ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 26.09.2016, 19:37
ترکیه، اردوغان، سوریه و کردها

منبع: چشم انداز ایران شماره ۹۹


درباره چرایی رخ‌دادن کودتا در ترکیه دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد.
دیدگاه اول: وقتی آتاتورک ترکیه را بنا کرد، توصیه کرد کشورش حسن هم‌جواری را رعایت کند و این امر از آن زمان در ترکیه و بین لائیک‌ها و کمالیست‌ها نهادینه شده بود. دخالت اردوغان در لیبی و فاجعه‌ای که آنجا رخ داد و همچنین دخالت‌ها در سوریه که چند سالی است عوارض آن (میلیون‌ها مهاجر و تروریسم‌پروری) به داخل ترکیه کشیده شده است باعث شد با رخ‌دادن هر حادثه تروریستی در جهان انگشت اتهام به سمت ترکیه نشانه رود؛ حتی جو بایدن، معاون اوباما، نیز گفت متأسفانه هم‌پیمانان راهبردی ما به تروریست‌ها کمک می‌کنند و آن‌ها را پرورش می‌دهند؛ بنابراین این لکه ننگی برای شهروندان ترکیه بود و باعث شکل‌گیری فکر کودتا در ذهن برخی افسران شد.

دیدگاه دوم: شنیده شد که حدود بیست نفر از افسران ستاد ارتش ترکیه را تصرف کردند و یک نفر، فرمانده کودتاچیان را در آنجا می‌کشد و به این ترتیب این کودتا به کودتایی کور تبدیل می‌شود و فرماندهی‌اش را از دست می‌دهد. این باعث می‌شود کودتا زودتر و در ساعت ۱۰ شب انجام شود و نافرجام باشد. شبکه خبر تلویزیون ایران بر این خبر تأکید می‌کرد.

دیدگاه سوم: گفته می‌شود اردوغان در ابتدا تنها رده‌های اول ارتش را پاکسازی کرد و تغییری در رده‌های دوم ایجاد نکرد و در واقع این کودتا کار افسران رده دوم بوده است.

دیدگاه چهارم: طبیعی است پس از اینکه گولن خائن اعلام شد، حدود سه سال پیش، طرفدارانش در نیروهای نظامی، امنیتی و ارتش شناسایی شدند. دولت فهرستی از این افراد برای تصفیه تهیه کرد، اما نفوذی‌های جریان گولن به این جریان خبر دادند که به‌زودی تصفیه‌هایی آغاز می‌شود و بنابراین آن‌ها هم دست به کودتا زدند.
دیدگاه پنجم: اردوغان در قوه قضائیه دخالت‌هایی می‌کرد. مثلاً وقتی محموله سلاحی تحت نام کمک‌های بشردوستانه به سوریه فرستاده می‌شد و در مرز نگه داشته می‌شد و دادگاه رأی می‌داد که این محموله اسلحه بوده است، اردوغان قاضی را عوض می‌کرد؛ بنابراین اردوغان نیاز به تصفیه افراد داشت، از این‌رو فضای بازی را برای عده‌ای ایجاد کرد تا این افراد کودتا کنند و فضا برای تصفیه نیروها فراهم شود.
دیدگاه ششم: گفته شد که روسیه وقوع این کودتا را به دولت ترکیه خبر داده بود و از عصر آن روز نیروی انتظامی در استانبول و دیگر شهرهای مهم حضور چشم‌گیر داشتند.
دیدگاه هفتم: چند روز پیش از کودتا اردوغان در سیاست‌های منطقه‌ای ترکیه تجدیدنظر می‌کند، مثلاً روابط با روسیه را مجدداً برقرار می‌کند یا با ماندن اسد در قدرت برای مدت کوتاهی موافقت می‌کند. آیا به او خبر رسیده بوده است که نظامیان در پی نارضایتی از دخالت در سوریه در پی اقدام به کودتا هستند و این تغییر موضع ناشی از این امر است؟ دلیل این تغییر موضع ناگهانی چه بود؟

تحلیلی که شما از حزب عدالت و توسعه دارید مقداری متفاوت است از چیزی که من دنبال می‌کنم. بهتر است پیش از واردشدن به بحث اصلی ابتدا چند نکته کلیدی را بگویم.

نکته اول اینکه ارزیابی درباره اردوغان در ایران، ارزیابی نادرستی است. شناخت اردوغان در ایران از کانال‌های مدیریت‌شده صورت گرفته است. دسترسی به منابع اطلاعات و اخبار اصلی ممکن هست، اما شاید کار چندان ساده‌ای نباشد و به همین دلیل عمدتاً در فضاهای رسانه‌ای ایران تکیه بر اخباری است که به‌صورت انتخابی پخش می‌شود. وقتی اطلاعات نادرستی داده می‌شود، هر اندازه هم که تحلیلگر قوه تحلیل بالایی داشته باشد، خروجی تحلیل درست نخواهد بود.

اردوغان و حزب عدالت و توسعه با تصویری که در جامعه ما از آن‌ها ترسیم شده است فاصله زیادی دارند. در طول چند سال گذشته و با آغاز جریانات سوریه، مرکزیتی در ایران به‌طور جدی اخبار مربوط به ترکیه و مشخصاً مربوط به اردوغان را مدیریت کرده است و چهره نادرستی از او ساخته است. منابع من منابع داخل خود ترکیه، منابع اروپایی و امریکایی است و به منابع اصلی اتکا می‌کنم. تحلیل‌هایی که وجود دارد تحلیل‌های متنوعی در سطح دنیاست که وقتی با رعایت اصل تعاطی افکار بررسی کنیم شاید تصویر روشن‌تری به دست بیاوریم؛ بنابراین نظر من از نظرات غالب موجود در جامعه و حتی تحلیل‌های برخی دیپلمات‌های وزارت خارجه متفاوت است.
تحولاتی که رخ داده است علل متنوعی دارد مانند جریان لیبی و سوریه که گفتید. عوامل مختلفی در این بحث وجود دارد و من سعی می‌کنم در حد بضاعت خودم به آن‌ها پاسخ دهم.

آقای اردوغان فردی است که از دل مجموعه آقای نجم‌الدین اربکان بیرون آمده است. مجموعه‌ای که حزب داشتند و هر بار که حزبشان بسته می‌شد در قالب حزبی جدید با نامی متفاوت چون فضیلت و رفاه مجدداً بازمی‌گشتند. وقتی که در سال ۱۹۹۷ آقای اربکان در پی کودتای نرم از قدرت کنار رفت، جوان‌ترهای حزب مانند آقای اردوغان و عبدالله گل درباره اینکه چطور می‌شود وارد فعالیت سیاسی شد فکرهای دیگری به سرشان زد. این گروه مدت‌ها با محدودیت روبه‌رو بودند مثلاً خود آقای اردوغان را به دلیل خواندن شعری درباره فلسطین در مجلسی بازداشت و از فعالیت سیاسی منع کردند؛ اما آقای اردوغان شخصیت ساده‌ای نبود. او در مقام شهردار استانبول بسیار موفق عمل کرده بود. نه تنها مسلمانان، نامسلمانان و حتی کسانی که با دین زاویه داشتند از کارهای ایشان در استانبول تعریف می‌کردند. کارنامه اردوغان هم موفق بود و هم پاک. وقتی با این کارنامه وارد عرصه سیاسی در سطح ملی از او استقبال شد.

در ترکیه چه نظامیان و چه سیاسیون از چندین دهه فعالیت در سیاست، چه در زمینه توسعه سیاسی و اجتماعی و مبارزه با فساد و چه در زمینه اقتصادی که معضل تورم‌های دورقمی طولانی‌مدت را داشت، تجربه موفقی نداشتند؛ البته فضای اقتصادی ترکیه گاهی اوقات دچار تحولاتی می‌شد. نباید آقای تورگوت اوزال را در این زمینه فراموش کرد. اوزال مدتی پس از کودتای ۱۹۸۰ ژنرال اورن زمانی که کار را به دست گرفت، از آنجایی که در حوزه اقتصاد توانمند بود و در سطح بین‌الملل تجربه داشت، توانست پروژه‌های بزرگی را برای ترکیه طراحی و اجرا کند. در زمان نخست‌وزیری و ریاست‌جمهوری اوزال، اقتصاد ترکیه تحولات مثبت و مهمی داشت، اما مجدداً کار به دست بازیگران سیاسی دیگری افتاد که نتوانستند اقتصاد ترکیه را اداره کنند و ارتش هم به‌عنوان قدرت اول سیاسی از پشت پرده کارش را پیش می‌برد.

تردیدی نیست که وقتی قدرت سیاسی در کنار قدرت نظامی قرار می‌گیرد، طبیعتاً از دل آن فساد اقتصادی بیرون می‌آید. برخی از این مسائل هرچند که پنهان بود در ترکیه وجود داشت. مشابه این مسئله در پاکستان هم دیده می‌شود. اگر ارتش و نظامیان پا به حوزه سیاسی بگذارند، با اتکا به قدرتی که دارند به طرق مختلف سعی می‌کنند صداها را خفه کنند. سیاستمداران و ارتش ترکیه کشور را به‌ جایی رسانده بودند که مردم در فشار بودند. من در سفرهایم به ترکیه می‌دیدم که مردم در ظاهر زندگی خوبی دارند، اما در فقر بودند و در فشار مشکلات معیشتی به‌سر می‌بردند. مردم این شرایط بد را در جوار اروپا داشتند. در حالی که دولت‌های وقت دائم به آن‌ها وعده می‌دادند اروپایی می‌شوند.

به‌طور کلی میزان نارضایتی بالا بود؛ بنابراین وقتی حزب عدالت و توسعه وارد کار شد و شخصیت‌هایی مانند اردوغان و عبدالله گل وارد عرصه سیاسی شدند، زمینه فراهم بود؛ که سه مؤلفه داشت؛ نارضایتی عمومی، خواسته تغییر و چند چهره پاک. فوراً و علی‌الحساب متذکر بشوم که برخلاف برخی نوشته‌ها در مانیفست حزب عدالت و توسعه اثری از حکومت دینی دیده نمی‌شد تا نگرانی‌های برخی محافل قدرتمند، لائیک و کمالیست‌ها را تشدید کند. به این ترتیب حزب عدالت و توسعه توانست حکومت را در دست بگیرد و با تغییراتی که در حوزه اقتصاد ایجاد کرد محبوبیت این حزب روزبه‌روز بیشتر شد. احزاب مقابل هم در چارچوبی که در قوانین ترکیه برای آن‌ها تعریف شده است با حزب عدالت و توسعه رقابت می‌کردند. آن‌ها سعی می‌کردند قدرت را با استفاده از صندوق رأی از این حزب بگیرند، اما با توجه به موفقیت‌های اقتصادی حزب حاکم چنین شرایطی برای آن‌ها فراهم نمی‌شد. مردم، چه کسانی که پیوندهای دینی داشتند چه کسانی که پیوندهای دینی نداشتند، وقتی دیدند که درآمد سرانه در عرض ۱۰ سال از ۳ هزار دلار به ۱۳ هزار دلار رسیده است و زندگی بهتری پیدا کرده‌اند، ترجیح دادند که به حزب عدالت و توسعه رأی دهند؛ بنابراین در حوزه اقتصاد و معیشت عامه مردم حزب عدالت و توسعه بسیار موفق و خوب عمل کرد.

از طرفی دیگر حزب عدالت و توسعه با اعتقاد به توسعه سیاسی-اجتماعی که در سال‌های اولیه داشت به همه گروه‌ها و جریانات فرصت داد تا آزادانه نظرات خود را مطرح کنند و تلویزیون، روزنامه، مجله و فعالیت‌های دیگر خود را داشته باشند. آمار و ارقام افزایش رسانه‌ها این را می‌گوید. بعداً به چرایی تغییرات دو سه سال اخیر در ترکیه می‌پردازیم که بخشی از عوامل آن درون جامعه ترکیه بود، ولی عمدتاً عوامل خارجی داشت.

نکته سوم مسئله کردها در ترکیه است که مسئله‌ای تعیین‌کننده است. نظرسنجی‌های سازمان‌های معتبر امریکایی مانند پیو (PEW) و آی‌آرآی (IRI) که درون ترکیه انجام شده است نشان می‌دهند که یکی از دغدغه‌های اصلی جامعه ترکیه کردها هستند. مسئله کردها در ترکیه همراه با جنگ مسلحانه‌ای که طی چند دهه در ترکیه در جریان بوده و متصل به کردهای شمال عراق است مسئله تهدیدکننده‌ای است. خود عراق نیز در طول بیست سال گذشته نابسامانی‌های زیادی داشته است. در زمان صدام و پس از جنگ اول امریکایی‌ها که منطقه شمال و جنوب را منطقه ممنوع اعلام کردند برای کردها فضایی برای فعال‌شدن ایجاد کردند و کردهای ترکیه و پ.ک.ک هم به عراق رفتند و در کوه‌های قندیل فعالیت کردند و مشکلات جدی برای ترکیه ایجاد شد؛ چریک‌های شهری، چریک‌های غیرشهری، فعالان سیاسی و فعالان دیگر حوزه‌ها. این‌ها همگی جریانی علیه تمامیت ارضی و حاکمیت ملی در ترکیه تلقی شدند؛ یعنی در مجموعه دولت و حکومت ترکیه کردها تهدید اول بودند و هستند. من روی این موضوع تأکید می‌کنم؛ چون مسئله بسیار مهمی است که مغفول می‌ماند و در تحلیل‌ها بسیار تعیین‌کننده است.

در دوران نخست‌وزیری آقای اردوغان و حاکمیت حزب عدالت و توسعه حرکت تدریجی برای حل این مسئله صورت گرفت. بر همین اساس آقای اردوغان رئیس سازمان امنیت ترکیه، آقای هاکان فیدان را مأمور مذاکره با کردها کرد. او به مدت دو سال به‌صورت پنهانی در شمال اروپا با نمایندگان کرد گفت‌وگو می‌کرد. از طرفی دیگر در داخل ترکیه و به‌واسطه دوستان آقای عبدالله اوجالان که بعضی از آن‌ها کرد و نماینده پارلمان هم بودند افرادی از سوی دولت به جزیره ایمرالی، محلی که عبدالله اوجالان در آنجا زندانی است، دائماً رفت‌وآمد داشتند و با اوجالان در آنجا مذاکره می‌کردند. تا پیش از وقوع بهار عربی فضای بسیار مثبتی برای حل‌وفصل مسئله کردها ایجاد شده بود تا جایی که پ.ک.ک پذیرفت اسلحه و مبارزه مسلحانه را کنار بگذارد و از فاز نظامی-امنیتی وارد فاز سیاسی-امنیتی بشود.

گویا جناحی که در کوه‌های قندیل بودند این تغییر فاز را نپذیرفتند.

نه این درست نیست، آن‌ها هم پذیرفتند. در آنجا رهبریتی مشترک درست کردند. اطلاع دارید که از آنجا که نگاه این گروه نگاه چپ سوسیالیستی است، در رهبریت یک خانم و یک آقا را گذاشتند. عده زیادی از اعضای پ.ک.ک و همین‌طور حزب اتحاد دموکراتیک کرد آقای صالح مسلم در شمال سوریه، خانم‌ها هستند و قیدوبندهایی که در دیگر جریانات منطقه می‌بینیم در بین کردها متفاوت است. البته من نمی‌خواهم بحث کردی را باز کنم خود این بحث شاخه‌های مختلفی دارد. به هر ترتیب حرکت‌های اردوغان در راستای حل مشکلات کردی بسیار مثبت جلو می‌رفت و آقای عبدالله اوجالان، رهبریت کردها و سایرین از آن استقبال کردند و عملیات نظامی هم از راه کوه‌های قندیل انجام نمی‌شد و اوضاع آرام بود.

کردها درخواست داشتند که در قانون تغییری به نفعشان ایجاد شود.

این موضوع در دستور کار مذاکرات بود. دو طرف بر سر این موضوع اختلافاتی داشتند و این موضوع فیصله پیدا نکرد، اما قدم‌های بزرگی برای حل آن برداشته شده بود. پذیرش این موضوع خود پیشرفت مهمی بود، همان‌طور که اگر امروز بپذیرند که بر سر مسئله سوریه گفت‌وگو کنند، از نظر همه دنیا قدمی بزرگ محسوب می‌شود. اسم‌آوردن از کردها، مطرح‌شدن زبان کردی و صحبت‌کردن به زبان کردی و اجازه برگزاری نوروز همگی قدم‌های رو به جلوی مثبتی بودند. همین‌که مسئله کردها از فاز نظامی وارد فاز سیاسی شد پیشرفت بزرگی است که هیچ‌یک از دولت‌های قبلی موفق به انجام آن نشده بودند.

بنابراین، وقتی‌که به بهار عربی می‌رسیم با ترکیه‌ای روبه‌رو هستیم که سیاست تنش صفر با همسایه‌هایش را دارد. این مطلب که آقای داوود اوغلو در جایگاه فردی دانشگاهی مطرح می‌کند مطلبی معقول و پذیرفته شده است؛ اما جریان بهار عربی این سیاست را به هم می‌ریزد. پیش از اینکه وارد بحث بهار عربی شویم این نکته را هم فراموش نکنیم که اتفاق دیگری هم در دنیا افتاده است؛ پیش از بهار عربی ترکیه با سرعتی که در حوزه توسعه اقتصادی جلو رفته است در اروپا به بالاترین نرخ رشد اقتصادی دست یافته است؛ اما بحران اقتصادی که در سال ۲۰۰۸ در پی بحران مسکن امریکا ایجاد شد به همه ازجمله ترکیه ضربه زد. حزب عدالت و توسعه به‌خوبی توانست این بحران را مدیریت کند هرچند که نرخ رشد دیگر شتاب پیشین را نداشت.

در کنار نرخ رشد بالای ترکیه وجه منفی هم وجود داشت؛ نزدیک به ۳۰۰ میلیارد دلار وام خارجی.

در مجموع آنچه شهروند ترکیه‌ای که با این حزب کار می‌کند می‌بیند این است که درآمد سرانه پیش از این ۳ هزار دلار بود ولی الآن ۱۳ هزار دلار است و اقتصاد روبه‌جلوست، مثلاً وقتی حوزه جهانگردی را بررسی کنید می‌بینید که درآمد این حوزه از ۱۰-۱۵ میلیارد دلار شروع می‌شود و به بالای ۳۰ میلیارد دلار می‌رسد. علاوه بر این دولت زیرسازی اقتصاد را تکان داد و در کل جهان عرب و اسلام سرمایه‌گذاری کرد، مثلاً ترک‌ها در لیبی ۲۵ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری داشتند یا در عربستان قراردادهای زیادی برای پروژه‌های بسیار بزرگ بسته‌اند و آنجا کار می‌کنند. یا ترکیش ایرلاین از خط هوایی که هیچ جایگاهی در دنیا نداشت تبدیل به خط هوایی شد که چند سال متوالی در اروپا اول شد. موفقیت‌ها زیادند، اما من نمی‌خواهم آن را مطلق کنم و طبیعتاً مشکلاتی هم وجود داشت.

برگردیم به بحث بهار عربی. در جریان بهار عربی تحولات در خاورمیانه پیش‌بینی‌پذیر نبود. نه قذافی، نه بن علی، نه مبارک و نه بشار اسد چنین چیزی را پیش‌بینی نمی‌کردند. یک هفته پیش از اتفاقاتی که در درعا افتاد بشار اسد مصاحبه‌ای داشت و وقتی از او درباره بهار عربی و رخ‌دادن آن در سوریه پرسیده بودند در جواب خندیده بود که مگر ممکن است چنین چیزی در سوریه اتفاق بیفتد. از دید همه البته همین‌طور بود چون در سوریه خبری نبود. در جلساتی که ما داشتیم حتی کارشناسان خود ما هم که هریک چند دوره سفیر همین منطقه بودند همین فکر را می‌کردند. در دنیا هیچ‌کس فکر نمی‌کرد چنین چیزی اتفاق بیفتد.

ترکیه هم بر اساس اطلاعات روز حرکت می‌کرد. وقتی امریکا و انگلیس و فرانسه هم در ماجرای لیبی یا عراق اشتباه می‌کنند چه انتظاری از ترکیه می‌توان داشت؟ به هر حال در بسیاری از قضایای جهانی سیاست‌های اصلی را قدرت‌های برتر تعریف و تعیین می‌کنند و قدرت‌های منطقه‌ای نظیر ترکیه هم آن‌ها را دنبال می‌کنند؛ البته در جریان لیبی که اشاره کردید ترکیه انگیزه داشت چون ۲۵ میلیارد دلار پروژه در آنجا داشت و به دنبال افزایش آن‌ها بود. از آنجایی که لیبی نفت دارد گرفتن پروژه در آنجا برای هر کشور و شرکتی موفقیت اقتصادی خوبی بود.

موضوع مصر، المرسی و السیسی هم بحثی طولانی می‌خواهد. اخوانی‌ها از مدت‌ها پیش با هم روابطی داشتند؛ چه آن‌ها که در پاکستان و افغانستان، چه آن‌ها که در اروپا و چه آن‌ها که در مصر و سوریه و ترکیه هستند. این جریان قدیمی و ریشه‌دار است، اما من همیشه به خودم تذکر می‌دهم که در کنار همفکری‌های آنان تفاوت‌های بین نحله‌های این جریان در مناطق مختلف را هم در نظر داشته باشم تا دچار اشتباه در تحلیل نشوم. یک وجه تحلیل‌های ترکیه درباره آنچه در مصر اتفاق افتاد این بود که درباره اخوان اشتراکاتی دارند.

کرامت انسانی مسئله‌ای بود که برای آقای اردوغان و دوستانشان مانند آقای عبدالله گل معنا و مفهوم داشت. مسئله‌ای که در جوامع منطقه به‌تدریج از دور خارج شده و مغفول مانده است. از منظر من که روی این قضیه هم کار کرده‌ام مهم‌ترین اصلی که در سیاست خارجی، ما را یعنی یک مسلمان را از یک غیرمسلمان، یک دین‌مدار را از یک غیردین‌مدار، یک ارزشی را از یک غیرارزشی جدا می‌کند احترام به کرامت انسانی است. به نظر من این مهم‌ترین عامل تعیین‌کننده در این زمینه است. من در برخورد ترکیه با قضیه مصر این عامل را قوی می‌بینم. جدا از پیوندهایی که ممکن است بین حزب عدالت و توسعه و اخوان‌المسلمین باشد، این وجه کرامت انسانی هم مهم است که همین وجه هم درباره سوریه عمل می‌کند که به آن خواهم پرداخت؛ بنابراین برخورد متفاوت آقای اردوغان با دیگران در جریان مصر، محکومیت کودتا، در جای خود مورد احترام و اعتبار است. من این را غلط نمی‌دانم و به نظرم برخورد آقای اردوغان ارزشی‌تر از برخورد ما بوده است.

نزدیکی اردوغان به عربستان که کودتای مصر را راه انداخت چه معنی می‌دهد؟

اردوغان پس از ماجرای مصر و در ماجرای سوریه به عربستان نزدیک شد. رابطه ترکیه با عربستان را باید در چارچوب خودش تحلیل کرد. این رابطه به معنی همراهی با السیسی نیست. مخالفت اردوغان با السیسی در دنیا مشابهت ندارد و تندترین برخوردها را در این قضیه اردوغان داشته است.

به مسئله سوریه بپردازیم که اصلی‌ترین مشکل روابط منطقه‌ای ما بوده است. برای پرداختن به این مسئله ابتدا باید کمی وضعیت ترکیه را بیشتر بررسی کنیم. ترکیه در میان مسائل مختلفی که در سوریه با آن روبه‌رو است و وضعیت پیچیده‌ای را هم به وجود آورده است، نه یک مشکل که چند مشکل دارد. ما هم چند مشکل داریم. مشکل ما درباره سوریه این بوده است که پس از شروع بهار عربی و حرکت‌های غیرمسلحانه و مردمی در سوریه، کاری نداریم که این جریان در سوریه کم یا زیاد بوده یا در چند شهر بوده است، انتخاب ما پیش‌بردن سیاست کلی خط مقاومت بود. سیاست خط مقاومت پس از انقلاب در حمایت از آرمان‌های فلسطینی‌ها با پشتیبانی از بعضی دولت‌های منطقه و بعضی از جریان‌های غیردولتی منطقه مانند حزب‌الله تعریف شد.

من تصور نمی‌کنم که این انتظار درستی باشد که ما بخواهیم دیگر حکومت‌ها و دولت‌ها سیاست ایران را دنبال کنند. هر کشوری بر اساس منافع خودش تهدید، امنیت و فرصت‌های خود را تعریف می‌کند. ما بر این اساس با ترکیه متفاوتیم. ترکیه تهدیدهایی را برای خودش متصور می‌داند که دور از واقعیت هم نیست. تهدید اول، فروپاشی و تجزیه ترکیه است، تهدید دوم داعش و تهدید سوم از دست‌رفتن جریان حاکمیت است. این‌ها تهدیدهای مختلفی است، اما سؤال مهم این است که کدام در اولویت است. این اولویت با اولویت ما فرق دارد. اگر با اولویت‌ها و متر خودمان بخواهیم سراغ آقای اردوغان برویم حتماً دچار خطا می‌شویم. به عمد و تلقین و با دادن اطلاعات مدیریت‌شده این اتفاق در کشور ما افتاده است. در مجموع ترکیه تهدید امنیتی تجزیه خاکش را بالاترین تهدید می‌بیند. به نظر و تحلیل حکومت ترکیه این تهدید از سوی چه جریانی ممکن است عملی شود؟ از سوی جریان‌های کردی. واقعیت این است که این تهدید تجزیه از تهدید داعش بسیار مهم‌تر است. منظورم این است که در فهرست تهدیداتی که ترکیه دارد تهدید بی‌آبی یا گرسنگی یا معیشتی تهدید اول نیست، مسئله کردها تهدید اول است؛ بنابراین ترکیه در هر تصمیم‌گیری در حوزه سیاست داخلی و خارجی ابتدا به تهدید اول که عقل به آن اشاره می‌کند نگاه می‌کند و بعد به سراغ قضایای دیگر می‌رود. هم حاکمیت ترکیه و هم جامعه ترکیه، بر اساس نظرسنجی‌های داخلی و خارجی که گفتم این اولویت‌بندی را دارند؛ بنابراین وقتی ماجرای پیچیده سوریه به‌تدریج شکل می‌گیرد ترکیه حواسش به این قضیه است.

حالا ببینیم چه اتفاقی در قضیه سوریه می‌افتد. متأسفانه در تحلیل‌ها در ایران به این قسمت پرداخته نمی‌شود و این قسمت نادیده گرفته می‌شود.

پیش از بهار عربی در سوریه بخشی از کردها را داریم که بشار اسد و پدرش آن‌ها را به رسمیت نشناختند و حتی مدارک هویتی نداشتند و ملیت سوری هم به آن‌ها نمی‌دادند. این کردها در قالب احزاب مختلف متشکل شدند که یکی از این احزاب حزب اتحاد دموکراتیک کردها به رهبری صالح مسلم است که قوی‌ترین حزب کردی در سوریه هم است. اتفاقی که در ماجرای سوریه می‌افتد این است که بشار اسد در مقابل ترکیه و جریاناتی که به داخل ترکیه توجه دارند از برگ کردی استفاده می‌کند. بشار اسد نیروهای خود را از منطقه کردی سوریه خارج می‌کند و به سمت غرب می‌برد و در حقیقت خودمختاری به آن‌ها می‌دهد. نتیجه این کار این است که نیروی کردها در آن منطقه آزاد می‌شود. جهت‌گیری این نیرو چیست؟ صالح مسلم در مصاحبه‌ای که خود من آن را زنده نگاه می‌کردم گفت که رهبر معنوی ما آقای عبدالله اوجالان است. پیوستگی این گروه به پ.ک.ک آشکار است. آزادی بدون کنترل چنین نیرویی که تشکل هم دارد در آن‌سوی مرز ترکیه در تحلیل‌های امنیتی این کشور تهدیدی جدی به‌حساب می‌آید. تردیدی ندارم که حزب عدالت و توسعه مانند من و شما و سایرین می‌داند که داعش خطرناک است. طراحی چگونگی برخورد با تهدیدها خودش یک فن و هنر و سیاست خاصی است. این‌طور نیست که تصور شود بتوان در آن واحد هم با داعش بجنگید، هم با کردها، هم با بشار و هم با اسرائیل. ترکیه چگونگی برخورد با این تهدیدها را طراحی کرد. در مجموعه طراحی دولت ترکیه، اولویت این بود که نگذارند کردها قوت بگیرند. نیروهای پ.ک.ک در ترکیه مشغول جنگ هستند و قوی‌تر و قوی‌تر می‌شوند. اگر کردهای شمال سوریه قدرت بگیرند و مانند کردهای شمال عراق خودمختاری پیدا کنند و اقلیم کردستان سوریه را تشکیل دهند قدم بعدی ترکیه خواهد بود. این مطلب برای ترکیه بسیار حیاتی و تعیین‌کننده است. آنچه ما در رفتار ترکیه می‌بینیم به علت این قضیه است.

اطلاع داریم که مبارزانی که از شمال آفریقا می‌خواستند برای مبارزه با اسد به سوریه بروند از راه دریا به ترکیه می‌رفتند و از مرزهای این کشور وارد سوریه می‌شدند. این پیش از ظهور داعش است.

یادمان نرود داعش در سوریه به‌تدریج شکل می‌گیرد و ما حداقل این را می‌توانیم تأیید کنیم که دولت ترکیه چشمش را روی ترددها و تدارکات می‌بست. برخی اخبار و اطلاعات هم هست که حتی دولت ترکیه آن‌ها را تجهیز و به آن‌ها کمک کرد و حتی به آن‌ها سلاح داده است. شما بهتر از من می‌دانید که این‌گونه مطالب اثبات‌شدنی نیستند. وقتی این کارها از طرف دولتی انجام می‌شود، تمهیدات لازم صورت می‌گیرد و هیچ‌وقت هم هیچ دولتی این‌گونه اعمالش را تأیید نمی‌کند تا در دادگاه‌ها و محافل بین‌المللی از آن‌ها استفاده نشود؛ بنابراین ما به حداقل این مطلب که می‌توانیم به آن یقین داشته باشیم، نیروهایی از ترکیه به سوریه وارد شدند و در آنجا مبارزه کردند، اشاره می‌کنیم. به‌تدریج داعش در آنجا قوت می‌گیرد، اما هنوز جریان‌های کردی هم در آنجا هستند و روزبه‌روز قوی‌تر می‌شوند.

در اینجا ترکیه مشکل جدیدی پیدا می‌کند؛ جهان غرب با کردها چه برخوردی دارد؟ اول اسرائیل است. به‌طور سنتی اسرائیل همیشه، در پشت پرده حامی کردها بوده است.

همه کردها؟ هم ترکیه، هم عراق، هم سوریه و هم ایران؟

کردهای سوریه فعال جدی نبوده‌اند، اما در اروپا کردها به‌طور کلی تماس‌هایی با اسرائیل داشته‌اند. کردهای شمال عراق ارتباط بیشتری داشته‌اند و حتی بارزانی پدر به اسرائیل سفر کرده بود. پس از دهه ۷۰ هم اسرائیل در کردستان عراق سرپل‌هایی را برای خود ایجاد کرده بود.‌

دوم اروپاست. اروپا ارتباط خوبی با کردها دارد و از طرف اتحادیه اروپا امکانات تلویزیونی، تبلیغاتی داده شده و حمایت‌های مالی و سیاسی خوبی از کردها می‌شود. خانم میتران از چهره‌های اصلی بود که بیست سال پیش شخصاً از جریانات کردی حمایت می‌کرد و پس از او هم دیگران این حمایت را داشتند.

در جریان اخیر سوریه بین امریکا و ترکیه مشکلی به وجود آمد. مشکل این بود که ترکیه به دنبال این بود که در شمال سوریه منطقه پروازممنوع ایجاد کنند تا کردها را در زمین فلج کنند و از آن‌طرف هم مهاجران وارد ترکیه نشوند. امریکا]و البته روسیه هم[ با این جریان موافقت نکرد.

در درجه دوم خواسته بعدی ترکیه این بود که غرب به کردها برای جنگیدن مثلاً با داعش سلاح ندهد. اخبار زیادی مبنی بر این بود که کردها در مقابل اسد نمی‌جنگند، بلکه در مقابل داعش می‌جنگند. حتی آقای اردوغان یک بار به امریکا رفت تا از غرب بخواهد که به کردها سلاح ندهند. گزارش‌هایی هم منتشر شد مبنی بر اینکه بخشی از سلاح‌هایی که امریکایی‌ها از آسمان برای کردها با هدف جنگ با داعش ریخته‌اند بعدها در دست افراد پ.ک.ک ترکیه دیده شده‌اند. این قضایا باعث ناراحتی و عصبانیت دولت ترکیه شد. بارها مذاکره کرد، تهدید کرد و فشار گذاشت، ولی ظاهراً از دو سه ماه پیش قضیه شکل دیگری پیدا کرد؛ امریکا نشان داد که عملاً انتخاب خود را کرده است و با توجه به جنگندگی کردها آن‌ها را تسلیح کرده و همراهشان گروه‌های ناراضی عرب هم گذاشته است که در برابر داعش بجنگند. این‌ها کسانی هستند که در شمال سوریه می‌جنگند و این موضوع اصلاً خوشایند ترکیه نیست و دولت ترکیه از اینکه بتواند این سیاست امریکا را تغییر بدهد ناامید است هرچند که انتقادات خودش را دارد. این چارچوب اصلی وضعیت ترکیه نسبت به قضیه سوریه است که به ما کمک می‌کند از نوع برخورد ترکیه با قضیه سوریه تصویر درستی داشته باشیم.

به جریانات اخیر بپردازیم و اینکه آیا این کودتا بود که باعث تغییر مواضع ترکیه نسبت به روسیه و سوریه شد یا نارضایتی ارتش از جریانات سوریه و اینکه آیا اردوغان از وقوع کودتا خبر داشت. اتفاق دیگری هم در این بین افتاده است؛ تغییر آقای داوود اوغلو که نخست‌وزیر ترکیه و تئوری‌پرداز اصلی‌ترین بخش سیاست خارجی ترکیه بود.

به هر حال از چند جهت شاهد تغییراتی مهم در ترکیه هستیم. دورشدن از امریکا، نزدیک‌شدن به روسیه و ایران، کمی نرمش در مقابل اسد و ورود به صحنه جنگ در شمال سوریه را باید با دقت دنبال کرد. این تحولات مهم است. به گمان من شاید بتوان گفت که سیاست امریکا در حمایت از به‌کارگیری کردها در سوریه، دولت ترکیه را نگران و وادار به این تغییرات کرده است که اصلی‌ترین تهدید امنیتی خود یعنی مشکل کردها را بتواند اداره کند.

علت تغییر آقای داوود اوغلو چه بود؟

هنوز چیزی در این باره عنوان نشده است. خیلی ساده است که به هر حال تفاوت دیدگاهی بین رهبریت حزب، آقای اردوغان و آقای داوود اوغلو بود منتها هنوز از اینکه حوزه این اختلاف کجا بود مطلبی به دست من نرسیده است.

عجیب بود که آقای داوود اوغلو با وجود تز دکترایش که تنش صفر با همسایگان بود، با همه همسایه‌هایش درگیر شد.

من درگیرشدن با همسایه‌ها را برای توصیف این شرایط نمی‌پذیرم. درجه‌ای از عقلانیت را باید برای دولتمردان ترکیه قائل باشیم، آیا ترکیه مایل بود که با همسایگانش درگیر شود؟ اصلاً چنین چیزی صحت ندارد. اگر صحت داشت، چرا سیاست تنش صفر را اعلام کرد؟ مگر آن سیاست مصوبه سازمان ملل بود یا ترکیه را تهدید کرده بودند تا آن را انجام دهد؟ نه. آن سیاست انتخاب خودش بود، اما شرایط منطقه مانند بهار عربی و تحولاتی که پیش آمد، ورود عربستان، روسیه و ایران به جریانات سوریه باعث این تغییر سیاست شد. ما نمی‌توانیم بگوییم صرفاً ترکیه عامل این قضایاست. نه. شرایط منطقه به‌گونه‌ای بود که هرکسی را به نحوی گرفتار کرده است. مگر ایران گرفتار نیست؟ مگر سوریه گرفتار نیست؟ شما بررسی کنید ببینید که در جریانات اخیر برنده سوریه است یا اسرائیل؟ قطعاً برنده اسرائیل است. در جریانات اخیر تنها کشوری که هیچ موضعی نمی‌گیرد اسرائیل است. اسرائیل بدون اینکه حرفی بزند هر شب کاسب و برنده است. نیازی ندارد که هواپیما بیاورد و موشک بزند. حزب‌الله که قبلاً در مقابل اسرائیل بود الآن در مقابل داعش قرار گرفته است. این مطلوب‌ترین اتفاق برای اسرائیل است.

وقتی کسی می‌خواهد از یک سمت جریان آب به سمت دیگر برود نمی‌تواند دقیقاً به نقطه‌ای که می‌خواسته است برسد. جریانات آب هم آدم را می‌برد. تحولات منطقه را نباید دست‌کم گرفت. آنچه اتفاق افتاده، همه را برده است، امریکایی‌ها، روس‌ها و انگلیس‌ها. چرا انگلیس الآن نخست‌وزیر سابق خودش را پای میز محاکمه در مجلس می‌کشاند؟ به این دلیل که این تحولات حداقل به تصمیمات شبهه‌دار منجر شده است. این تحولات بسیار سنگین است. جریانات سوریه بسیار پیچیده است. هر روز هم عوارضی دارد. نمونه‌اش اجازه پرواز هواپیماهای روسی از ایران به سوریه و رضایت عراق. این‌ها همه عوارضی دارند. این سلسله تمامی ندارد، زنجیری است که هر چه کشیده می‌شود حلقه به حلقه مسائل خود را وارد صحنه می‌کند.

ترکیه همسایه هم‌مرز سوریه است و با ما فرق دارد. وقتی می‌گوییم جریان کردی در آنجا تهدید است با ما فرق دارد. ما با سوریه همسایه نیستیم. ترکیه با سوریه همسایه است و مسائل و مشکلات سوریه از ابتدا و آغاز بحرانش به داخل ترکیه ریخت. اولین خبری که در روزنامه‌های ترکیه درباره مشکلات به وجود آمده از بحران سوریه در ترکیه درج شد اعتراضات کامیون‌داران در یکی از شهرهای جنوبی ترکیه بود. آن‌ها آن زمان به این اعتراض داشتند که دیگر نمی‌توانستند به داخل سوریه تردد کنند و به‌تازگی یک پارتی بزرگ کامیون خریده‌اند و به کامیون‌داران داده‌اند. آن‌ها هم قسط‌بندی کرده‌اند که پول کامیون‌ها را بدهند، اما نمی‌توانند پول را بپردازند و از دولت و اردوغان خواسته بودند که به این مورد رسیدگی کنند. مشکلاتی نظیر این فراوان بود.

بنابراین با در نظرگرفتن این‌ها می‌بینیم که ترکیه هم درگیر اتفاقاتی شد در منطقه افتاد و آقای اردوغان و حزبش در وسط ماجرا گیر افتادند و مشکلاتی برای آن‌ها ایجاد شد.

آخرین تحول ترکیه هم که کودتای اخیر بود. با اینکه عده‌ای می‌گویند که اردوغان از این کودتا برای تصفیه مخالفانش استفاده کرد و از آن سود برد تحلیل من این است که همه در ترکیه از این کودتا ضرر دیدند؛ هم آقای اردوغان و هم جامعه ترکیه.

با این تحلیل نمی‌توانیم این نتیجه را بگیریم که امریکا در این کودتا دست داشته است؟ به دلیل سیاست‌های امریکا در شمال سوریه و مخالفت‌های ترکیه با موضع امریکا در برابر کردها؟

اجازه بدهید برای پاسخ به این مطلب نکته دیگری را هم بگویم تا تصویر کامل‌تر شود. برخورد غرب با حزب عدالت و توسعه چگونه است؟ آیا برخورد ثابتی با این حزب دارد؟

خانم کاندولیزا رایس در دسامبر ۲۰۰۴ در زمانی که دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری بوش در حال برگزاری بود در مصاحبه‌ای درباره حزب عدالت و توسعه می‌گوید که اسلام میانه‌رو مانند ترکیه مطلوب ماست. مقطع زمانی این حرف بسیار مهم است و باید به آن توجه کرد. این حرف در سال ۲۰۰۴ زده شد؛ یعنی در زمانی که جریان القاعده و طالبان و انفجارهایی فضای جهانی را نسبت به‌نوعی از اسلام که افراطی و خطرناک است به وجود آورده بود؛ یعنی افراطی‌گری از مرزهای منطقه فراتر رفته و جهانی شده بود.

بگذارید خاطره خیلی کوتاهی را در اینجا بگویم. در زمانی که طالبان کابل را گرفته بود و آقای ربانی از کابل خارج شده بود و در منطقه بدخشان شمالی بود، سازمان ملل اجلاسی را در نیویورک تشکیل داد که من از طرف ایران در آن شرکت کرده بودم. ۱۹ کشور در آن اجلاس شرکت داشتند. خانم رافائل، معاون وزیر خارجه امریکا، به سایر شرکت‌کنندگان توصیه می‌کرد که طالبان را به رسمیت بشناسند. همین‌ها وقتی‌که در سال ۲۰۰۱، جریان انفجارهای برج‌های دوقلو و وزارت دفاع پیش آمد، ناگهان می‌فهمند که جریان افراطی که در منطقه خاورمیانه وجود داشته است و در آنجا جان افراد را می‌گرفته است متوجه امریکا شده است. در آنجاست که موضعشان نسبت به این جریان عوض می‌شود. ناگهان اعلام کردند که القاعده باید برود، طالبان باید القاعده را تحویل بدهد وگرنه حکومت باید عوض شود؛ یعنی امریکا وقتی‌که از جریان افراط متأثر شد تا این اندازه تغییر موضع داد. امریکا به این دلیل سیاست خود را در افغانستان تغییر داد. این مثال را به این دلیل عرض کردم که بگویم با وجود چنین فضایی است که خانم رایس از ترکیه و اسلام میانه‌رو حمایت می‌کند و می‌گوید ترکیه خوب است.

حال سؤال این است که این تأیید ترکیه تا کجا ادامه می‌یابد اینکه مانند شاگردان کلاس درس به بقیه کشورها می‌گویند به ترکیه نگاه کنید چه خوب، مؤدب و با اخلاق‌های دموکراتیک، به آن معنای خاص خودشان است و به آن‌ها پیشنهاد می‌دهند که از ترکیه الگو بگیرید به جای اینکه به دنبال طالبان و اخوان‌المسلمین بروید؟ این قضیه در آینده ادامه پیدا نکرد و متوقف شد. چرا این قضیه متوقف شد؟ هیچ‌وقت به چرایی این موضوع پرداخته نشده است. چرا حمایت اروپا و امریکا از اردوغان متوقف می‌شود؟

اینجا دیگر بحث تحلیلی است و ما اطلاع نداریم. من نوع برخورد اروپایی‌ها با اردوغان را بسیار طراحی‌شده، حسابگرانه و موازی برخورد اسرائیل می‌بینم. آنچه دارد اتفاق می‌افتد در جهت تخریب آقای اردوغان و حزب عدالت و توسعه است. این باید علتی داشته باشد. این موضوع را کاملاً بر اساس تحقیقاتم می‌گویم. از بعد از کودتا بی‌بی‌سی فارسی هر شب فحش سیاسی به اردوغان می‌دهد. چرا این فحش را در بی‌بی‌سی جهانی نمی‌دهد و فقط در بخش فارسی این فحش را می‌دهد؟ این‌ها دلیل دارد.

ببینید اروپایی‌ها نسبت به ترکیه قدرتمند حافظه تاریخی منفی دارند.‌ ترکیه قدرتمند برای آن‌ها یادآور عثمانی و صلاح‌الدین ایوبی است. هرچند که تکرارشدنی نباشد، کوروش را ما نمی‌توانیم تکرار کنیم، ولی حافظه تاریخی را هم که نمی‌توانیم تکان بدهیم. حافظه تاریخی اروپا این است که ترکیه قدرتمند تا پشت دروازه‌های اتریش رفت. اولین کشوری که پس از کودتای اخیر علیه اردوغان موضع گرفت اتریش بود و این معنا دارد. اگر به این‌ها توجه کنید، می‌بینید که اروپا از آقای اردوغان به چند دلیل ناخشنود است: نخست به دلیل حافظه تاریخی؛ دوم، ترکیه قوی‌ترین جامعه مسلمانی است که در جوار اتحادیه اروپا زندگی می‌کند؛ سوم، آقای اردوغان در تمام جهان اسلام موفق‌ترین فرد در یک دهه اخیر است؛ چهارمین دلیل موضوعی است که پیش از این در هیچ مصاحبه‌ای نگفته‌ام. آیا اروپایی‌ها و غربی‌ها با اینکه ترکیه قدرتمند و ایران قدرتمند در خاورمیانه در کنار هم قرار بگیرند و توازن را به نفع مسلمانان به هم بزند کنار می‌آیند؟ این جای سؤال دارد و من نمی‌خواهم بحث آن را خیلی باز کنم، اما سؤالی است که اخیراً ذهنم را به خود مشغول کرده است.

به هر حال این هم نکته‌ای است که خاورمیانه در دست کیست؟ شاید در تحلیل‌های سیاسیون اروپا آقای اردوغانی که بتواند بلامنازع و در فضای تا حدودی دموکراتیک یعنی با بازی احزاب در داخل ترکیه ادامه دهد پذیرفتنی نباشد.

من کاری به نمایش‌های بیرونی ندارم چون در مباحث حقوق بشر و حقوق شهروندی معتقدم که در مجامع غیردولتی حتماً ارزشمند هستند و حتماً باید به آن‌ها توجه کرد، ولی وقتی به حاکمیت‌ها، دولت‌ها و دستگاه‌های امنیتی اطلاعاتی می‌رسد این جریانات پشیزی هم ارزش ندارند. کسانی که در برخورد با کودتای السیسی سکوت می‌کنند در جریان ترکیه و پس از شکست کودتا اعتراض می‌کنند که چرا آقای اردوغان این کارها را دارد می‌کند.

نقش روسیه در کنار ایران قدرتمند و ترکیه قدرتمند که گفتید چیست؟ به نظر می‌رسد ایران و ترکیه و روسیه پس از کودتا به هم نزدیک شده‌اند.

با توجه به سوابق تاریخی در روابط دوجانبه ایران و روسیه، با روابط نزدیک با روسیه موافق نیستم. روسیه را برای همکاری‌های راهبردی شریک مطمئنی نمی‌دانم. به‌عنوان دو کشور در یک منطقه و با حفظ اصول می‌توان رابطه متوازن و متعادلی تعریف کرد. روسیه در معادلات جهانی از ما می‌تواند استفاده کند. بدون اینکه به منافع ما توجه کند.

اما نکته آخر را هم بگویم که این تلقی به وجود نیاید که من آقای اردوغان و تمام رفتارهایش را تأیید می‌کنم. اصلاً این‌طور نیست. من در میزگردی گفتم که ادامه وضعیت موجود ترکیه و دستگیری‌های گسترده که آقای اردوغان انجام می‌دهد برای ترکیه یک فاجعه است. رفتار آقای اردوغان جامعه را در داخل ترکیه دوقطبی می‌کند. رفتارهای تندی که به این ترتیب در جهت حذف، دستگیری و برکناری جریانات مقابل باشد اصلاً رفتار عاقلانه‌ای نیست. ایشان هم مانند هر دولتی که دستگاه اطلاعاتی دارد وقتی از سه سال پیش متوجه تحرکاتی از جانب جریان گولن شد قطعاً به دستگاه اطلاعاتی‌اش دستور داده است تا مخالفان و نفوذی‌ها را شناسایی کند. اقدامی هم که پس از کودتا کرد نشان داد که این کار صورت گرفته بود و در دستگاه امنیتی ترکیه فهرست این افراد موجود بوده است و آن‌ها را شبانه‌روز و به‌سرعت از دستگاه حذف و بازداشت کردند.

آیا دیدگاه آقای گولن طوری است که به حرکت نظامی دست بزند؟

موضوع گولن کمی پیچیده است. او طی چندین دهه کار اجتماعی، فرهنگی و آموزشی می‌کرد. مدارس مختلف را ایجاد کرده بود، ولی آنچه در مجموع دیده می‌شد این بود که وقتی این جریان به لایه‌های ارتش، نیروی انتظامی و قوه قضائیه رسیده است یکسری رفتارهای معناداری انجام داده است. مثلاً به یکی از اتفاقاتی که جریانات از آنجا شروع می‌شود توجه کنیم. چه شد که آقای اردوغان به آقای گولنی که اعتماد داشت و در جوارش پیش می‌رفت مشکوک شد؟ در جریان کودتای ناموفق ارگنه کن در سه چهار سال پیش چه اتفاقی افتاد؟ در آنجا قضیه این بود که تعدادی از قضات ترکیه بعضی از افراد رده یک ارتش ترکیه را محکوم و برکنار کردند. بعداً مشخص شد قضاتی که آدم‌های گولن بودند این احکام را داده‌اند و به دنبال آن متوجه شدند افرادی که در ارتش ترکیه با افراد برکنارشده جایگزین شده بودند هم طرفداران گولن هستند. این حرکت خیلی معنادار بود. پس از این جریان آقای اردوغان قانونی را به مجلس برد و قانون اساسی را به این ترتیب اصلاح کرد که نظامیانی که به زندان رفته بودند شاکی شدند و از زندان آزاد شدند. دعواها از آنجا شروع شد.

یعنی بحث تضاد قدرت بود نه منافع ملی.

نه بحث منافع ملی نبود. این اتفاق بود که اردوغان را متوجه جریانی کرد که داشت به شکل خزنده‌ای در دستگاه‌های مختلف نفوذ می‌کرد. اگر حرکت گولن حرکت فرهنگی بود ضرورتی نداشت که افرادش به قوه قضائیه یا ارتش یا نیروی انتظامی وارد شوند. مثلاً در جریانات اخیر یکی از عوامل شکست کودتا این بود که دولت اردوغان در سه سال اخیر بیش و پیش از ارتش روی تغییرات نیروی انتظامی کار کرد و به این دلیل بود که در شب کودتا بخشی از نیروی انتظامی توانست مقابل کودتاگران نظامی بایستد. در شب کودتا نیروی‌های انتظامی ارتشیان را بازداشت می‌کرد و این حرکت باعث خنثی‌شدن کودتا شد.
به هر حال جریان پیچیده‌ای است، اما مجموع رفتارهای آقای گولن فراتر از این بود که در حال اداره یک مجموعه مدارس است. هرچند که گفته‌هایش این بود که من در سیاست دخالت نکرده‌ام یا در کودتا نبودم، شواهد زیادی است از اینکه افرادی در قوه قضائیه و آموزش کارهایی را با هدف خاصی انجام داده‌اند. به نظر می‌رسد که با جریان ساختاری روبه‌رو هستیم که هدفش گرفتن پست‌های مهم است.‌