شده است. در گیرودار چنین رخداد نمادینی که تنهایی و تکافتادگی شهردار تهران را به رخ او و اطرافیانش کشیده بود، خبر ابتلا به یک بیماری صعبالعلاج تیر خلاص به تاب و توان مدیری بوده است که هفت ماه تمام با دستهای خالی و یکتنه در برابر مشکلات و کارشکنیها و مخالفتها مقاومت کرده بود، او در این هفت ماه به تدریج تنها خودش مانده بود و خودش و در آخر حتی دیگر جسمش هم او را یاری نکرد و اینچنین است که استعفا در نقطه پایان سلسله رخدادهایی هفتماهه قابل درک میشود.
اما استعفای نجفی هرچقدر به لحاظ فردی و انسانی قابل درک است، به لحاظ مدیریتی و سیاسی غیرقابل پذیرش است. در متن بعد دلایل این نتیجهگیری را برخواهم شمرد و تلاش میکنم بر مبنای آنچه در این متن به عنوان دلایل استعفا برشمردم، به چه باید کرد پاسخ دهم، به اینکه فکر میکنم موضع من به عنوان عضو شورا در برابر این استعفا چه باید باشد.