عصر ایران - مازیار آقازاده
از زمان پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا این سوال بیش از پیش از سوی ناظران و تحلیلگران به میان آمده است که: آینده روابط دولت آتی آمریکا با روسیه و ایران با توجه به دیدگاههای مثبت ترامپ درباره پوتین و دیدگاه به غایت منفی او درباره جمهوری اسلامی ایران چگونه قابل جمع خواهد بود؟
بسیاری از ناظران با توجه به متناقض بودن و نامشخص بودن برخی رویکردهای دولت آتی آمریکا درباره این دو موضوع، هنوز منتظرند تا زمان استقرار رییس جمهور منتخب آمریکا در کاخ سفید صبر کنند.
اما برخی دیگر از ناظران از شعارها و مواضع ترامپ در زمان انتخابات و سپس انتخابهای او برای پستهای حساس کابینهاش، گمانه زنی کردهاند.
از نظر این دسته ترامپ به احتمال زیاد رویکردی مثبت در قبال روسیه در پیش خواهد گرفت و در مقابل تلاش خواهد کرد جمهوری اسلامی ایران را در فشار قرار دهد.
اما سوال اصلی اینجاست که: ترامپ چگونه این استراتژی خود را پیش خواهد برد؟
دولتهای ایران و روسیه هم اینک دیدگاههای به ظاهر مشترکی را در مسایل مربوط به بحرانهای منطقهای و بینالمللی در پیش گرفتهاند و بحران سوریه را آوردگاه اجرای این دیدگاه خود قرار دادهاند.
تهران و مسکو با یکجانبهگرایی و جهان تک قطبی – به رهبری آمریکا – سر ناسازگاری دارند و هر دو کشور با دموکراسی لیبرال غربی که ایالات متحده آمریکا مدعی رهبری آن است، سر سازش ندارند.
از سوی دیگر به نظر میرسد تهران و مسکو در حال مبارزه با تروریسم افراطگرای اسلامی – گروههای تکفیری- سنی – در خاورمیانه هستند و هر دو کشور این گروهها را خطری برای منافع و امنیت ملی خود تلقی میکنند.
اگر ترامپ بخواهد در عین جلب همکاری روسیه، ایران را مهار کند به نظر میرسد راهی جز دور کردن مسکو از تهران و ایجاد جدایی و شکاف بین این دو کشور نداشته باشد.
اما چگونه رییس جمهور آتی آمریکا میتواند موفق به انجام چنین کاری شود؟
پرواضح است که چنین دستور کاری آسان نخواهد بود، به ویژه اینکه دیدگاههای اصولی حاکمان ایران و روسیه دستکم بیش از دو دهه گذشته – پس از سقوط شوروی - درباره سیاستهای آمریکا و ضرورت مقابله با جهان تک قطبی، مشترک بوده است.
اما ترامپ شاید یک راه در پیش رو داشته باشد و آن جلب نظر روسیه برای افزایش فشار بر جمهوری اسلامی ایران باشد. در این صورت به نظر میرسد باید «مایکل فلین» مشاور امنیت ملی کابینه ترامپ نقش محوری را بر عهده بگیرد.
از نظر «فلین» تهدیدهای ناشی از تروریسم افراط گرای اسلامی علیه آمریکا و روسیه میتواند دغدغهای مشترک باشد.
فلین که همچون ترامپ دیدگاهی منفی درباره روسیه و حاکمان آن ندارد؛ در کتابی که سال گذشته میلادی تحت عنوان «صحنه جنگ – چگونه میتوان در جنگ جهانی علیه اسلام رادیکال و متحدانش پیروز شد» به نگارش درآورده، رویکرد خود درباره خطرات ناشی از تروریسم رادیکال اسلامی را علیه منافع آمریکا تشریح کرده است.
این دیدگاه فلین کاملا با رویکرد دولت باراک اوباما متفاوت است. از نظر دولت اوباما تفاوت معناداری بین جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک دولت مشروع با گروههای افراط گرای تکفیری و سلفی وجود دارد.
اوباما در سالهای گذشته به همین خاطر رویکردی مداراجویانه و میاندارانه بین ایران شیعی و اعراب سنی منطقه خاورمیانه و خلیج فارس در پیش گرفت؛ رویکردی که سبب شد جمهوری اسلامی ایران به یکی از محوریترین دولتهای منطقه برای مبارزه با تروریسم افراط گرا در عراق و سوریه بدل شود؛ تا جایی که حتی صدای بسیاری از رهبران کشورهای عربی منطقه به ویژه حاکمان سعودی را در آورد؛ اما پاسخ اوباما به رهبران سعودی بسیار دلسرد کننده بود. او سال گذشته در مصاحبهای با مجله آمریکایی «آتلانتیک» به حاکمان عربستان سعودی توصیه کرد: به سهم و نقش جمهوری اسلامی ایران در منطقه احترام گذاشته و تلاش کنند به نوعی با جمهوری اسلامی ایران کنار بیایند.»(نقل به مضمون)
از نظر دولت اوباما ایران شیعی و غالب گروههای تحت حمایت این کشور نه تنها در تداوم زنجیره گروههای افراط گرای تکفیری نیستند بلکه گروههای تکفیری خطری جدی برای منافع ایران شیعی هم محسوب میشوند و میتوان از ظرفیت ضدیت این گروهها برای ایجاد تعادل و موازنه بهره گرفت.
اما در دیدگاه «مایکل فلین» هسته اصلی گروههای تروریستی اسلامی که منافع و امنیت آمریکا را تهدید میکنند نه گروههایی چون داعش و یا القاعده بلکه «دیدگاه ضد غربی و ضد آمریکایی غالب در جمهوری اسلامی ایران» و گروههای تحت حمایت جمهوری اسلامی است. او حتی مدعی است جمهوری اسلامی ایران پیشتر در چارچوب دستور کار ضد آمریکایی مشترک از گروههایی چون القاعده در عراق پشتیبانی کرده است.
فلین بر این باور است که تهدید اصلی از ناحیه اسلامگرایی افراطی از درون ذات و ماهیت حکومت جمهوری اسلامی ایران برمیخیزد. به باور این ژنرال بازنشسته آمریکایی که قرار است در ۴ سال آتی خوراک فکری ترامپ را در زمینه مسایل مرتبط با امنیت ملی آمریکا تامین کند، این جمهوری اسلامی ایران است که در هسته مرکزی اسلام سیاسی و افراط گرایی اسلامی نشسته است.
در این دیدگاه شاید بتوان رویکرد مثبت نسبت به روسیه را همزمان با تلاش برای مهار ایران در پیش گرفت و آن همراه ساختن دولت روسیه و شخص ولادیمیر پوتین در این تعریف و این برداشت از اسلام گرایی افراطی است.
شکی نیست که دولت روسیه نیز تروریسم ناشی از اسلام گرایی افراطی را یک تهدید جدی برای امنیت ملی خود تلقی میکند و هم اینک نیز صدها شهروند روس – از مناطقی چون داغستان و چچن و اینگوش و.. – به عضویت و استخدام گروههای تروریستی همچون داعش یا جبهه النصره و یا القاعده درآمدهاند.
روسها بارها به صراحت اعلام کردهاند که تروریسم افراط گرای اسلامی یک تهدید جدی علیه منافع آنهاست، اما آیا دولت آتی ترامپ قادر خواهد بود به تعریف مشترکی درباره این تهدید با ولادیمیر پوتین برسد؟ و آیا کابینه آتی ترامپ قادر خواهد بود جمهوری اسلامی ایران را نیز یک تهدید جدی در قالب اسلام گرایی افراطی به باور مقام ارشد تصمیم گیر کرملین برساند؟
پاسخ دادن به این سوال بسیار دشوار است اما شاید یک راه دیگر دولت آتی آمریکا جلب نظر روسیه از طریق دادن امتیازاتی چون محدود کردن حضور نظامی آمریکا و ناتو در اروپای شرقی و مرکزی باشد.
روسها حساسیت فوقالعادهای روی تهدیدات ناشی از فعالیتهای ناتو در اروپای شرقی و مرکزی دارند و نشان دادهاند در این زمینه اهل مسامحه نیستند. در صورتی که دولت آتی آمریکا – همان طور که پیشتر وعده و شعار آن را داده – علاقه چندانی به حمایت از متحدان ناتویی در شرق اروپا از خود نشان ندهد، شاید بتواند نظر دولت مسکو را درباره حل و فصل مرضی الطرفین مسایل و بحرانهای خاورمیانه جلب کند.
مخلص کلام اینکه به نظر میرسد دولت آتی آمریکا بدون جلب نظر و همکاری روسیه قادر به ایجاد فشار بیشتر روی جمهوری اسلامی ایران نباشد و این وضعیت موقعیتی ممتاز را در اختیار ولادیمیر پوتین قرار خواهد داد تا به عنوان یک واسطه در میان آمریکا و ایران امتیازات قابل توجهی را از دو طرف دریافت کند.
دو گزینه برای آینده روابط مثلت آمریکا – ایران – روسیه قابل تصور است:
۱- همکاری هر سه ضلع مثلث در صورتی که روسها بتوانند نظر ترامپ را درباره جلب همکاری با جمهوری اسلامی ایران برای حل بحرانهای منطقهای جلب کنند.
۲- تشدید تقابل بین آمریکا و جمهوری اسلامی ایران در صورتی که ترامپ با دادن امتیازاتی نظر پوتین را درباره ضرورت مقابله و مهار جمهوری اسلامی ایران جلب کند.
در هر دو سناریوی در پیش رو» پوتین «نقش مرکزی و تعیین کنندهای خواهد داشت.
البته سناریوی دیگری نیز محتمل است و آن تداوم وضعیت کنونی یعنی محوریت ایران و روسیه در منطقه خاورمیانه و بیعلاقگی دولت آتی آمریکا به مداخله به منظور مهار ایران در منطقه است که با توجه به دیدگاههای به شدت منفی ترامپ و غالب اعضای کابینه او نسبت به جمهوری اسلامی ایران، ادامه سیاست بیعملی و بیتحرکی دولت اوباما از سوی کابینه آتی آمریکا و عدم تغییر سیاست فعلی دولت آمریکا چندان محتمل به نظر نمیرسد.