ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 25.07.2017, 9:47
ممانعت پلیس از برگزاری گرامی‌داشت احمد شاملو

سخنگوی کانون نویسندگان ایران به کمپین گفت پلیس مانع برگزاری مراسم هفدهمین سالگرد مرگ احمد شاملو، شاعر پرآوازه ایرانی بر مزارش در امام‌زاده طاهر کرج شده است. رضا خندان مهابادی گفت نیروهای امنیتی سه شهروند از جمله بکتاش آبتین، عضو هیئت دبیران کانون را بازداشت کرده و به مکانی نامعلوم برده‌اند.

رضا خندان مهابادی، سخنگوی کانون نویسندگان به کمپین حقوق بشر در ایران گفت نیروهای امنیتی عصر روز دوم مرداد با حضور پرتعداد در مدفن این شاعر ایرانی و بستن درب محل و پراکنده کردن جمعیت، مانع برگزاری مراسم شدند: «امسال هم مثل سال گذشته به ما اجازه ندادند مراسم برگزار کنیم، درها را هم بسته بودند که کسی وارد امامزاده نشود و در مقابل اصرار بر حضور ما چند نفر را بازداشت کردند و بعد هم جمعیت را تهدید کردند که تا وقتی محل را ترک نکنید، آزادشان نمی‌کنیم، نهایتا هم جمعیت چند ده نفره که آمده بود، برای آزادی بقیه هم که شده متفرق شدند. »

سخنگوی کانون نویسندگان گفت شمار دقیق افراد بازداشت شده مشخص نیست و خبری هم از محل نگهداری خود نداده‌اند: «دقیق مشخص نیست چند نفر ولی بکتاش آبتین، عضو هیئت دبیران کانون را هم بازداشت کردند، دو سه نفر جوان‌تر هم بودند، تماسشان قطع شده و هنوز تماسی نگرفته‌اند که بدانیم کجا هستند و یا کی آزاد می‌شوند.»

رضا خندان مهابادی به کمپین گفت نیروهای نظامی با لباس شخصی بوده‌اند و مشخص نبوده که از طرف کدام نهاد اطلاعاتی و امنیتی ماموریت جلوگیری از مراسم گرامیداشت برای آنان صادر شده است: «لباس فرم مشخصی نداشتند عموما و با لباس شهروندان عادی بودند، کارت و حکم ماموریتی هم ارائه ندادند با این وجود داد و بیداد و تهدید ‌کردند و جمعیت را پراکنده کردند و در انتها هم که چند نفر را دست بند زدند و با خود بردند.»

یک منبع مطلع حاضر در تجمع که نخواست نامش فاش شود نیز به کمپین گفت بهنام ابراهیم‌زاده، فعال کارگری که به تازگی از زندان آزاد شده نیز در همین مراسم بازداشت شده است. این منبع به کمپین گفت ماموران بازداشت کننده از نیروهای انتظامی بوده‌اند.

احمد شاملو، شاعر و مترجم سرشناس و از اعضای کانون نویسندگان ایران است که به دلیل اشعار اعتراضی‌ و مخالفتش با سانسور دولتی، میانه خوبی با حکومت ایران بعد از انقلاب نداشت. سالگرد مرگ او در دوم مرداد ۱۳۷۹ به مراسم گردهمایی نویسندگان و شعرا و فعالان سیاسی تبدیل شده است. سنگ قبر او در امام‌زاده طاهر کرج در فروردین ۱۳۸۵ توسط افراد ناشناس تخریب شد. تا سال ۱۳۹۴ مراسم سالگرد احمد شاملو با کنترل نسبی از سوی نیروهای امنیتی برگزار می‌شد ولی در دو سال گذشته ماموران پیش از شروع شدن مراسم درب محل مراسم را بسته و جمعیت را بازداشت یا متفرق کرده‌اند.

کانون نویسندگان ایران روز بیست و نهم تیر ماه و در بیانیه دعوت به این گردهمایی در توصیف احمد شاملو نوشت: «یادِ او که جهان را آباد و رها می خواست و انسان را جویای شکوه از یاد رفته‌اش؛ که پایش را بریده بودند اما همچنان به‌پا و استوار بر استوای زمین ایستاده بود؛ برای عدالت، آزادی و برابری و برای هرآنچه برای ما به یادگار نهاده‌است.»

سخنگوی کانون نویسندگان در پاسخ به دلایل برخورد امنیتی حکومت با مراسم بزرگداشت احمد شاملو به کمپین گفت: «دلیل قانع کننده‌ای که وجود ندارد ولی کلا نیروهای امنیتی با هر اجتماعی به جز اجتماعات خودی‌ها مشکل دارند و دوست ندارند به منتقدان و معترضان فرصت جمع شدن حتی چند ده نفره بدهند، شاید چون ترس این را دارند که با توجه‌ به بجران‌ها و نارضایتی‌های اجتماعی، این گردهمایی‌های چندنفره به اعتراضات گسترده‌تری منجر شود، در دو سال گذشته هم این برخوردها شدیدتر شده است چون قبل از این علیرغم تهدید و احضار اقلا به مردم اجازه می‌دادند بر سر مزار سرودی بخوانند و سخنرانی کنند ولی در این دو سال هر طوری شده مانع از شکل گیری مراسم و حتی مانع از حضور مردم در امامزاده طاهر می‌شوند.»

اصل‏ بیست و هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تشکیل‏ اجتماعات‏ و راه‏‌پیمایی‏ بدون‏ حمل‏ سلاح‏ را به‏ شرط آن‏ که‏ مخل‏ به‏ مبانی‏ اسلام‏ نباشد، آزاد اعلام کرده است‏. ماده ۴۶ منشور حقوق شهروندی نیز که از سوی دولت میانه‌رو حسن روحانی تدوین شده است، «تشکیل اجتماعات و راهپیمایی با رعایت قانون» را حق شهروندان دانسته است: «حق شهروندان است که آزادانه و با رعایت قانون نسبت به تشکیل اجتماعات و راهپیمایی‌ها و شرکت در آن‌ها اقدام کنند و از بی‌طرفی دستگاه‌هایمسئول و حفاظت از امنیت اجتماعات برخوردار شوند.»

کانون نویسندگان ایران یک نهاد غیردولتی متشکل از نویسندگان، مترجمان، ویراستاران و بخشی از انجمن جهانی قلم است، این کانون در سال ۱۳۴۷ رسما با هدف تشکل یابی صنفی نویسندگان و مبارزه با سانسور اعلام موجودیت کرد، کانون نویسندگان و اعضای آن از ابتدای تشکیل و به ویژه طی دهه های ۶۰ و ۷۰ با درجات مختلف سرکوب، از سانسور و تعقیب قضایی گرفته تا قتل روبرو بوده‌اند. محمدجعفر پوینده و محمد مختاری از از جمله اعضای کانون نویسندگان بوده‌اند که در جریان قتل‌های زنجیره‌ای توسط وزارت اطلاعات به قتل رسیدند.

***

گزارش کانون نویسندگان ایران از رفتار ماموران امنیتی با دوستداران شاملو

قرق گورستان در هفدهمین سالروز درگذشت احمد شاملو

دیروز دوم مرداد هفدهمین سالروز درگذشت احمد شاملو بود و قرار کانون نویسندگان ایران به برگزاری مراسم نکوداشت او. کاری چنین سهل و عادی اما در هفده سال گذشته عرصه‌ی کشاکش نهان و آشکاری بوده است که اگر وصف و خبرش را گرد آوریم چیزی می‌شود در ردیف مثنوی هفتاد من کاغذ.

در میان آن تهدیدها و مزاحمت‌ها و محاصره‌ها و «نوآوری‌»هایی مثل نصب بلندگو و پخش روضه خوانی و نوحه گویی، کانون دلخوش به اجرای همان اندک «مراسم» بود و امیدوار به بهبود وضع. سال گذشته ماموران در ترفندی عجیب درهای گورستان را بستند تا از انجام مراسم کانون جلوگیری و به خیال خودشان صورت مسئله را پاک کنند، و شد آنچه دیدیم.

امسال هم با یک در نیمه باز و گماردن ماموران اطلاعاتی و ماشین‌های پلیس در جلوی آن از ورود اعضای کانون که برای ماموران شناخته شده بودند یا کسانی که ظن شرکت در مراسم بر آنها می‌رفت جلوگیری می‌کردند؛ پس جمعیت دو بخش شد بخشی داخل گورستان بر مزار بودند و دیگران بیرون در پشت نرده‌ها. و هردم بر میزان جمعیت دو سو افزوده می‌شد گرچه هنوز با شمار ماموران برابری نمی‌کرد!

دقایقی از زمان تعیین شده برای مراسم نگذشته بود که ماموران جمعیت داخل را بیرون راندند و در آستانه‌ی در، دو گروه درهم رفت، جمعیت وسعت گرفت و صدای شعر و کف برخاست. ماموران، از امنیتی و انتظامی، در کار پخش و پلا کردن جمعیت بودند که دل در انجام کار داشت و پا یاری‌اش نمی‌کرد تا به فریادها و هل دادن‌های ماموران گام بردارد. پس ترفندی به کار بردند تا مگر هراس در پراکندن جمعیت یاریشان کند. پر صدا به سوی جوانی (بهنام ابراهیم زاده)رفتند دستهایش را پیچانده با خود بردند. یورش دوم به طرف بکتاش آبتین یکی از اعضای هیئت دبیران کانون بود او را نیز کشان کشان بردند. هدف سوم جوانی دیگر ... (نام نامعلوم). اما جمعیت به هراس که نیفتاد هیچ، فریاد «ولش کن، ولش کن» سر داد.

در گفت‌وگوی میان ماموران امنیتی و تنی چند از اعضای هیئت دبیران که درخواست آزادی بازداشتی‌ها را داشتند ماموران قول دادند که آنها را آزاد کنند مشروط به پراکنده شدن جمعیت. حاضران با تانی و اندک اندک زیر فشار ماموران و امید این که رفتنشان موجب آزادی بازداشتی‌ها شود، پراکنده شد. چند تن از اعضای کانون (و نیز حاضران) برای تحقق قول ماموران ایستادند اما ... خبری نشد.

شنیده شد که بکتاش آبتین را ماموران در محل استقرارشان در گورستان کتک زده‌اند. لابد با بقیه نیز چنین کرده‌اند. اما چرا؟ به کدام جرم؟ اگر صحنه‌ای که وصفش رفت پیش چشم مردم جوامع دیگر به نمایش درآید، اگر به آدم‌های متمدن و منصف جهان بگویی در ایران گروهی نویسنده و دوستداران یک شاعر که بخش مهمی از اعتبار و آبروی ادبیات و روشنفکری آن جامعه بوده است، خواسته‌اند در سالروز درگذشتش بر مزارش گرد بیایند؛ اما آن محل ساعت‌ها به تصرف پلیس و ماموران امنیتی درآمده و دهها دستگاه ماشین و دهها پلیس و سرباز با باتوم و تهدید مانعشان شده‌اند، لابد از درکش عاجز خواهند بود، لابد نمی‌توانند چنین جایی را در ذهن خود تصور کنند؛ لابد بسیار خشمگین می‌شوند.

چنین کاری فقط در ایران انجام می‌شود. نمونه‌ی دیگری اکنون نیست. نمونه‌ی اعلای له کردن مسلم‌ترین، بدیهی‌ترین و کوچک‌ترین حق انسان را ما در اینجا مشاهده می‌کنیم. لشکرکشی برای گروهی از آدم‌های غیر مسلح که به مدنی‌ترین شیوه خواسته‌اند مراسمی برگزار کنند، چه معنایی جز سرکوب و تحمیل سکوت و سکون دارد؟! چه معنایی جز برملا کردن عمق بی‌حقوقی انسان‌ها در آن جامعه دارد؟ این بی‌تابی در مقابل جزیی‌ترین رفتارهای مدنی ناشی از چیست؟! چه چیز در پس این سرکوب حفظ و حمایت می‌شود؟ و آیا این شیوه در جامعه‌ای چنین جوشان تا کجا تا کی می‌تواند ادامه داشته باشد؟!