بخشهایی از گفتوگوی ابراهیم اصغرزاده، با خبرگزاری ایلنا:
* مرکز افکارسنجی ایسپا، دو سه سال پیش تحقیقی در مورد شاخصهای اخلاقی شهروندان تهرانی انجام داد.
* نتایج تحقیق منتشره در مورد نگاه اهالی پایتخت به وضعیت صداقت و راستگویی همشهریهایشان بسیار ناامیدکننده بود. حدود ۷۵ درصد از تهرانیها اعتقاد داشتند که تعداد افراد راستگو روز به روز کمتر میشود.
* در پرسش دیگر، حدود ۷۱درصد از شهروندان اعتقاد داشتند که در معامله نمیشود به حرفهای فروشندگان اعتماد کرد. در مقابل تنها ۱۶درصد باور داشتند که فروشندگان قابل اعتمادند.
* شهروند مالباختهای را درنظر بگیرید که تمام هستی و اندک سرمایه مادی زندگیاش را به صندوق و موسسه مالی سپرده که تحت نظارت همین مسئولان تابلو و عنوان و مجوز داشته است. حال درمانده و بیپناه به هر ریسمانی چنگ میزند.
* چنین شهروندانی حق دارند اعتمادشان را به همه چیز از دست بدهند و هر شایعهای که زمین و زمان را بههم ببافد،بپذیرند. سراغ دست پنهان و توطئهگر بیگانه هم میروند.
* خوب است به یاد بیاوریم سالهای پایانی عمر رژیم گذشته را که در آن سرمایه اجتماعی حکومت به حداقل ممکن کاهش یافته بود.
* شاه مملکت که میگفت “کورش آسوده بخواب، ما بیداریم”؛ مردم برایش چه جوکها که نساختند. هر فساد و جنایتی را به شخص شاه و دربارش منسوب میکردند.
* هر تصادف در جاده و یا غرق شدن در رودخانه را به ساواک نسبت میدادند. بیماری دائیجان ناپلئونی کار، کار انگلیسیهاست دامن خیلیها را گرفته بود.
* اینکه میگوییم توهم توطئه نوعی بیماری است بدین معنا نیست که اساسا هیچ توطئهای در هیچ موردی در کار نیست یا آنچه توطئه خوانده میشود همه از باب خواب و خیال است.
* نه، منظورم تاکید بر این است که وقتی جامعه دچار سقوط اخلاقی میشود دیگر کسی سراغ دلیل و مدرک یا اخبار و اسناد فابل رد و اثبات نمیرود بلکه با تنفر و با جانبداری عاطفی و ایدئولوژیک هر شایعهای را پرورش میدهد. چیزی که قابل اثبات و انکار نیست.
* عدهای که از وضع موجود آسیب دیدهاند، واکنشی با ترویج شایعات شیطانی و خشونت کلامی از جریانات مسلط انتقام میگیرند و با تکرار در شبکههای زنجیرهای آنرا باورپذیر میسازند.
* در این نبرد نامتعارف، شکست سازمانهای رسمی ایدئولوژیساز و نهادهایی که قرار است هویت یکپارچهای از مردم به نمایش بگذارند از پیش قطعی و حتمی است.
* عقلانی شدن اقتصاد و اخلاق مدنی، قانونیت و شهروندی و آزادی و دموکراسی و باز شدن فضا و کنار گذاشتن افراد بیمسئولیت و بیفرهنگ و سپردن کارها به افراد دارای مهارت و دلسوز و توانا، براساس شایستهسالاری و توزیع امتیازات و تشویقها بر مبنای شایستگی و صلاحیت اکتسابی و نه انتسابی میتواند مقدمه اصلاح اساسی باشد.
* حتما شنیدهاید فلان مداح میلیونها تومان درآمد دارد و تازه هزینه دارودستهاش هم را باید عزاداران بپردازند. یا شنیدهاید فلان عالم دینی وجوهات میگیرد و دستش در کار صادرات و واردات است، یا فلان نهاد نظامی بنگاهداری میکند و فلان بنیاد واردکننده انحصاری فلان اجناس است و تازه برخی هم مالیات نمیپردازند.
* وقتی حجم اقتصاد زیرزمینی کشور یا بهعبارتی اقتصاد پنهان به رقمی معادل سی میلیارد دلار در سال میرسد، چه انتظاری از اصلاحات جزیی و روبنایی دارید؟
* وظیفه مبرم نظام در شرایط فعلی خارج کردن عرصههای سیاسی و فرهنگی از فضای امنیتی، خشکاندن زمینههای تحقیر و تبعیض میان آحاد شهروندان در بهرهگیری از فرصتها، شفافسازی بازگرداندن نظم و دیسیپلین به اقتصاد ملتهب، شفافسازی حوزههای خاکستری و زیرزمینی اقتصاد و کوتاه کردن دست گنگها و تبهکاران اقتصادی است.
* امروز دولت با چالشهای اقتصادی جدی روبروست، ارزش پول ملی در غیاب اقتصاد مولد و بیثباتی ناشی از تحریمهای مجدد امریکا در معرض سقوط آزاد قرار دارد و این خطر وجود دارد که یک جهش بزرگ در برابری ارزش ریال و دلار صورت گیرد، زمانی که بیکاری و فقر فراگیر شود و قدرت خرید مردم به شدت کاهش پیدا کند، با اعتراضات اجتماعی مواجه خواهیم گردید که دیگر به وعدههای سرخرمن هیچ کس اعتماد نخواهند داشت.
* وای به روزی که اکثریت جامعه خود را قربانی سیاستهای اقلیت غارتگر ببیند آنگاه جامعه به دو پاره «غارتگر/ قربانی» تقسیم میشود و کسی از انتقام قربانیان در امان نخواهد ماند.
* آن روز کسی دیگر نه به محافظهکار، نه به اصلاحطلب و نه به میانهرو رحم نخواهد کرد. آنگاه خیلی زود؛ دیر خواهد بود.