iran-emrooz.net | Tue, 28.02.2006, 17:32
جوهر انديشهی ليبرال، آزادی بيان و انديشه است
ايسنا: «خشايار ديهيمی» گفت: جوهر انديشهی ليبرال، آزادی بيان و انديشه است، بر خلاف تصوری كه در اذهان پديد آمده است كه ليبراليسم را يك مكتب بيشتر اقتصادی معرفی كرده، اگر به تاريخچهی آن برگرديم میبينيم ليبراليسم تنها سرمايهداری و بازار آزاد نيست؛ بنيان ليبراليسم در آزادی انديشه و بيان استوار است.
وی در همايش "ايران، عدالت و آزادی" با عنوان انجمن اسلامی دانشجويان دانشكدهی مديريت و با همكاری دفتر تحكيم وحدت(طيف علامه) برگزار شده است، اظهار داشت: در عصر روشنگری تكريم عقل كه ناشی از تكريم دانشجو بود بر انديشهی غرب سيطره پيدا كرد و دارای اولويت شد. ما با رشد علم و دانش در اين عصر مواجه شديم و الگوی علوم تجربی كه مبتنی بر آزمايش و توجه به دستاوردهای ديگران بود مورد توجه قرار گرفت. در علوم تجربی با آزمايش كردن خودمان را به واقعيت نزديكتر میكنيم و به احكامی درست يا نادرست از طريق آزمايش میرسيم اما اين آزمايشها در نهايت صحت يا بطلان نظريه را نشان میدهد.
وی افزود: متفكران به اين نتيجه رسيدهاند كه در علوم انسانی نيز بر سبك علوم تجربی فعاليت كنند، گفتند اجازه دهيم هركسی عقل انسانی خود را به كار بگيرد. اعتقاد بر اين بود كه به كار گرفتن درست عقل در حيطهی علوم انسانی هم مثل علوم تجربی منجر به يك نظر واحد خواهد شد اما لازمهی بيرون آمدن حقيقت اين است كه اجازه دهيم عقول جدال كنند؛ همان كاری كه در علوم تجربی با عنوان آزمايش انجام میشود.
وی افزود: در بطن اين تفكر به نوعی آزادی بيان و انديشه صحه گذاشته شد. سبكهای متفاوت زندگی همان آزمايش در علوم تجربی است. متفكران به اين نتيجه رسيدند كه همانطور كه در علوم تجربی با آزمايش میتوان حقيقت را يافت، میتوان از شكستها و پيروزیها به نتايجی برای درست زندگی كردن رسيد اما بايد يك اصل راهنما وجود داشته باشد كه به آن سبك زندگی میگويند. يعنی ما بايد سازوكاری فراهم آوريم تا سبكهای متفاوت زندگی و اعتقادات متفاوت انسانها بتواند با هم همزيستی مسالمتآميز داشته باشند. با سبك زندگی است كه اين مسأله به نوعی نظريهی سياسی تبديل شد و آزادی انديشه و بيان و عقل را تكريم میكند و دنبال سازوكاری میگردد كه جستجوی اين سازوكار به امور دولت میانجامد. به دنبال اين است كه میخواهند سازوكاری را در پيش بگيرند كه افراد بتوانند عقلشان را آزادانه به كار بگيرند اما در عينحال برخوردی اتفاق نيفتد و تعصبات منجر به جنگ و كشمكش نشود. اما در عمل طبق اعتقاد به روشنگری اين بود اگر عقول آزاد باشند و بتوانند تجربه كنند به يك همگرايی میرسند و به نظريهای برای تأييد عقل و تجربه دست میيابند اما در عالم انسانی اين اتفاق نيفتاد و قضيه به نوعی معكوس شد. در دورهی روشنگری به جای همگرايی نوعی واگرايی اتفاق افتاد و انديشههای متفاوت رشد كردند. انديشهی ليبراليسم كه پويا بود میبايست خود را با اين مسأله هماهنگ كند. در عمل واگرايی اتفاق افتاد و معلوم شد با پسزمينهی ذهنی كه وجود دارد و طبقات اجتماعی متفاوت افراد و جهانبينی گسترده افراد به نتايج متفاوتی میرسند كه هيچكدام قابل اثبات نيست در نتيجه بكارگيری و تكريم عقل در اينجا موجب همگرايی نمیشود.
ديهيمی افزود: بنابراين در انديشهی ليبرالی تصميمی ديگر گرفته شد. از اينجا به بعد است كه انديشهی ليبرالی ما بعد روشنگری رشد پيدا میكند اما بايد گفت انديشهی ليبرالی ما بعد روشنگری اساس انديشهی ليبرالی دورهی روشنگری را به زير سئوال نمیبرد، منكر آزادی بيان و انديشه و سبكهای متفاوت زندگی نمیشود، بلكه میخواهد به آنها صحه بگذارد و تنها نتيجهگيری را تغيير دهد كه در عمل تدبيری برای واگرايی بيانديشد كه منجر به خشونت نشود. اين انديشه برای جا دادن تكثر در دل خود تلاشهای زيادی كرد.
وی افزود: تعريف امر سياسی با دورهی بعد از روشنگری ايجاد میشود. در مملكت ما سياست همچنان به چشم دورهی روشنگری كه نه بلكه به دورههای قبلتر از آن نگريسته میشود؛ نه تنها در ميان كسانی كه به دموكراسی قائل نيستند بلكه در ميان كسانی كه لااقل به دموكراسی در لفظ اعتقاد دارند. در ميان اهل انديشهی ما نگاه به امر سياست بسيار قديمی است.
ديهيمی گفت: برای امر سياسی تعريفی داده شد كه مبتنی بر اين است كه آدمها با مبانی متفاوت میتوانند به نتايج مختلف ضد هم برسند اما بايد تدبيری انديشيد كه بتوانند در كنار هم به طور مسالمتآميز زندگی كنند.
وی ادامه داد: سياست را از اعتقادات و ايدئولوژی جدا كردند و گفتند كه نبايد تصميمگيریها در گرو اعتقادات آدمی باشد، چراكه اعتقادات گاه كاملا متفاوت است، در نتيجه سياست بايد از اعتقادات افراد جدا شود. اعتقادات مبتنی بر ايدئولوژیها هستند، ايدئولوژیها هم يك سيستم جامع از نظرها هستند كه هيچ نظر خارجی را برنمیتابند. بايد تدبيری انديشده میشد كه افراد بتوانند در كنار هم به طور مسالمتآميز زندگی كنند، در نتيجه سياست را از اعتقادات و ايدئولوژی جدا كردند و گفتند كه سياست نبايد در گرو اعتقادات آدمی باشد. البته ايدئولوژيستها نيت خطا ندارند و فكر میكنند نابينايی را از افتادن در چاه برحذر میدارند اما نتيجهاش فشار و سركوب دائمی و رشد نكردن فرد میشود. سياست برای اينكه همزيستی مسالمتآميز در ميان افراد ايجاد كند بايد بر اساس اجماع همپوشان باشد. میگويند ما در سياست نياز به نظام جامع اعتقادات نداريم، از همهی اعتقادات مختلف بايد خط مشتركی استخراج شود كه لزوما جامع نيست، بلكه مانع است و تنها راه به همهچيز نمیدهد، بنابراين امر سياسی امر ايدئولوژيك نيست، حيطهای است كه در آن حداقلی وجود دارد كه همه میتوانند آن را بپذيرند.
وی ادامه داد: فرض كنيد ما در موقعيتی هستيم كه نمیدانيم در آينده چه جايگاهی خواهيم داشت؛ مطرود هستيم يا حاكم، بر اين اساس بايد ببينيم چه مراتبی را بايد برای هركس قائل شويم و چه چيزهايی برای هر فرد ضروری است. اگر ندانيد كه فردا جزء مطرودان جامعه يا حاكمان جامعه هستيد آيا احتياط نمیكنيد كه بگوييد مطرودان را نكشيد چون ممكن است شما خودتان جزء مطرودان باشيد. اين فرد به درستی همپوشانی عقايد را نشان میدهد. میتوان در دل اين آزادی به عدالتی رسيد كه نتيجهی آن خوشبختی است. انديشهای كه بعدها مطرح شد مساواتطلبی ليبرالی بود كه میگويد برابری فرصتها را بايد برای آدمها ايجاد كنيم و حفاظی ايجاد كنيم برای محرومترين اقشار جامعه كه بتوانند با سقفی از معيشت از زندگی شرافتمندانه برخوردار باشند. اين معنای عدالت در ارتباط با آزادی انسانها معنا میيابد و با آن پيوند میخورد.
ديهيمی با بيان اينكه «نظريههای ليبرالی در كشور ما باز نشدهاند»، گفت: ليبراليسم به آزادی برمیگردد. بيشترين رواج انديشهی ليبرالی در دورهی مشروطه بوده كه هنوز انديشهی چپ در آن دوره رواج پيدا نكرده بود. قانون و قانونسالاری از دل انديشهی ليبرالی بيرون آمده است، قانونی كه اجازه میدهد اقليت هم در درون حكومت اكثريت حقوقی داشته باشند. انديشهی مشروطه انديشهی ليبرالی بوده است، همانگونه كه مشروطه شكست خورد ليبراليسم هم در ايران شكست خورد و به شكل جدیای تاكنون مطرح نشده است.