ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 03.12.2016, 20:01
دونالد ترامپ آمریکا را به کجا می‌کشاند؟

شهروند / ترجمه: مینو میرزایی
منبع: اشپیگل

ایالات متحده به مدت ١٠٠سال، رهبر دنیای آزاد بود، اما با انتخاب «دونالد ترامپ» این نقش را از دست داد و اکنون زمان آن فرا رسیده که اروپا به عرصه جهانی گام نهد.

در ژانویه ٢٠١٧ وقتی دونالد ترامپ به‌عنوان چهل‌وپنجمین رئیس‌جمهوری ایالات متحده آمریکا سوگند یاد کند، عصر آمریکایی، هم صدمین‌ سال تولد خویش را جشن خواهد گرفت و هم مراسم خاکسپاری خود را برگزار خواهد کرد.

در سال ١٩١٧، جنگ جهانی اول در اروپا شعله‌ور شده بود و در واشینگتن دی‌سی، رئیس‌جمهوری «وودرو ویلسون» به مردم کشورش گفت، وقتش رسیده که آمریکایی‌ها مسئولیت «صلح و عدالت» را بر دوش بگیرند. او معتقد بود که جهان باید برای دموکراسی، ایمن شود. ویلسون علیه امپرتوری آلمان اعلام جنگ کرد و این برای آمریکا نخستین مرحله جهانی‌شدن سیاسی بود.

١٠٠‌سال بعد: ترامپ
ترامپ، کسی است که برای جهانی‌شدن برنامه‌ای ندارد، ترامپ، کسی است که راجع به ملی‌گرایی آمریکایی موعظه می‌کند و از انزوا، عقب‌نشینی از تجارت جهانی و مسئولیت‌پذیری صفر در برابر مشکلات مهم از قبیل تغییرات آب و هوا حرف می‌زند و همه اینها پس از یک مبارزه انتخاباتی معیوب و توأم با خشم، نژادپرستی و تهییج احساسات مردم مشخص شد.

به دنبال انقلاب در فرانسه و آمریکا در اواخر قرن ١٨ میلادی، ایالات متحده تضمین حقوق بشر را برای نخستین‌بار آغاز کرد. حقوق بشر، موجودیتی هنجاری دارد و یک نژادپرست نمی‌تواند این موجودیت را تجسم کند. در وجود ترامپ هیچ‌گونه حسی از کرامت انسانی دیده نمی‌شود- نه برای خود و نه برای دیگران. او به هیچ عنوان شایستگی رهبری جهان غرب را ندارد، چراکه نه تمایل به این کار را دارد و نه توانایی پذیرفتن این نقش را.  اروپا درحال حاضر با پوچی و ترس از ساقط‌شدن از اعتبار مواجه است. آلمان که پس از جنگ جهانی دوم با سرمایه سخاوتمندانه آمریکا زندگی یافت، اکنون در شوک به سر می‌برد و باید با فقدان رهبری غرب کنار بیاید.

چسبی که جامعه را منسجم نگه می‌دارد
دموکراسی‌های متحد در توزیع سیستم‌های رقابتی، تحت رهبری آمریکا کاملا موفق بودند. آنها امپراتوری آلمان محافظه‌کار و اتریش- مجارستان را درجنگ جهانی اول شکست دادند. درجنگ جهانی دوم نیز رژیم فاشیستی را در آلمان و ایتالیا از ریشه کندند. 

در آغاز دهه ١٩٩٠ برنده تاریخ مشخص بود: غرب. چه چیزی غرب را قدرتمند کرد؟ از یکسو خود «آزادی» عامل این امر بود. اقتصاد بازار به روشنی برتر از اشکال اقتصادی بود که مستقیما توسط دولت کنترل می‌شدند. دربازی قدرت‌ها غربِ توسعه‌یافته، محصولات بهتر و رفاه بیشتر به‌علاوه قدرت و نیروهای نظامی برای برنده‌شدن در جنگ تولید می‌کرد.

از سوی دیگر، ترس از دست دادن آزادی، چسب محکمی بود که جوامع را کنار هم نگه می‌داشت. «ما آزادی خود را درکشور و خارج از کشور حفظ کرده و توسعه خواهیم داد». این عقیده، کشورها را درکنار هم نگه می‌داشت. دموکراسی‌های باختری، در پناه رهبری و زیر سپر هسته‌ای آمریکا با نام «غرب»، قوی و نسبتا متحد بودند. دهه ١٩٩٠ شادترین برهه زمانی برای غرب بود. جهان دموکراتیک رشد کرده بود و به نظر می‌رسید که ترس از عدم موفقیت در رسیدن به آزادی یک‌بار برای همیشه از بین رفته است. دیگر قدرت بزرگتری نبود که آزادی را به چالش بکشد.

١١ سپتامبر ٢٠٠١: آغاز ماجرا   
درجهان امروز، ترس، بیشتر از همیشه حاکم است، اما این ترس فقط از ترور نیست و نیز مانند گذشته ترس از دست دادن آزادی نیز نیست. این یک تغییر پارادایم است که زمینه ورود دونالد ترامپ را به کاخ‌سفید فراهم کرده است. همیشه دوحالت به صورت همزمان درجوامع غربی وجود دارد. هم از آزادی لذت می‌برند و هم می‌ترسند. هم از آزادی دفاع می‌کنند و هم برای کسب آن می‌جنگند. آزادی گسترده و نامحدود است.
 
سفیدپوستان به‌ویژه افراد مسن کسانی بودند که ترامپ را راهی کاخ‌سفید کردند. حمایت از او، به‌ویژه دربین این گروه در انتخابات بسیار بالا بود. وقتی دونالد ترامپ خود را در رأس این جنبش از خشم مردمی قرار داد، متوجه شد که به حمایت نیاز دارد. اکنون از او انتظار می‌رود که آزادی‌ها را محدود کند، ازجمله تجارت آزاد و مهاجرت را. اما این‌بار تهدیدها از درون سرچشمه می‌گیرند. آنها می‌ترسند که در ریاست‌جمهوری ترامپ با تبعیض بزرگتری علیه فرهنگ و روش‌های خود مواجه شوند.

کل نمایش را می‌توان در این جمله خلاصه کرد: آنچه که درمورد غرب منحصربه‌فرد است- آزادی- به مثابه تهدید درنظر گرفته می‌شود. هیچ بحرانی نمی‌تواند اساسی‌تر از این باشد. این مسأله به دموکراسی‌های اروپایی نیز تسری یافته، در آن‌جا هم ترس و خشم درحال گسترش است، به همان دلیلی که در آمریکا اتفاق افتاد، یعنی مهاجرت، جهانی‌سازی و به‌ویژه تجارت آزاد. اما زمانی که به پیمان تجارت آزاد و سرمایه‌گذاری ترانس آتلانتیک می‌رسد، آمریکایی‌ها بیش از اروپاییان می‌ترسند؛ چراکه ترامپ به گفته خودش، به این معاهده پایان خواهد داد. 

تفرقه
زمان آن رسیده که کشورهای قاره سبز، تأکید قوی‌تری بر اتحادیه اروپا داشته باشد. این امر، پیشتر صدها بار نوشته و گفته شده است، اما شاید شوک به قدرت رسیدن ترامپ به اطمینان یافتن از تحقق این امر کمک کند. متأسفانه اروپا در بدترین حالت دهه‌های اخیر قرار دارد. بریتانیا، اتحادیه اروپا را ترک کرده و بسیاری از دولت‌ها به جای انسجام بر تفرقه تأکید دارند. کشورهای اروپایی درحال تجزیه هستند.

در ١٠٠سالی که طی آن ایالات متحده، قدرت محافظ و هدایتگر غرب بود، متحدانش نسبتا راحت‌تر بودند. حالا، اروپا باید بدون حمایت آمریکا امنیت خود را تأمین کند و این درحالی است که ولادیمیر پوتین، اردوغان و داعش در همسایگی اروپا هستند.