ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 09.10.2017, 18:31
«سپاه را هم بازی بدهید یا زیر میز بازی می‌زنیم»

کلمه – یوسف رحمانی

به‌تازگی محمدعلی جعفری، فرمانده کل سپاه، اظهاراتی را در خصوص برجام و برنامه‌ی موشکی ایران و رفتارهای ترامپ بر زبان آورده‌است، که از تندترین موضع‌گیری‌ها در نوع خود در رابطه با این موضوعات به‌شمار می‌رود؛ سخنانی که در واکنش به‌احتمال تحریم کل سپاه پاسداران به‌عنوان یک سازمان تروریستی از سوی کنگره‌ی ایالات‌متحد اظهار شده‌اند. او گفته‌است در صورت تصویب نهایی این تحریم‌ها، آمریکا «باید پایگاه‌های منطقه‌ای خود را تا شعاع دوهزارکیلومتری بُرد موشک‌های ایران منتقل کند» و ارتش این کشور برای سپاه «هم‌سنگ داعش» خواهدبود.

او از دیدگاه کل نظام هم موضع‌گیری کرده‌است: «اگر آمریکایی‌ها هدف نهایی خود را از طرح این‌گونه مسائل مذاکره با ایران درباره‌ی منطقه قرار داده‌اند، مسیری کاملاً اشتباه را انتخاب کرده‌اند. جمهوری اسلامی ایران در نظر دارد مسائل منطقه را در جایی غیر از میز مذاکره حل کند؛ نه حرفی برای مذاکره وجود دارد و نه طرفی برای آن». در خاتمه هم گفته رفتارهای دولت ترامپ، فرصتی برای جمهوری‌اسلامی «جهت ایجاد جهش در برنامه‌های موشکی، منطقه‌ای و دفاعی متعارف» خود فراهم می‌کند.

از سوی دیگر نیز، از شخص دونالد ترامپ، تا کنگره و دیگر مقام‌های دولتی آمریکایی، در موضع‌گیری علیه رفتارهای ایران و، به‌ویژه، علیه برجام و یا برخورد ایران با برجام، از یک‌دیگر پیشی می‌گیرند؛ برخی‌شان حتا اِبایی از این ندارند که ایران و کُره‌ی شمالی را یک‌کاسه کنند و، به‌عبارت دیگر، عصبانیت‌شان را از ناتوانی در برخورد با کُره‌ی شمالی، بر سر ایران خالی کنند. بدین‌ترتیب، به‌نظر می‌رسد وضعیت رابطه‌ی نیم‌بند ایران و آمریکا، خصمانه‌ترین حالت در نوع خود باشد؛ در صورتی که تجربه‌ی تاریخی مغایر این است.

یکی از نقاط اوج موضع‌گیری‌های متقابل مقامات ایرانی و آمریکایی در بهار ۱۳۶۵ رخ داد؛ جایی که جورج بوش ِ پدر، معاون‌اول رونالد ریگان، که همانند دونالد ترامپ، بیش و پیش از آن‌که یک سیاست‌مدار باشد، یک بازی‌گر و شخصیت رسانه‌ای بود، به‌کشورهای منطقه سفر کرد، و به‌تندی علیه مقامات ایرانی سخن گفت. این سخن‌رانی برای آرام‌کردن مقامات این کشورها صورت می‌گرفت، که از فتح شبه‌جزیره‌ی فاو در عراق از سوی ایران، در زمستان ۱۳۶۴ و طی عملیات والفجر ۸، به‌شدت در هراس بودند. پاسخ ایران را هم مرحوم هاشمی برعهده گرفت، و در سخنانی به‌شدت تند، به‌آمریکا تاخت. ظاهر ماجرا، درگیری لفظی شدید ایران و آمریکا بود، ولی در بطن ماجرا خبرهای دیگری در جریان بود.

ایران و آمریکا از تابستان ۱۳۶۴ با یک‌دیگر در ارتباط بودند؛ ماجرا این بود که حزب‌الله لبنان، که با سپاه پاسداران روابط گرمی داشت، هفت‌نفر آمریکایی را گروگان گرفته‌بود، و در مذاکرات میان ایران و آمریکا مقرر شده‌بود که در ازای آزادی این گروگان‌ها، ایران بخشی از تسلیحات موردنیازش را تأمین کند. این تسلیحات چنان تعیین‌کننده بود، که برخی حتا علت پیروزی عملیات والفجر ۸ را، که یکی از معدود عملیات‌های موفق ایران در جریان جنگ پس از بازپس‌گیری خرمشهر بود، وجود همین تسلیحات در شرایطی می‌دانند که ایران در تحریم مطلق تسلیحاتی بود. چند پیروزی کوچک هم در این میان رخ داد؛ روحیه‌ی رزمندگان و فرماندهان ایرانی افزایش یافته‌بود.

در اوج موضع‌گیری‌های خصمانه‌ی طرفین، دادوستدهای طرفین، با وساطت یک دلال اسلحه به‌نام منوچهر قربانی‌فر، که از سوی هر دوطرف مشکوک به‌رابطه با اسرائیل بود، در جریان بود؛ تا جایی که ایران، پشت‌گرم به‌معامله‌های پشت پرده با آمریکا، عملیات کربلای ۴ را طراحی کرد، که در نوع خود یکی از بزرگ‌ترین عملیات‌های تاریخ جنگ به‌شمار می‌رود. در خرداد ۱۳۶۵، رابرت مک‌فارلین، مشاور پیشین امنیت‌ملی رییس‌جمهور آمریکا، با کیکی شکلاتی، یک کلت، و مجموعه‌ای از مهمات به‌ایران آمد، و با مقامات ایرانی مذاکره کرد؛ این مذاکره موفقیت‌آمیز نبود و، در نتیجه، قربانی‌فر کنار گذارده‌شد، و مذاکرات از مسیر دیگری ادامه یافت: این‌بار رونالد ریگان یک انجیل هم به‌ایران فرستاد.

قربانی‌فر زمانی که از مذاکرات کنار گذاشته‌شد، زمینه‌ی افشاء این رابطه را فراهم کرد: هفته‌نامه‌ی لبنانی «الشراع» ماجرا را فاش کرد؛ آمریکایی‌ها ماجرا را تکذیب کردند، و ایرانی‌ها آن را از تریبون نمازجمعه تأیید کردند. ظاهر ماجرا حاکی از آن است که آیت‌الله خمینی در جریان این مذاکرات نبود؛ برای همین هم دستور داد هاشمی آن را از تریبون نمازجمعه تأیید کند، و خودش هم به‌منتقدان تاخت، تا خللی در «جبهه‌ی اسلام» پدید نیاید.

ولی این خلل پدید آمد؛ بزرگ‌ترین شکست ایران در جنگ هشت‌ساله، هم از حیث تلفات انسانی و هم از حیث زیان‌های مادی، عملیات کربلای ۴ بود، که می‌رفت یکی از بزرگ‌ترین پیروزی‌های ایران در این جنگ باشد: همان عملیاتی که چندی پیش شهدای دست‌بسته‌ی غواص آن، تفحص شدند و به‌آغوش میهن بازگشتند. چنان‌که قابل‌انتظار است، این شکست مستند به‌اطلاع کامل عراق از جزئیات عملیاتی به‌وقوع پیوست که پس از رسوایی مک‌فارلین در انتظار عملیاتی بودند که اطلاعات کامل آن از جانب آمریکایی‌ها به‌شان منتقل شده‌بود، و محسن رضایی، فرمانده کل وقت سپاه، در این‌باره گفته‌بود عملیات کربلای ۴ «از رده‌ی به‌کلی سری» لو رفته بوده‌است ـــ عجالتاً از این می‌گذریم که چرا رضایی، با وجود اطلاع از لورفتن کامل عملیات، دستور آغاز آن را داد و، بعداً، در کمال شگفتی، سخنران اصلی مراسم تشییع پیکرهای پاک شهدای این عملیات هم بود.

باری، در اوج موضع‌گیری‌های خصمانه‌ی ایرانی‌ها و آمریکایی‌ها علیه یک‌دیگر، بهترین روزهای روابط میان این دو کشور سپری می‌شد؛ در مقابل، در روزهای پایانی جنگ، که آمریکایی‌ها علناً و مستقیماً وارد جنگ با ما شده‌بودند، و زمانه‌ی «موشک‌های سرگردان» و حمله به‌ایرباس مسافربری ایران فرارسید، ورق برگشت، و «جام زهر» را نوشیدیم. روشن است که برای تحلیل وقایع، توجه به‌موضع‌گیری‌های رسانه‌ای سودمند نیست؛ خصوصاً چنین موضع‌گیری‌هایی، که به‌مانند مطالبه‌ی ظرفیت ۱۹۰هزارسو برای غنی‌سازی در اوج مذاکرات منتهی به‌تفاهم لوزان و توافق برجام، بیش‌تر به‌بازارگرمی می‌ماند.

بدین‌ترتیب، اوج‌گرفتن لفاظی‌های طرفین فی‌نفسه خطرناک نیست؛ آن‌چه خطرناک است، سکوت طرفین و اعلام تحریم‌هایی‌ست که به‌تدریج به‌سوی تهدید نظامی حرکت کند. بنابر ادعای رسانه‌های خاص سپاه در مذاکره با آمریکایی‌ها در ماجرای مک‌فارلین نیز، مذاکره‌کننده‌ی ایران حسن روحانی بود، که اکنون و پس از به‌نتیجه‌رساندن موفقیت‌آمیز برجام، طبیعتاً به‌دنبال حل‌وفصل دیگر موضوعات هم هست؛ چنان‌که در یکی از مناظره‌های انتخاباتی، وعده داد همه‌ی تحریم‌های غیرهسته‌ای را هم در دوران ریاست‌جمهوری‌اش بردارد.

از این منظر، شاید بتوان موضع‌گیری فرمانده کل سپاه را پاسخی به‌کنش‌گری بین‌المللی تیم روحانی ـ ظریف ارزیابی کرد، که به‌شدت مشغول رای‌زنی با همه‌ی بازی‌گران منطقه‌ای و بین‌المللی برای خروج ایران از انزوایی خودخواسته‌اند؛ شاید وقتی محمدعلی جعفری می‌گوید: «اگر آمریکایی‌ها هدف نهایی خود را از طرح این‌گونه مسائل مذاکره با ایران درباره‌ی منطقه قرار داده‌اند، مسیری کاملاً اشتباه را انتخاب کرده‌اند»، منظورش همین باشد؛ این‌که سپاه نباید در حل مسائل فی‌مابین کنار گذاشته‌شود، وگرنه زیر میز خواهدزد.