حمیدرضا جلاییپور
چهار نمونه نمادین در معرفی «نارکارامدی نظام تدبیر» ایران و «تداوم جنبش سرد»
۱. یکی از نمادهای «ناکارامدی نظام تدبیر» در ایران این است که فقرا اصلا نمیتوانند سفر کنند ولی آنهایی که هم میتوانند سفر کنند مثل روزهای هفته در داخل شهرها در ترافیک جادههای شمال نمیتوانند تکان بخورند - یعنی همه - چه فقیر و چه غیر فقیر در وضعیت ناراضی هستند.
۲. یکی دیگر از نمادهای «ناکارامدی نظام تدبیر» این است ششهای تنفس تهران (یا باغات آن را) در شمال تهران را فروختند و برج ساختند. و جمعیت فشرده در شمال تهران گیر افتاده. و برج سازی در زمینهای بایر جنوب شرقی و غربی که کویری بود را رها کردند. خوشبختانه یا متاسفانه در زندگی جهنمی مردم تهران البته عدالت رعایت شده است. زیرا فاضلاب تهران به جنوب شهر و یافت آباد میرود و آب آشامیدنی مردم فقیر با ازت مخلوط شده است. و از طرف دیگر در شمال شهر هم مردم به لحاظ اقتصادی برخوردارند ولی در ترافیک و آلودگی هوا و و صدا در حال خفه شدن هستند.!!
۳. سومین مورد از «نمادهای ناکارامدی نظام تدبیر» این است که در زمان احمدینژاد در برابر فسادهای عظیم گفتند شلوغش نکنید و تا آخر هم احمدینژاد بیخیال بود. اما در برابر حقوقهای عجیب دولت روحانی برنامه جدی شفافسازی را اجرا کرده و میکند. ولی میگویند چرا تکان نمیخوری!!
۴. باز یکی دیگر از «نمادهای ناکارامدی نظام ناکارامد» در ایران این است که دولت «برجام» را پیش میبرد و سفر موفق به فرانسه انجام میدهد ولی هنوز برنگشته عدهای با اتکا به امکانات عمومی سفارت خارجی آتش میزند و به جهان آدرس غلط میدهند. و گلاب میزنند به نتایج برجام.
تداوم جنبش سرد
۱. آیا هر کدام از این نمونههای فوق نمیتوانند با جرقهای، یک بحران ملی در کشور ایجاد کند؟ نظر من این است که من منتظر بحران در جامعه ایران نیستم.
۲. زیرا یک بحران خاموش اما پیشرونده (که من اسم این پدیده را پس از سرکوب جنبش اصلاحات و سبز گذاشتم «جنبش سرد») بخاطر ناکارامدی نظام تدبیر سالها است که در ایران ادامه دارد. این جنبش سرد و خاموش هر روزه در ایران در جریان است و قربانی میگیرد.
۳. بهترین نماد «جنبش سرد» در ایران حضور میلیونی مردم در خیابانها که میگفتند رای من کو نیست بهترین نماد این «جنبش سرد» برای دیدن این است که صبحها به سرد خانه بهشت زهرا بروید و ببینید چه تعداد از جوانان ما خصوصا دختران جوان ما نه بخاطر اعتیاد به تریاک بلکه با اعتیاد به ماده صنعتی کراک و شیشه جان خود را از دست داده و میدهند. جنازهها آنجا غوغا میکند. هر روز این «خودکشی جمعی» در بهشت زهرا قابل رویت است.
۴. مشکل ما اصلاحطلبها این است که ما بیشتر برای مردههای خودمان به بهشت زهرا میرویم. نصف روز اگر برای مردههای مردم بروید و در بهشت زهرا از سن و سال مردههای مردم سوال کنید راحت میتوانید این «خودکشی جمعی» را رویت کنید. (دوستان در بهشت زهرا یک پدیده دیگر هم قابل رویت است که جگر آدم را آتش میزند. و آن این است که شما تعدادی از صاحبان مردهها را میببینید که آنها واقعا از اینکه عزیزشان مردهاند خوشحالاند. بعد از خوشحالی میپرسی؟ میگویند این «مرده» بیچاره راحت شد! مثلا به خاطر اینکه هزینه درمان یا نگهداری نداشته و پیش بچههایش ذلیل شده بود یا بخاطر اعتیاد از خانه طردش کرده بودند.)
۵. دوستان متاسفانه در ده سال گذشته هیچ کدام از آسیبهای اجتماعی ایران پایین نیامده است. (مثل اندازه معتادها، حاشینه نشینها، فقیرها، مجرمها و تعداد افسردگان). این یعنی اینکه بحران داغ داغ در جریان است فقط صدا ندارد ولی دوستان علامت روشن دارد.
۶. دوستان: در چنین وضعیتی است که ضرورت تداوم اصلاحات، حمایت از دولت روحانی و مجلس غیر تندرو اهمیت پیدا میکند. درست است هدف اصلاحات یعنی تقویت دموکراسی. ولی دوستان تقویت دموکراسی و حکمرانی خوب برای این نیست که چون مونتسکیو و روسو گفتهاند برای این است که بدون تقویت دموکراسی «ناکارامدی نظام تدبیر ایران» درمان نمیشود. و عدم حرکت به سوی نظام کارامد تدبیر یعنی تداوم آسیبهای اجتماعی و قربانی دادن خاموش جامعه ایران.