عصر ایران / مهرداد خدیر
مؤسسۀ مطالعاتی «گالوپ» که سال پیش ایرانیها را در کنار عراقیها به عنوان عصبانیترین مردم دنیا معرفی کرده بود در تازهترین گزارش خود رتبۀ مردم ایران را یک درجه ارتقا داده تا دیگر با عراقیها اشتراک نداشته باشیم و به تنهایی روی سکوی افتخار (!) بایستیم.
هر چند ممکن است در نگاه عدهای این موسسه اهداف سیاسی داشته باشد یا بخواهد با ارایۀ تصویری نادرست به برند ما آسیب رساند اما خوب که دقت میکنیم میبینیم پر بیراه هم نمیگویند. چندان که سالانه ۴ میلیون ایرانی به خارج از کشور سفر میکنند و در مجموع ۹ میلیون سفر به خارج اتفاق میافتد (عددی که دولت را به وسوسه افزایش عوارض خروجی انداخت) و این جمعیت جز آنها که به عراق میروند بیش از هر نکته از آرامش دیگر مردمان میگویند.
روزنامۀ اطلاعات ذیل این خبر در تحلیلی که در این باره آورده خشمگین دانستن ایرانیان از نگاه این مؤسسه را به اخبار خشونت و قتل که هر روز در رسانهها منتشر میشود نسبت داده و یادآور شده تنها در یک هفته و در یک روزنامه با این تیترها رو به رو میشویم: «زن خائن دستور داد شوهرش را به قتل برسانند»، «ضامنوام، به دست رفیق بد حساب به قتل رسید»، «پسر اسیدپاشی کرد و پدرش او را کشت»، «عروس فرمان ربودن خواهرشوهر را داد.»
در این گزارش همچنین آمده روزانه حدود ۱۶۰۰ نزاع منجر به ضرب و جرح طرح شکایت شده و در پزشکی قانونی ثبت میشود. این صرفاً یک رویۀ ماجراست. بسیاری از خشونتها در اقصا نقاط کشور ثبت نمیشود. علاوه بر آن بخش مهمی از خشونتهای خانگی نیز به شکایت و ثبت نمیانجامد. به این نوع خشونتها، «خشونت پنهان» گفته میشود.
اما آیا مؤسسۀ گالوپ به خاطر موضوع خشونت ایرانیان را خشمگینترین مردم دنیا معرفی کرده یا شاخصهای تعریف شدهای دارد؟ خیلیها دوست دارند بدانند مؤسسۀ گالوپ چگونه محاسبه میکند؟
در نوشتهای پیش از این توضیح دادم که معیار مقایسه خشم و عصبانیت، بالاترین «میزان تجربههای منفی روزانه» است و با سؤالاتی که مطرح میکنند به این نتایج میرسند. به بیان دیگر هر قدر مردمی «تجربههای منفی روزانه» بیشتری داشته باشند «عصبانی»تر تلقی میشوند و میزان عصبانیت به تجربههای منفی روزانه بستگی دارد.
همان گونه که پیش از این درباره خوشحالی و غمگینی این پنج پرسش را مطرح میکردند و بر پایۀ آن خوش حالترین و غمگینترین مردم دنیا را معرفی میکردند: «آیا بهخوبی استراحت کردهاید، مورد احترام قرار گرفتهاید، موقعیت لبخند و خنده زیاد برایتان پیش آمده، موضوع جالب و تازهای را یاد گرفتهاید و شاد شدهاید؟»
درباره عصبانی بودن ایرانیان چند نکته یا عامل را برشمرده بودیم و اشاره دوباره به برخی و ذکر نکات جدید بیمناسبت نیست. هر چند که پاسخ را باید در مجموعهای از عوامل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و روانشناختی جُست والبته نوبت قبل که موارد را برشمردیم اعتراضات دی ماه هنوز شکل نگرفته بود:
۱-مسابقه و مقایسه؛ احساس عقب ماندن از دیگران یا به حق خود نرسیدن از عوامل عصبانیت است و در یک کلمه مقایسه با دیگری در متن یک مسابقه. شماری از مردم زندگی را عرصه «مسابقه با دیگران» میدانند و نه «مقایسه با دیروز خودشان». ریشه مشکل شاید در آموزش و پرورش باشد که بچهها در طول سالها یاد نمیگیرند با دیروز خودشان مقایسه شوند و از رشد و کسب اطلاعات بیشتر خودشان احساس شادمانی کنند.
به عکس هم سامانه آموزشی و هم خانوادهها مدام در حال مقایسه با دیگران و در واقع مسابقه هستند که در نهایت در قالب کنکور خود را نشان میدهد. آدمی هنگامی از زندگی لذت میبرد که از این حس رها شده باشد و مدام خود را در مسابقهای با دیگران احساس نکند. احساس رضایت شاید مهمتر از موفقیت باشد اما در مسابقه با دیگران به جای رضایت باید در اندیشه موفقیت باشی و ناکامی عصبانیت میآورد.
۲-کار بیش از حد؛ از نزدیک به ۸۰ میلیون جمعیت ایران تنها ۲۲ میلیون نفر شاغل هستند. این سخن به معنی آن است که در بیشتر موارد یک نفر کار میکند تا هزینههای چند نفر دیگر را تامین کند و همین موجب فشارهای روز افزون به افراد شده است و بخشی از خشم اجتماعی را باید ناشی از مشکلات اقتصادی و معیشتی دانست. احساس فدا شدگی و گاهی در زیر چرخ دندهها بودن و حتی له شدن. عصبانیتها در واقع اعلام نارضایتی از این وضعیت است.
۳-تزریق عمدی عصبیت و نفرت؛ برخی از رسانهها که اتفاقا به بودجههای فراوان متکی و از حمایتهای خاص برخوردار هستند خشم و عصبیت را به عمد به جامعه تزریق میکنند. از نگاه اینان به جز خودشان که در بهترین حالت ۱۰ درصد مردم ایران را نمایندگی میکنند بقیه ره به خطا میپیمایند. هر روز تیتر سیاه میزنند و عجبا که دیگران را به سیاه نمایی متهم میکنند.
تصور کنید دوستدار یک چهره مشهور هنری یا سیاسی دچار چه احساسی میشود وقتی مشاهده میکند برخی به خود اجازه میدهند مدام به آنها توهین کنند تنها به این اتهام که اهل کرنش نیستند و بر استقلال فکری خود تاکید میورزند. تورق و مشاهده برخی از اینها واقعا عصبانیتآور است. همین حالا که این مطلب منتشر میشود یک مقام صدا و سیما اعلام کرده پخش مستقیم اختتامیه جشنواره فجر منوط به «پوشش استاندارد» هنرمندان است.
معلوم است که هنرمندان پوششهای متعارف را رعایت میکنند چون در همین جامعه دارند زندگی میکنند اما صدا و سیماییها کاری به این موضوعات ندارند. هر چند که پخش نکردن کمتر از سانسور و حذف بازیگر زن عصبانی میکند. به کارگیری واژه «استاندارد» هم جالب است.
۴- وضعیت ترافیک؛ بخشی از این خشم بیگمان ریشه در نوع رانندگی و فرهنگ آشفته ترافیکی ما خصوصا در کلانشهرها دارد. این همه صدای بوق در خیابانها بهخصوص در تهران علامت جدی فوران عصبیت و خشم در اینجامعه است.
میتوان گفت تعداد بوق اتومبیلها نسبت مستقیمی با میزان آرامش در آن شهر دارد. تردید نکنید هر شهری که درآن صدای بوق کمتری بشنوید بیشتر قابل زندگی است. دوستی که برای پوشش مذاکرات هستهای به وین رفته بود تعریف میکرد طی یک هفته تنها یکبار صدای بوق خودرویی را شنیده و آن هم هنگامی بوده که پیرزنی مبتلا به آلزایمر و حواسپرتی در خیابان سرگردان بوده است وگرنه در حالت عادی امکان ندارد بوق بزنند. از همین حالا تصمیم بگیریم کمتر بوق بزنیم. مطمئن باشیم کمتر عصبانی میکنیم و کمتر عصبانی میشویم.
۵- استراحت ناکافی؛ افزایش شدید نرخ تورم خصوصا در سالهای اوج تحریمهای هستهای بسیاری از مردم را به کار دوم و حتی سوم واداشته است. در دنیای مدرن اما این تفکیک، شادی آور است که ۲۴ ساعت این گونه تقسیم شود: ۸ ساعت کار، ۸ ساعت امور شخصی و اوقات فراغت و ۸ ساعت خواب و استراحت. وقتی از دومی و سومی کم میکنیم و بر کار- آن هم کار صرفا به قصد تامین اجاره بها و نیازهای خانوار – میافزاییم و از جسم وروح و ذهن خود بیش از حد کار میکشیم آستانه تحمل افراد، پایین میآید و با کوچکترین موضوعی عصبانی میشوند.
کافی است که دستمزدها با میزان سود بانکها مقایسه شود تا از تقابل ارزش نیروی کار با سرمایه احساس نارضایتی شکل گیرد. در سالهای اخیر معضل دیگری هم اضافه شده و آن وضعیت موسسات مالی اعتباری است که پول مردم را گرفتند و ابتدا سودهای کلان دادند و بعد اصل و سود به مخاطره افتاد و خشم سپرده گذاران را برانگیخت.
۶- نیازهای طبیعی جوانان؛ جامعه ایران، جوان است. اگر آدمی را آمیزهای از غریزه، احساس و عقل بدانیم در جوانان، غریزه و احساس پررنگتر است. عصبانیت هنگامی بروز میکند که عقل کمتر به کار گرفته میشود. وقتی جوانانی گرفتار در آتش غریزه و ناکام در بیان یا اطفای آن و ابراز احساس باشند از رفتارهای خردورزانه و عقل مدارانه نشانی نمیماند. هنر مدیریت یک جامعه این است که این واقعیت را لحاظ کند. بحران جنسی در ایران از زمینههای بروز خشم است.
۷- هیجانات تخلیه نشده؛ خشم، از هیجانات تخلیه نشده نیز نشات میگیرد. تماشاگر فوتبال که خشم خود را طی تماشای یک مسابقه تخلیه کرده در کوی و محله کمتر گردنکشی میکند. حتی برخی از روانشناسان از دستگاههای انتظامی و امنیتی میخواهند در قبال آسیبهایی که به برخی وسایط نقلیه عمومی وارد میآید آسانگیر باشند چون چه بسا آن تیغهها در حالت عصبانیت بر پیکر انسانی بنشیند.
هنر این است که هیجانات در مکانهای ورزشی یا هنری تخلیه شوند تا به صورت خشم بروز نکنند. کما اینکه گفته میشود چند دهه پیش در ایالتهایی از آمریکا به عمد به رواج موسیقی «جَز» - در ایران مشهور به جاز- دامن زده شد تا الزام آن به تحرک، جوانان را از خمودگی و مصرف مواد مخدر دور کند.
۸- ریتم تند زندگی مدرن؛ بخشی از عصبانیت ناشی از سرعت زندگی ماشینی و شهری است. ریتم زندگی را بیدلیل تند کردهایم. اگر از سرعت زندگی کم کنیم با عصبانیت کمتر و آرمش بیشتر میتوانیم زندگی کنیم. توصیه میکنم کتاب کم حجم و ارزان «از سرعت زندگی کم کن» نوشته لاینس ماندی ترجمه صدف شجیعی از مجموعه «کلیدهای بزرگ برای قفلهای کوچک» را بخوانید و به توصیههای آن عمل کنید. در این کتاب ۳۵ راهکار ساده ارایه شده که قطعا از عصبانیت ما میکاهد.
۹- خشم به مثابۀ اعتراض؛ یک بار از دکتر سریعالقلم خواستم توصیهای برای موفقیت و رضایت داشته باشد. آن سفارش، این بود: خشم خود را فرو خورید. این یک توصیه فردی نیست. جامعه ایران با این خشم به جایی نمیرسد. اما آیا توصیه به فروخوردن خشم به معنی آن است که هیچگاه اعتراض نکند؟ نه، هنر این است که در عین فعال بودن و واکنش نشان دادن عصبانی نشویم.
۱۰- تبعیض، تبعیض و باز هم تبعیض؛ اعتراضات اخیر هم نشان داد یکی از نشانههای خشم احساس تبعیض است. تبعیض در نقطۀ مقابل عدالت قرار میگیرد و هیچ حسی آزار دهندهتر از تبعیض نیست. تبعیض در بطن خود تحقیر را میپروراند. اینکه در خانوادهای جوان تحصیل کرده بیکار باشد و همکلاسی او با سواد کمتر و به صرف نشانههای وفاداری از رانتهایی برخوردار شده است او را و خانواده او را واقعا عصبانی میکند. مهمترین ریشۀ خشم در ایران بیگمان تبعیض است. تبعیض در انتخاب شدن، تبعیض در انتخاب کردن، تبعیض در جنسیت، تبعیض در استخدام، تبعیض در تبعیض در تبعبض....