بهزاد نبوی در گفتگو با روزنامه وقایع اتفاقیه
* خیلی نگران هستم. بهویژه آنکه میبینیم بسیاری از تندروهای داخلی و خارجی علیه برجام با یکدیگر همراه شدهاند. هدف ترامپ و تندروهای داخلی هم تنها بلااثر کردن موضوع برجام است.
* شرایط امروز در مواردی نامناسبتر از اواخر جنگ است، حتی با دوره میانی دهه هفتاد نیز قابل قیاس نیست، اگرچه درآمد ارزی کشور در آن ایام حدود هفت میلیارد دلار بود اما میزان واردات در دولت هشتم، بسیار محدود بود و این واردات در دولتهای نهم و دهم براساس سیاست «آوردن درآمد نفت بر سر سفرههای مردم!» و با استفاده از درآمدهای افسانهای نفت به حدود ۷۰میلیارد دلار در سال رسید.
* درحالحاضر نیز دولت فعلی با وجود تلاش فراوان نتوانسته است این واردات را به کمتر از ۴۵میلیارد دلار برساند. طبیعی است معده واردات کشور که در طول سالهای قبلی بهدلیل واردات زیاد متسع شده، بهسادگی جمع نخواهد شد.
* نقش برجام صرفا این بود که موانع را از سر راه بردارد. والا برجام فیالنفسه کاری نمیتوانست کند. همانطور که دیدید در یکی دو ماه بعد از امضای برجام، تعداد زیادی از هیاتهای بزرگ اروپایی، ژاپنی و کرهای به کشورمان آمدند که به دنبال گسترش روابط اقتصادی بودند اما متاسفانه در اثر برخوردهای غلطمان، ارتباطشان تداوم نیافت.
* شاید برخی با حسننیت تصور کنند با این «اعلام پشیمانی» خرج خود را از روحانی جدا میکنند. حال آنکه امکان جدایی این خرج برای اصلاحطلبان وجود ندارد. بهفرض شکست دولت، اصلاحطلبان هم شکست خواهند خورد.
* من در زندان، ضد انقلاب ،یعنی ضد همه انقلابها شدم! از انقلاب فرانسه تا بهار عربی. از نگاه من انقلابها مشکلات اساسی دارند. مهمترین مشکل آنها این است که با تفکر انقلابی، ساختار موجود کشور را نابود میکنند و بهدلیل بیتجربگی در ایجاد ساختار جدید دچار مشکلات اساسی میشوند. اجراییترین فرد در میان ما مرحوم مهدی بازرگان بود که تصور میکنم مهمترین سمت اجراییاش ریاست سازمان آب تهران در زمان مرحوم محمد مصدق بود. به این نتیجه رسیدم که در عصر حاضر برای ما و همه ملتها و کشورها، تنها راه، اصلاحات است. گفتمان اصلاحطلبی تعطیلبردار نیست. در هیچ کجای دنیا، امروز دیگر انقلاب مقبولیتی ندارد.
* سه راه برای تغییر وضع موجود به وضع مطلوب متصور است انقلاب، دخالت خارجی و اصلاحات. دو مورد اول را هم خودمان و هم سایر کشورهای دنیا تجربه کردهایم. در سراسر جهان جز داعش به انقلاب فکر نمیکند، حتی القاعده هم دیگر کمتر به اقدامات انقلابی دست میزند. این نظر من پیرمرد نیست که رمق انقلاب ندارم و ممکن است محافظهکار شده باشم، بلکه حتی جوانان هم دیگر اعتقاد و انگیزه انقلاب را مثل دوره جوانی ما ندارند. دخالت خارجی هم دیگر یک راهحل شکستخورده است که مثال بارز آن را در افغانستان، عراق، یمن و سوریه میبینیم. دخالت آمریکا در عراق و افغانستان را دیدیم چه نتیجهای در پی داشت؟ حالا این کشورها چه دارند؟ بنابراین دو راه مذکور را امروز همه مردود میدانند و دنبال آن نیستند. تنها راهی که میماند همین اصلاحات است که از دوم خرداد ۷۶ در کشور ما مطرح شد.
* فشارهایی که بر دولت فعلی وارد میشود به مراتب بسیار بیشتر از فشار بر دولت هفتم و هشتم است. اگر آن دولت هر ۹روز با یک بحران مواجه بود، دولت فعلی شاید هر ۹ساعت یک بحران دارد. در شرایط کنونی، بیش از ۵۰درصد ثروت کشور در دست چند نهاد است و بهاینترتیب حتی نقش دولت در اقتصاد نیز بسیار کمتر از دولتهای هفتم و هشتم است. نهادهای رسمی تبلیغاتی و نهادهای نیمهرسمی تبلیغاتی که تعداد و قدرت آنها امروز به مراتب بیش از دوره دولت هفتم و هشتم است بهصورت کامل و بیرودربایستی علیه دولت کار میکنند.
* چند ماه پس از رویکارآمدن دولت آقای خاتمی، مصاحبهای با روزنامه سلام داشتم. در آن مصاحبه مطرح کردم که رییسجمهور در بهترین وضعیت و اگر سایر نهادها و قوا همراهش باشند و در مقابلش نایستند، ۱۰ تا ۱۵درصد قدرت را در دست دارد. امروز واقعا آن ۱۵درصد قدرت هم نیست. وقتی بیش از ۵۰درصد اقتصاد و علاوهبر صداوسیما خبرگزاریهای قدرتمند در دست مخالفان دولت باشد و مشکلات اقتصادی بیسابقه هم مزید بر علت شود، کار برای دولت بسیار مشکل خواهد بود.
* هنوز هم من معتقدم برای تسلط کاملتر بر صندوقهای رای باید ائتلافی با همه میانهروها و اعتدالیون اعم از اصلاحطلب، اصولگرا و مستقل داشته باشیم و اعتدال و میانهروی محور اصلی باشد؛ البته این به معنای فراموشکردن هویت اصلاحطلبی و اصولگرایی نیست، بلکه همه طیفها باید حول محور اعتدال و میانهروی باهم ائتلاف کنند.