ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 03.12.2017, 20:31
آموزگار اخلاق و عقلانیت سیاسی

محمد صادقی

۱. غلامحسین صدیقی (استاد دانشگاه و سیاستمدار) در زمینه علمی و فرهنگی کارنامه بسیار درخشانی دارد که در نگاهی بسیار کوتاه و فشرده چنین است: تحصیل در دانشسرای عالی سن‌کلو و دریافت پنج دیپلم عالی (روانشناسی، روانشناسی کودک و آموزش و پرورش، اخلاق و جامعه‌شناسی، جمال شناسی و تاریخ ادیان) و دریافت مدرک لیسانس در رشته فلسفه (۱۳۱۱ تا ۱۳۱۵)، دریافت مدرک دکترا از دانشگاه پاریس (۱۳۱۶)، استخدام در دانشگاه تهران با سمت دانشیاری (۱۳۱۷)، عضویت در کمیسیون جغرافیایی و اصطلاحات فرهنگی فرهنگستان ایران (۱۳۱۹)، عضویت در هیأت موسس انجمن آثار ملی (۱۳۲۳)، ریاست هیأت نمایندگی ایران در سومین کنفرانس یونسکو (۱۳۲۷)، پایه‌گذاری موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی (۱۳۳۷) که از سال ۱۳۵۱ به دانشکده علوم اجتماعی تبدیل شد، دریافت عنوان «استاد ممتاز» از دانشگاه تهران (۱۳۵۲) و...

او همچنین در زمینه سیاسی نیز فعالیت‌های چشمگیری داشت. زندگی سیاسی او در سه بزنگاه تاریخی بیشتر زیر ذره‌بین قرار می‌گیرد. نخست؛ در سال‌های ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ که در دولت اول دکتر مصدق، وزیر پست و تلگراف و تلفن و در دولت دوم او، وزیر کشور و نایب نخست‌وزیر بود، دوم در سال‌های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ هنگام تشکیل جبهه ملی دوم که از رهبران آن بود و سوم، در سال ۱۳۵۷ که شاه برای سپردن مسئولیت نخست‌وزیری با او وارد مذاکره شد. صدیقی با کوله‌باری از تجربه در کارهای سیاسی و علمی در آبان ۱۳۵۷ فراخوانده شد و در پذیرش مسئولیت، طبق اصولی که داشت عمل کرد. او در مذاکره با شاه، برای پذیرش مسئولیت شرط‌هایی را (اجرای کامل قانون اساسی، تفکیک قوای سه‌گانه، لغو محاکم اختصاصی و ماندن شاه در ایران) مطرح کرد ولی مذاکره‌ها به نتیجه نرسید.

۲. شوربختانه درباره زندگی دکتر صدیقی، آثار و کارهای علمی و فرهنگی، و شخصیت سیاسی او پژوهش‌هایی انجام نگرفته که این خودش یکی از گرفتاری‌های بزرگ ماست. بویژه اینکه او چهره‌ای است که با پرهیز از رفتارهای هیجانی و افراطی و با تکیه بر اخلاق و عقلانیت راه پیموده و «اخلاق و سیاست» را جدا از هم تعریف نکرده است.

در کتاب «یادنامه دکتر غلامحسین صدیقی» که پرویز ورجاوند مطالب آن را گردآوری و تنظیم کرده، «مصطفی رحیمی» و «داریوش آشوری» در مقاله‌های خود به همین موضوع پرداخته‌اند. رحیمی، سخن از اخلاقِ صدیقی را مهمترین نکته در بررسی شخصیت او می‌داند. به نظر رحیمی، «اخلاق» و «ادب» صدیقی است که در عرصه سیاست و اصلاح‌گری باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرد زیرا به تعبیر او «اولاً اخلاق، گم‌شده عزیز بشر در شرق و غرب و از جمله ایران است و دو دیگر، آن که اخلاقی درست ندارد، موجودی توخالی است، شاید در جایی به کار آید اما ستون اجتماع نمی‌تواند شد.» آنچه رحیمی را در مواجهه با صدیقی می‌رباید، قبل از هر چیزی اخلاق و ادب اوست.

داریوش آشوری نیز می‌نویسد:«صدیقی به گمان من پیش از هر چیز مرد اخلاق بود و بازتاب این خصوصیت بنیادی را در هر زمینه کار و زندگی او چه در علم و چه در سیاست می‌بینیم... در کردار و گفتار می‌خواست نمونه‌ای از اخلاق سقراط‌وار باشد و به تکلیف اخلاقی خود عمل کند... بنا به منش اخلاقی خود در گفتار و در قضاوت بسیار پرواگر بود و هرگز، برخلاف عرف فضای سیاسی ما، ساحت هیچ‌کس را به تهمت آلوده نمی‌کرد.» نوشته‌های روشنگرانه رحیمی و آشوری درباره زیست اصیل دکتر صدیقی، ما را به اندیشیدن درباره فضیلت‌هایی بزرگ وامی‌دارد که در غیاب آنها، رسیدن به وضعیت مطلوب خواب و خیالی بیش نخواهد بود.