iran-emrooz.net | Mon, 06.02.2006, 12:29
پايان جشنوارهی فيلمهای عربی و ايرانی در برلين
دويچه وله: آخرين روز جشنوارهی شش روزهی فيلمهای عربی و ايرانی که به ابتکار بنياد «هاينريش بل» در برلين برگذار شد، به دو ميزگرد بحث در مورد نقش سينما در جامعه و تعيين هويت و همچنين نمايش يک فيلم ايرانی اختصاص داشت.
در ميزگردها علاوه بر سينماگرانی از لبنان، مصر، فلسطين و آلمان، امين فرزانهفر نويسنده و منتقد فيلم از ايران که تحصيلکرده و ساکن کلن است، شرکت داشتند. مباحث اين ميزگردها، پيرامون نقش فيلم در جامعه و يافتن پاسخهايی برای اين پرسشها دور میزد: فيلم به چه شيوهای بر گفتمان عمومی جامعه تأثير میگذارد؟ فيلمسازان نقش خود را در جامعه چگونه ارزيابی میکنند و چه رؤياها و آرزوهايی در سر میپرورانند؟ آزادی آفرينش هنری تا کجاست و از چه طريقی محدود میگردد؟ تابوها در کجا هستند و چه کسانی آنها را تعيين میکنند؟ چگونه میتوان سانسور را دور زد؟ آيا میتوان در عصر جهانروايی (گلوباليزاسيون) از فيلم برای تعيينهويت استفاده کرد؟
در جمعبندی مباحث مطروحه در اين ميزگرد میتوان گفت که سينماگران صرفنظر از مليت خود، تجربههای مشخصی با اشکال گوناگون سانسور کرده بودند، چه در شکل عريان و چه در شکل پنهان آن. اشکال سانسور در غرب و کشورهای حوزهی فرهنگ اسلامی متفاوت است. در حالیکه سينماگران کشورهای اسلامی با اشکال عريان و مستقيم و گاه خشن سانسور روبرو هستند، سينماگران جوان و مستقل در کشورهای اروپايی اين سانسور را به صورتی پنهان و پيچيده و از طريق غيرمستقيم تجربه میکنند. برای نمونه در کشورهای اسلامی، تابوها و مناطق ممنوعهای وجود دارد که مرزهای آن کم تا بيش ترسيم شده است. از جمله موضوعات حساس و مشکلآفرين در اين کشورها، نقد دين، انتقاد از سياست حاکمان و نيز سکس است. سينماگری که اين تابوها را رعايت کند، در کار خود تا حدودی از آزادی عمل برخوردار میگردد. اما نمونههای فراوانی نيز وجود دارد که سينماگران آزادانديش اين کشورها به دليل عبور از «خطوط قرمز» با دشواريهای غيرقابل حل روبرو شدهاند. در بعضی از کشورهای عربی، گاهی قيچی سانسور، فيلم دوساعتهای را به يک فيلم چهل يا پنجاه دقيقهای تبديل میسازد.
در کشورهای اروپايی، وضعيت ديگری حاکم است و سينماگران مستقل با مشکلات ديگری روبرو هستند. در يکی دو دههی گذشته، نقش بخش خصوصی در تصاحب شبکهها و فرستندههای تلويزيونی ـ که يکی از پايگاههای مهم توليد فيلم و فراهمکنندهی امکانات برای فيلمسازان جوان بودند ـ افزايش يافته و بودجههای هنری دولتی محدودتر شده است. تهيهکنندگان و سرمايهگذاران اين حوزه، عموما" سينما را نه به عنوان گسترهای هنری، بلکه تابعی از مناسبات بازار آزاد میفهمند و میخواهند. سنجيدار اصلی آنان، تراز عرضه و تقاضا و سود و زيان است. به اين ترتيب آنان از طريق سازوکارهای گوناگون و پيچيدهای که ايجاد کردهاند، به ميل خود در فيلمنامهها اعمال نظر میکنند، تا آنها را مطابق کليشههای مردمپسند و تجاری آمادهی بازار مصرف نمايند. به همين دليل، معمولا" تنشهای مستمری ميان سينماگران و فيلمنامهنويسان از يکطرف و ويراستارانی که از طرف سرمايهگذاران برای «اصلاح» فيلمنامهها تعيين میشوند، بروز میکند. به گفتهی يکی از فيلمسازان جوان آلمانی، گاهی تفاوت وحشتناکی ميان آنچه که در آغاز ايدهی مورد نظر سينماگر بوده و آنچه که سرانجام روی اکران میرود وجود دارد. بنابراين پرسشی که اينک مطرح است اينست که فيلمسازان جوان و مستقل واقعا" تا چه اندازه قادرند دست به يک آفرينش هنری آزاد بزنند؟ آيا با وجود چنين مشکلاتی میتوان گفت که سينماگر خود را با ساختهاش تعيين هويت میکند؟
در واقع در حالی که سينماگر کشور اسلامی دائما بايد مراقب تابوها و خطوط قرمز باشد و همزمان تلاش کند تا مرزهای تعيين شده توسط سياست و سنت را برای آزادی عمل بيشتر به عقب براند، سينماگر جوان اروپايی بايد نگران اعمالنظرها، موفقيت تجاری، ساعت پخش مناسب و مسائلی از اين دست باشد. البته نادرست است اگر اينگونه مشکلات در کشورهای اروپايی را با مشکلات ناشی از اختناق سياسی و فشارهای مذهبی در کشورهای حوزهی فرهنگ اسلامی از يک سنخ بدانيم. تابوها اگر چه در کشورهای اروپايی کارکردی ندارند، اما مقتضيات ديگری به محدوديتها و مآلا" به موانعی در راه آفرينش آزاد هنری تبديل میگردند و در عمل به سطح تابو ارتقا میيابند. جای شگفتی است که در کشورهای اروپايی و آمريکا، عليرغم آزادی و وجود بودجههای هنگفت، چه تعداد کمشماری فيلم خوب روانهی بازار میشود. فيلم میبايست همواره همزمان به مثابه يک اثر هنری به حساب آيد. نهادهايی که اين واقعيت را نمیبينند، آن را از هنر، به ابزاری در خدمت مقاصدی ديگر فرومیکاهند. در مقابل اين پرسش که چرا مثلا" سنت فيلم «فاسبيندر» نتوانست در سينمای آلمان تداوم يابد نيز میتوان همين دلايل و افزون بر آن، عادت دادن تماشاگر آلمانی به سادهپسندی و بنجلبينی را ذکر کرد. البته اين به اين معنا نيست که فقط بايد فيلم هنری و پيشرو توليد کرد. طبعا" بايد در زمينهی فيلم نيز سليقههای گوناگون را در نظر گرفت و به آنها پاسخ داد. اما اگر فيلمسازی هنری ناممکن گردد، سينمای واقعی به مرگی تدريجی خواهد مرد.
امروزه بازاريابی برای فيلمها از اهميت حياتی برخوردار است. يکی از عرصههای اين بازاريابی، جشنوارههای فيلم در کشورهای مختلف است. اما متأسفانه هر بار در جريان يکی از اين جشنوارهها، فيلمهای پرخرج و پولساز و عمدتا" هاليوودی، به ميدان رقابت فرستاده میشوند و با تبليغات سرسامآور و حضور هنرپيشگان مشهور، عرصه را بر فيلمهای خوب و هنری که با امکانات بسيار ناچيز در کشورهای پيرامونی توليد شدهاند تنگ میکنند و آنها را به حاشيه میرانند. نه فقط فيلمسازان کشورهای پيرامونی، بلکه استعدادهای جوان و پيشرو در کشورهای اروپايی نيز شانس رقابت با مراکز عظيم فيلمسازی هاليوود و ديگر کشورهای غربی را ندارند. به اين ترتيب در جريان جهانروايی، سينما نيز کاملا" دوقطبی شده است. امروزه حتا در کشورهايی مانند سوئد نيز که تا حدودی از بحرانهای اقتصادی دور هستند، فيلمهای هنری خريدار ندارند و کمتر به نمايش درمیآيند.
جشنوارهی فيلمهای عربی و ايرانی در برلين، با نمايش فيلم ساده و زيبای «کافهی ترانزيتی» ساختهی کامبوزيا پرتوی سينماگر ايرانی به پايان رسيد. فيلم پرتوی را میتوان حسن ختامی بر اين جشنواره ارزيابی کرد. اين فيلم روايتگر مشکلات زنی است که در پی مرگ شوهر، عزم خود را جزم میکند تا عليرغم تعصبات و سنتهای حاکم بر جامعهی مردسالار، مستقلا" سرنوشت خود و دو فرزندش را به دست گيرد. تنش و کشمکش دائمی وی با خانوادهی سنتی شوهرش و در مقابله با ارزشها و هنجارهای حاکم و حتا شکستهای مقطعی نمیتوانند خللی در ارادهی محکم او ايجاد کنند. مکان اصلی رويداد فيلم، مهمانخانهای بين راه در آذربايجان و نزديک مرز ترکيه است. فضای چندزبانهی حاکم بر فيلم و قرار گرفتن فرهنگهای گوناگون در کنار هم، بر جذابيت آن میافزايد. ديالوگها ساده اما گيرا هستند. بازی خوب و روان بازيگران اصلی، از نقاط قوت فيلم به حساب میآيد.
بهرام محيی، گزارشگر صدای آلمان در برلين